اسماعيل بن مهران - گردآورندگان سخنان علی از آغاز تا غررالحکم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گردآورندگان سخنان علی از آغاز تا غررالحکم - نسخه متنی

محمّدعلی مهدوی راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


و چنين است ياد كرد شيخ از او و آثارش در 'الفهرست'.

[ الفهرست، ص38.]


علامه سيدهبة الدين شهرستانى به هنگام ياد كرد اين كتاب تصريح كرده است كه اين كتاب، جامع خطبه هاى مولا بوده است.

[ ما هو نهج البلاغه، ص27.]

علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى اين مطلب را استوار دانسته و گفته است:

ما از 'نهمى' انشأ خطبه نمى شناسيم. اين كتاب به قطع جامع خطبه هاى على "ع" بوده است.

[ الذريعه، ج7، ص188.]


ابراهيم بن سليمان از قبيله 'هَمْدان' بوده است كه در كوفه اقامت گزيده و در ميان قبيله 'بنى نهم' زندگى كرده است، از اين روى به 'نهمى' شهرت يافته است.

[ درباره ى او بنگريد به: تهذيب المقال، ج1، ص292.]


اسماعيل بن مهران


از اصحاب امام رضا "ع" و از راويان معتمد در نقل و گزارش حديث است. او را به پرواپيشگى، وثاقت، نيك نهادى و فضل ستوده اند. نجاشى از وى ياد كرده و برخى از آثارش را بر شمرده و در ضمن آن نوشته است:

'كتاب خطب اميرالمؤمنين "ع"'.

[ رجال النجاشى، ص26؛ اختيار معرفة الرجال، ص589؛ و نيز بنگريد به: تهذيب المقال، ج1، ص394؛ الجامع لرواة و اصحاب الأمام الرضا "ع"، ج1، ص31.]


ابن المدينى


ابوالحسن على بن عبدالله بن نجيع سعدى مشهور به 'ابن المدينى' "م234" از عالمان و محدثان بزرگ قرن سوم هجرى است كه او را به كثرت تأليف و نگاشته هاى نيك و ارجمند ستوده اند. شرح حال تفصيلى او را ذهبى و خطيب بغدادى و ديگر شرح حال نگاران آورده اند و از تأثير او در جريان حديث نگارى سخن گفته اند.

[ تاريخ بغداد، ج11، ص41؛ سير اعلام النبلأ، ج11، ص455؛ طبقات الشافعيه الكبرى، ج2، ص145.]

اسماعيل پاشا نوشته است:

'خطب على بن ابى طالب- رضى الله عنه- لأبن المدينى'.

[ ايضاح المكنون، ج1، ص421.]


عبدالعظيم الحسنى


عبدالعظيم بن عبدا لله علوى حسنى از محدثان، مفسران و راويان معتمد و موثق و از چهره هاى برجسته تاريخ شيعه است. او در پى تعقيب ستمگر زمان به رى وارد مى شود و پس از مدتى زندگى در اختفأ و ارتباط با برخى از شيعيان و گسترش افكار و انديشه و بهره گيرى كسانى از شيعيان از وى، در همان ديار در مى گذرد و به خاك سپرده مى شود.

[ از تاريخ ولادت و در گذشت وى به گونه ى دقيق در منابع شرح حال نگارى و رجالى سخن نرفته است. محقق فقيد و ژرف نگر حسين كريمان نوشته اند: 'حضرت عبدالعظيم... ظاهراً به فرمان حضرت امام على النقى "ع" در دوره ى خلافت المعتز بالله از سامره از راه طبرستان به رى هجرت كرده اند، و در حدود سال دويست و پنجاه، چند سالى پس از شهادت حضرت امام على النقى روى در نقاب خاك كشيدند... "رى باستان، ج1، ص384".]

حضرت عبدالعظيم آثارى رقم زده است. نجاشى كه به تفصيل از وى ياد كرده است، در آغاز گزارش احوال وى نوشته است:

'عبدالعظيم بن عبدالله... له كتاب خطب اميرالمؤمنين "ع"'.

[ رجال النجاشى، ص247.]


محقق متتبع حضرت آقاى عطاردى كه كتابى مفرد و مستند و سودمندى درباره ى 'عبدالعظيم' نگاشته و روايات منقول از وى را گردآورده است، درباره اين كتاب وى نوشته است:

عبدالعظيم حسنى كتابى درباره خطبه هاى اميرالمؤمنين نوشته بود. در اخبار او دو حديث از اميرالمؤمنين "ع" ديده مى شود كه يكى از آنها حديث معروفى است كه آن حضرت با شريح قاضى در مورد منزلى كه خريده بود، گفتگو مى كند. اين خطبه اكنون در نهج البلاغه نيز موجود است و با خطبه اى كه از طريق عبدالعظيم نقل شده است فرقى ندارد.

