بحث روايتى
(رواياتى راجع به معجزه شق القمر در ذيل آيه:
" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ")
در تفسير قمى در معناى" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ" آمده كه:يعنى قيامت نزديك شد، چون بعد از پيامبر اسلام ديگر پيامبرى تا قيامت نخواهد آمد، و طومار نبوت و رسالت برچيده شد.و در معناى" انْشَقَّ الْقَمَرُ" آمده كه قريش از رسول خدا (ص) خواست تا معجزهاى برايشان بياورد، رسول خدا (ص) دعا كرد، و از خدا خواست قرص قمر را برايش دو نيم كند، و خداى تعالى اين كار را كرد، به طورى كه مشركين همه آن را ديدند، و دوباره آن دو قسمت به هم چسبيدند، با اين حال گفتند:سحرى است مستمر يعنى صحيح «1».و در امالى شيخ به سند خود از عبيد اللَّه بن على از حضرت رضا از آباء گرامىاش از على (ع) روايت آورده كه فرمود:در مكه قرص قمر دو نيم شد، رسول خدا (ص) فرمود:" شاهد باشيد، شاهد باشيد" «2».مؤلف
مساله انشقاق قمر براى رسول خدا (ص) در روايات شيعه از ائمه اهل بيت (ع) در رواياتى بسيار آمده، و علما و محدثين ايشان آنها را بدون هيچ توقفى پذيرفتهاند.و در الدر المنثور است كه:عبد الرزاق، احمد، عبد بن حميد، مسلم، ابن جرير، ابن منذر، ترمذى، ابن مردويه، و بيهقى (در دلائل)، از انس روايت كردهاند كه گفت:مردم مكه از رسول خدا (ص) معجزهاى خواستند، خداى تعالى قرص ماه را دو نيم كرد، و به دنبالش اين آيه نازل شد:" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ... سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ" يعنى سحرى از بين رفتنى «3».و در همان كتاب است كه ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، ابو نعيم، و بيهقى، هردو در كتاب دلائل خود از طريق مسروق از ابن مسعود روايت كردهاند كه گفت:در عهد رسول خدا (ص) قرص قمر دو نيم شد.
(1) تفسير قمى، ج 2، ص 340.(2) امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 351.(3) الدر المنثور، ج 6، ص 132.