از بحثهاي گذشته تا اينجا چند نتيجه گيري كرديم كه پايه بخش دوم از بحث ما است 1ـ فهميديم كه انسان موجودي است داراي ذهن و ذهن او با عالم عين رابطه اي برقرار مي كند كه آن را علم و آگاهي و معرفت و شناخت مي ناميم و اين كه حتي ذهن اين رابطه را ميان خودش و خودش و تصوراتي كه در ذهن هست برقرار ميكند ذهن ، خودش را هم مي شناسد 2ـ فهميديم كه بخشي از اين رابطه را از طريق و مجراي حواس ظاهري و اندامهايي كه در اين رابطه كمك مي كنند برقرار مي شود ؛ حواسي مثل چشم و گوش و بيني و دهان و پوست بدن لامسه 3ـ فهميديم كه دراين رابطه حسي دو نوع كار صورت مي گيرد ؛ الف يك كار فيزيكي ؛ يعني تصوير يا اثري كه از عين روي اعصاب و اندام حسي مي آيد و از مجراي سلسله و شبكه اعصاب ، از مراكز حسي عبور مي كند تا به مراكز اصلي در مغز مي رسد مركز ديدن ، مركز بينايي ، مركز شنوايي اين يك عمل فيزيكي است ب يك كاري فوق اين كار فيزيكي ادراك اين تصوير و اثر حسي و تفسير آن