[ الأمالى للشيخ الصدوق، ص388؛ نهج البلاغه، تحقيق صبحى صالح، ص364؛ بحارالانوار، ج77، ص277.]

وليكن خطبه ى دوم كه در امالى شيخ از عبدالعظيم روايت شده و موضوع آن

در مذمت دنياى فانى و عدم اعتنا به لذت اين جهان است، جز در اين طريق در طريق ديگر مشاهده نمى شود و در نهج البلاغه نيز اين خطبه ذكر نگرديده است. اين خطبه را نيز حضرت عبدالعظيم از شريح قاضى روايت كرده است.

[ عبدالعظيم الحسنى: حياته و مسنده، ص171، به نقل از امالى ابن الشيخ، ص55.]


درباره ى زندگانى اين محدث جليل القدر با اينكه از كهن ترين روزگاران نگاشته هايى رقم خورده است، اما چندان آگاهيهاى تفصيلى در اختيار نيست.

[ محقق بزرگ روانشاد حسين كريمان نوشته اند: 'گويا درست ترين ترجمه احوالى كه از وى به دست است همان است كه به صاحب ابن عباد منسوب است'. آنگاه وى بخشى از اين رساله را آورده است. "رى باستان، ج1، ص385" بنگريد به: رى باستان، ج1، ص395 -384؛ عبدالعظيم الحسنى: حياته و مسنده، عزيزالله عطاردى؛ جنّة النعيم فى أحوال سيدنا الشريف عبدالعظيم، ملامجد اسماعيل فدائى. حضرت آقاى استادى با تتبعى شايسته تمام منابع شرح حال حضرت عبدالعظيم را بر اساس تاريخ گزارش كرده است. ر.ك: مجله نور علم، ش51 -50، ص263 -317. يادآورى مى كنم كه آقاى استادى رساله ى كوتاه صاحب بن عباد را در ضمن اين بحث آورده است.]


جاحظ


ابوعثمان عمروبن بحر البصرى"م255" اديب و متكلم بلند آوازه قرن سوم هجرى و از مؤلفان سختكوشى است كه به كلام مولا با شگفتى مى نگريسته و بر اوج بلاغت كلام امير بيان على "ع" خيره بوده است. جاحظ با اعجاب تمام صد سخن از كلمات مولا را گرد آورده كه به ديده ى او 'هر يك از آن با هزار سخن برابر بود'. اين مجموعه كه با عنوان 'مأة كلمه' شهره است، هماره مورد توجه عالمان و اديبان و محدثان بوده است. رشيد و طواط اين مجموعه را با عنوان 'مطلوب كل طالب' ترجمه و شرح كرده است. در مقدمه يكى از نسخه هاى آنكه به سال 686 كتابت شده است به نقل از ابوالفضل احمدبن ابى طاهر

[ او از مورخان، اديبان و مؤلفان بزرگ قرن سوم است. درباره ى او بنگريد به: معجم الأدبأ، ج3، ص87.]

"م280" آمده است:

مرا با ابوعثمان عمروبن بحرالجاحظ، مدتى مديد مجالست و مصاحبت بود و با او مخالطت داشتم و جاحظ همى گفتى كه اميرالمؤمنين على بن ابى طالب- رضى الله عنه- را صد كلمه است كه هر كلمه اى برابر هزار كلمه باشد، از فضيلت و حكمت و فصاحت و

بلاغت. و اين صد كلمه از محاسن سخن عرب است و از اُحاس سخنهاى ايشان داشته اند. و من مدتى دراز از او التماس همى كردم و از او مى درخواستم تا اين صد كلمه را از بهر من به هم آرد و يا بر من املا كند، و او مرا وعده همى داد و طريق تغافل همى سپرد و بدان بخيل مى نمود، و چون جاحظ پير شد و به آخر عمر رسيد، مسوّدات و مصنفات خود را جمع كرد و اين صد كلمه از جمله آن بيرون آورد و به خط خويش بنوشت و به من داد.

