بحث روايتى
چند روايت راجع به شان نزول آيات:
" أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى ..."
در كشاف در ذيل آيه" أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى ..." روايت كرده كه عثمان مال خود را در راه خير انفاق مىكرد، عبد اللَّه بن سعد بن ابى سرح برادر رضاعيش به او گفت:اينطور كه تو گرفتهاى بيم آن هست كه مالى برايت نماند. عثمان گفت:من خطايا و گناهانى دارم، مىخواهم با اين عمل خود رضاى خدا را جلب كنم، اميد عفو او را دارم.عبد اللَّه گفت:تو اين ماده شتر خود و بارش را به من بده، من همه گناهانت را به عهده مىگيرم، عثمان هم همين كار را كرد و چند نفر را شاهد معامله گرفت، و از آن پس ديگر در راه خير چيزى نداد، بدين مناسبت بود كه آيه مورد بحث نازل شد. و معناى جمله" تولى" اين است كه در روز احد مركز را ترك كرد. بعد از آنكه اين آيات نازل شد، عثمان بهتر و بيشتر به عمل خير خود برگشت «1».مؤلف
صاحب مجمع البيان «2» اين قصه را نقل كرده و روايت آن را به ابن عباس و سدى و كلبى و جماعتى از مفسرين نسبت داده، ولى در اينكه جمله" تولى" مربوط به جنگ احد باشد، با اينكه اين سوره در مكه نازل شده جاى خدشه و نظر است.و در الدر المنثور است كه فاريابى، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر و ابن ابى حاتم از مجاهد روايت كردهاند كه در تفسير آيه" أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى" گفته:اين آيات راجع به وليد بن مغيره است كه نزد رسول خدا (ص) و ابو بكر مىآمد و به گفتگوى آن دو گوش مىداد، و منظور از اعطاء همين گوش دادن است، و منظور از جمله" و اكدى" اين است كه وليد اين عطاى خود را ترك كرد، آن وقت اين جمله نازل شد:" أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ" مىگويد:منظور از غيب، قرآن است، آيا در آن باطلى ديده، و در اثر آمد و شدش به حضور پيامبر و ابو بكر چنين ديدى پيدا كرده؟ «3».مؤلف
خواننده عزيز توجه دارد كه ظاهر آيات مورد بحث به هيچ وجه با آنچه در اين روايت آمده تطبيق نمىكند، و اين هم روايت شده كه آيات در باره عاص بن وائل، و در روايتى ديگر در باره مردى كه نامش را نبرده نازل شده است «4».و در تفسير قمى در ذيل جمله" وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى" مىگويد امام فرموده:يعنى
ابراهيم به تمامى اوامر و نواهى خدا و حتى به ذبح پسرش وفا كرد، و به طور كامل اطاعت نمود «1». (1) تفسير كشاف، ج 4، ص 427.(2) مجمع البيان، ج 9، ص 178.(3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 129.