[ مطلوب كل طالب من كلام على بن أبى طالب، شرح رشيدالدين و طواط، تصحيح و تعليقات: دكتر محمود عابدى، ص11. خوارزمى تمام اين صد كلمه را به نقل از احمدبن ابى طاهر و با همين توضيحات آورده است. المناقب، ص374. و نيز ر.ك: الأعجاز و الايجاز، ص30 -28. براى آگاهى از شرحها، ترجمه ها و چاپهاى متعدد 'مأة كلمه' بنگريد به: مجله تراثنا، ش5، ص32؛ اهل البيت فى المكتبه العربيه، ص438.]


جاحظ از مؤلفان بلند آوازه و نويسندگان نابغه ى جهان اسلام است. او كثير التأليف است و پركار. آثارش آكنده است از آگاهيهاى گونه گون درباره ى دوره اى از تاريخ اسلام كه در آن مى زيسته است. شرح حال و آثار او را بسيارى رقم زده و كسانى پژوهشهاى مستقلى درباره ى او سامان داده اند.

[ رك: ابوعثمان الجاحظ، محمد عبدالمنعم خفاجى؛ الجاحظ: حياته و آثاره، طه الحاجرى؛ زندگى و آثار جاحظ، عليرضا ذكاوتى قراگزلو؛ مجله المورد، ش4، از سال هفتم خود را ويژه جاحظ ساخته است و مقالات ارجمندى در نقد و تحليل و گزارش آثار وى چاپ كرده و گزينه هايى از آثار وى را به دست داده است و در ضمن آن مقالتى بلند نشر يافته است با عنوان 'روضة الياسمين فيمن ترجم للجاحظ فى الأقدمين' كه گزارش نگاشته هاى عالمان است درباره ى جاحظ بر اساس تسلسل تاريخى.]


ثقفى


ابواسحاق ابراهيم بن محمدبن سعيدبن هلال ثقفى كوفى "م283" از مورخان، محدثان و عالمان بزرگ سده سوم. او نيز از جمله كسانى است كه در جمع و تدوين خطبه ها و نامه هاى امام "ع" همت ورزيده است. نجاشى "ره" از آثار وى به تفصيل ياد كرده و از جمله نوشته است:

او زيدى بود كه به اماميه گرويد و چون كتابى در 'مناقب' و 'مثالب' نگاشت و كوفيان آن را بزرگ داشتند و روايت آن را دشوار شمردند، گفت كدامين ديار از شيعه دورترند،

گفتند اصفهان. سوگند ياد كرد كه آن كتاب را جز در آن شهر روايت نكند. بدين سان در اصفهان اقامت گزيد و به نشر فرهنگ شيعى و علوى همت گماشت.

...او آثار بسيارى دارد، از آن جمله است... كتاب 'رسائل اميرالمؤمنين و اخباره'.

[ رجال النجاشى، ص17.]


شيخ "ره" نيز آثار وى را برشمرده و از جمله نوشته است: 'كتاب رسائل اميرالمؤمنين "ع" و اخباره و حروبه'.

[ الفهرست، ص37.]


نگاهى گذرا به عناوين آثار وى- كه سوگمندانه قريب به اتفاق آنها تباه شده است- نشانگر موضع استوار و شناخت دقيق او از خلافت حق و حق خلافت است. و اين است راز موضع طعن آميز رجاليان اهل سنت بر او.

[ تاريخ اصبهان، ج1، ص187؛ لسان الميزان، ج1، ص150؛ ميزان الأعتدال، ج1، ص187.]

كتاب 'الغارات' او كه خوشبختانه در اختيار است از جمله آثار بس ارجمند و كارآمد تاريخ اسلام است و سرشار از كلمات، خطبه ها و نامه هاى امام على "ع" و بيانگر مواضع مسلمانان در آن روزگار.

[ درباره ى شرح حال او بنگريد به: مقدمه دراز دامن فقيد دانش و پژوهش مير جلال الدين محدث ارموى بر 'الغارات'. نيز مقدمه عالم جليل سيد عبدالزهرا خطيب"ره" بر الغارات؛ رجال النجاشى، ص16؛ تهذيب المقال فى تنقيح كتاب الرجال، ج1، ص283؛ الفهرست، ص36 و.....]


قرن 04


ابن دريد


ابوبكر محمدبن حسن بن دريد ازدى بصرى "م321"، از اديبان و مؤلفان بلند آوازه كه او را با عنوان 'شيخ الأدب' ستوده اند و كتاب ارجمندش 'الجمهره فى اللغه'

[ درباره ى 'الجمهره' و جايگاه آن در ميان كتب لغت بنگريد به: مصادر اللغه، ص561؛ المعجم العربى بحوث فى الماده و المنهج و التطبيق، ص39؛ الموسوعة البصره الحضاريه، الموسوعة الفكريه، مقاله 'دور البصره فى نشأة الدراسات اللغة' ص132.]

را از مهمترين و كارآمدترين متون لغوى شمرده اند. او مجموعه اى دارد مشتمل بر كلمات مولا "ع".

بروكلمان، از اين مجموعه در ضمن مجموعه هاى گردآمده از كلمات على "ع" بدين سان ياد كرده است: 'مجموعة حِكَم جمعها ابن دريد'.

برو كلمان نسخه اى از آن را در كتابخانه ملى پاريس نشان داده است.

[ تاريخ الأدب العربى، ج1، ص179.]


ابن دريد را به سرعت انتقال، گستردگى آگاهيها، حافظه ى شگفت و هوش سرشار ستوده اند.

[ درباره ى او بنگريد به: الفهرست، ص167؛ أنباه الرواة، ج3، ص92 كه شرح حال مفصلى را قفطى از وى به دست داده است و محقق كتاب، محمد ابوالفضل ابراهيم در پانوشت منابع شرح حال وى را به تفصيل گزارش كرده است.]


ابواحمد جلودى


عبدالعزيزبن يحيى بن احمدبن عيسى أزدى بصرى "م332".

او از راويان و مورخان بزرگ شيعى و ثقات اصحاب امام جواد "ع" است. جلودى كثير التأليف بوده است. در منابع شرح حال نگارى و فهرست كتابها افزون بر دويست عنوان كتاب وى ياد شده است. نجاشى فهرست مفصلى از آثار وى را به دست داده و نوشته است:

'له كتب... منها كتاب منسد اميرالمؤمنين "ع"... كتاب خُطَبه "ع"، كتاب شعرِه "ع"... كتابُ ما كان بين على "ع" و عثمان من الكَلام... كتاب مواعظه "ع"، كتاب رسائل على "ع"، كتاب ذكر كلامه "ع" فى الملاحم، كتاب الدعأ عنه "ع"'.

[ رجال النجاشى، ص241؛ الفهرست للشيخ الطوسى، ص191؛ معجم رجال الحديث، ج11، ص43.]


از عناوين كتابهاى جلودى پيداست كه او شيعه اى بوده است استوارگام و در جهت تبيين حقايق تاريخى و روشنگرى در جهت حق و حقيقت، سختكوش.

[ درباره ى او بنگريد به: رجال النجاشى، ص241؛ معجم رجال الحديث، ج11، ص43؛ قاموس الرجال، ج6، ص187.]


قاضى نعمان


ابوحنيفه نعمان بن محمدبن منصوربن حيّون مغربى تميمى مصرى"م363"، از فقيهان و قاضيان مصر در روزگار فاطمى است. او مجموعه اى از خطبه هاى مولا را گرد آورده و شرح كرده است. كتابشناس بزرگ، علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى نوشته اند:

'شرح خطب اميرالمؤمنين "ع"'... قاضى نعمان اين كتاب را در مقدمه 'الهمّه فى معرفة الأئمة'

[ مجدوع در فهرست خود از اين كتاب با عنوان 'الهمه فى آداب اتباع الائمه' ياد كرده است. او مى گويد اين كتاب در موضوع خود بهترين كتابى است كه به قلم آمده است. وى محتواى كتاب را به دقت شناسانده و عناوين فصول و ابواب آن را به تفصيل ياد كرده است. 'الهمه' به تحقيق دكتر محمد كامل حسن در قاهره نشر يافته است. از 'الهمه' نسخه هاى متعددى وجود دارد ر.ك: فهرسة الكتب و الرسائل و لمن هى من العلمأ و الائمة و الحدود الأفاضل للمجدوع، ص50؛ شرح الأخبار... للقاضى أبى حنيفه النعمان، ج1، ص62.]

از جمله آثار خود بر شمرده است.

[ الذريعه، ج13، ص217.]


قاضى نعمان از قيروان است كه به قاهره هجرت كرده است. او در خانواده اى دانشور و در سايه پدر دانشور بر آمده و آورده اند كه در آغاز مذهب مالكى داشته و سپس به شيعه گرويده است. در گستردگى دانش و آگاهيهاى ژرف او از قرآن و فقه و حديث، شرح حال نگاران يك داستان اند؛ هر چند مورخانى چون ذهبى، به لحاظ اسماعيلى گرى او و نيز نگاشتن آثارى در 'مناقب' و 'مثالب' بسيار بر او طعن زده اند. قاضى نعمان آثار بسيارى بر جاى نهاده، كه برخى در گذرگاه زمان از ميان رفته و برخى در اختيار است. در اينكه قاضى شيعه دوازده امامى بوده و تقيه مى كرده است و يا اسماعيلى، سخن فراوان است.

[ درباره ى او بنگريد به: وفيات الأعيان، ج5، ص415؛ سير اعلام النبلأ، ج16، ص150؛ النجوم الزاهره، ج4، ص106؛ طبقات المفسرين داودى، ج2، ص346؛ روضات الجنات، ج8، ص147 و درباره ى شرح حال، مذهب، تطوّر فكرى و آثار او ر.ك: مقدمه كتاب ارجمند وى شرح الأخبار به خامه ى عالم جليل سيد محمدحسين جلالى حسينى كه شرح حالى است مستند، دقيق و نكته دار.]


شريف رضى


ابوالحسن محمدبن حسين بن موسى بن محمدبن موسى بن ابراهيم بن امام موسى بن جعفر "ع"، مشهور به 'سيدرضى' و 'شريف رضى' مجموعه ى جاودانه و بى مانند 'نهج البلاغه' را سامان داد. نهج البلاغه و مؤلف آن مشهورتر و شناخته تر از آن هستند كه در اين سطور اندك ياد شوند. 'نهج البلاغه' بر معبر تاريخ چونان مشعلى روشنى مى دهد و سپيدى مى آفريند و تاكنون ده ها شرح، حاشيه و توضيح و تحليل و تحقيق درباره آن نگاشته

شده است.

[ درباره ى نهج البلاغه، شرحها و مؤلف بزرگوار آن، كتابشناسيهاى سودمندى سامان يافته است، از جمله: كتابنامه نهج البلاغه، رضا استادى، فهرست كتابخانه اهدايى مشكوة به دانشگاه، ج2، ص312 به بعد؛ نهج البلاغه فى شروحه و ترجمانه، حسين جمعه. منابع شرح حال سيدرضى و پژوهشهاى درباره ى او را بنگريد در: تراثنا، ش، ص49.]


قرن 05


قاضى قضاعى


ابوعبدالله محمدبن سلامه بن جعفر بقاعى مصرى شافعى "م454" از فقيهان و عالمان قرن پنجم مجموعه اى پرداخته است با عنوان 'دُستور معالم الحكم'. او مى گويد: من از سخنان رسول الله "ص" هزار و دويست كلمه فراهم آوردم و آن را 'الشهاب' ناميدم. برخى از برادران از من خواستند تا مجموعه اى از كلمات اميرالمؤمنين على بن ابى طالب "ع" را گردآورم و در نقل گفتار امام به آنچه خود روايت مى كنم و يا در كتابى كه بدان اعتماد دارم ديده ام بسنده كنم....

چنين كردم و آن را در نه باب سامان دادم. 'دستور معالم الحكم' بارها به چاپ رسيده و به فارسى نيز ترجمه شده است.

[ دستور معالم الحكم و مأثور مكارم الشيم، من كلام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب، كرّم ا لله وجهه تأليف الأمام القاضى ابى عبدالله محمدبن سلامه القضاعى، قدّم له السيد عبدالزهرأ الحسينى الخطيب، دارالكتاب العربى، بيروت، لبنان، 1401.]


قاضى قضاعى از فقيهان و عالمان بلند آوازه ى شافعى است كه شرح حال نگاران او را به وثاقت، آگاهيهاى گسترده در دانشهاى گونه گون ستوده اند. او روزگارى بر مسند قضا نشسته و دستى در سياست نيز داشته است. برخى بر اين پندارند كه وى شيعه بوده است و براى اثبات اين ديدگاه قرائن و شواهدى نيز اقامه كرده اند.

[ طبقات الشافعية الكبرى، ج4، ص324؛ سير اعلام النبلأ، ج18، ص92؛ الوافى بالوفيات، ج3، ص312؛ وفيات الأعيان، ج4، ص212؛ طبقات الشافعيه أسنوى، ج2، ص312، طبقات الشافعيه، ج1، ص245، مستدرك الوسائل، ج3، ص367، دستور معالم الحكم، ص8.]


ابن جلّى


ابوالفتح عبدالله بن اسماعيل بن احمدبن اسماعيل حلبى، مشهور به 'ابن جلّى' از عالمان ديار حلب و از خانواده ريشه دار شيعه ى آن سامان است. اين خاندان اديبان، عالمان و فقيهان بسيارى دارد.

[ تراثنا، ش5، ص51.]

پدر او را به پيشوايى در حديث، گستردگى آگاهيها و فضل و فضيلت ستوده اند.

[ لسان الميزان، ج1، ص604.]

ابن جلّى در جمع و تدوين گفتار مولا كتابى پرداخته است با عنوان 'التذييل على نهج البلاغه'. آگاهى ما از اين اثر، مرهون نقل ابن ابى الحديد در 'شرح نهج البلاغه' است.

كلامى است بلند از مولا در جهت برنمودن دشواريهاى فرجام زندگى، و هوس آفرينيها و جذبه هاى دنيوى و... كه در دل شب فراز آورده و آن را ضراربن منمره

[ ضراربن ضمره، از پاك نهادان ياران مولا على "ع" است. وى اين جملات را در صفى عظيم و گفتارى بلند در شأن و عظمت مولا و در مقابل معاويه و در كاخ شاهانه او ايراد كرد. ماجرا را بنگريد در شرح ابن ابى الحديد، ج18، ص225 و نقلهاى آن را در منابع عامه بنگريد در: احقاق الحق، ج4، ص425 به بعد.]

گزارش كرده است. اين سخن ارجمند در نهج البلاغه بدين سان مى آغازد: يا دنيا، يا دنيا اليك عنّى، أبى تعرضت....

سيد رضى"ره" بخشى از آن را آورده است و ابن ابى الحديد به هنگام شرح آن نوشته است:

من اين كلام را از كتاب عبدالله بن اسماعيل بن احمد حلبى با عنوان 'التذييل على نهج البلاغه' نقل مى كنم.

[ نهج البلاغه، كلمات قصار، ش77، ص480؛ شرح ابن ابى الحديد، ج18، ص225.]


از شرح حال ابوالفتح عبدالله بن اسماعيل آگاهيهاى شايسته اى نداريم.

[ بنگريد: الأنساب، ج2، ص78؛ توضيح المشتبه، ج2، ص385، تبصير المنتبه، ج1، ص342؛ شرح ابن ابى الحديد، ج18، ص225.]


شيوه ى ترجمه و شرح ترجمه خوانسارى از غرر، ترجمه اى آزاد و مفهومى است. وى غالباً شرح را با ترجمه در مى آميزد و به واقع محتواى جمله را در قالب ترجمه اى شرح گونه ارائه مى دهد. و گاه صرفاً به ترجمه تحت اللفظى بسنده مى كند و گاه پس از ترجمه به شرح و بسط و بيان سخن مى پردازد. او خود درباره ى شيوه كارش در مقدمه كتاب چنين گفته است:

'... حسب الأمر الأقدس الأعلى مقرّر فرمودند كه نيازمند رحمت بى دريغ كردگارى داعى دوام دولت قاهره ى ابديه ى جمال الدين محمد خوانسارى، به طريق مأمور شرح نگار كتاب حكمت آداب مزبور گردد و در عبارات غامضه و فقرات مشكله ى آنكه محتاج باشند به كشف و بيان اكتفا به ترجمه ننموده بر وجهى كه بايد تقرير و تفسير مراد و ايضاح و افصاح مقصود نمايد. لاجرم با وجود عدم استطاعت و قصد بضاعت به حكم 'المأمور معذور' به شرح كتاب مزبور بر نهجى كه منظور نظر خاطر ملكوت ناظر والا و مطمح بصر انديشه ى جهان پيما بود، پرداخت'.

[ شرح غرر، ج1، ص6.]


گفتيم شيوه ترجمه وى غالباً ترجمه مفهومى و آزاد است. ولى در موارد بسيار اندكى صرفاً به ترجمه لفظ به لفظ بدون شرح و بسط بسنده كرده است. نمونه هاى ذيل را بنگريد:

'العلم كَنز'. "شرح غرر، ج1، ص25"

"دانش گنج است".

'الحزم صِناعة'. "ج1، ص40"

"دور انديشى پيشه اى است نيكو".

'الغباوة عِوايَةُ'. "ج1، ص43".

"كودنى سبب گمراهى مى گردد".

'من حَسُنَ يَقينُهُ حَسُنَتْ عبادتُهُ'. "ج5، ص294"

"هر كه نيكو باشد يقين او، نيكو باشد عبادت او".

بدين سان توان گفت شيوه ى غالب، ترجمه و توضيح است. اين توضيحها و شرحها از

/ 4