فردايي طلايي براي زنان
اشاره
به گفته بعضي متفکران، جهاني شدن اثرات مختلفي دارد که جهت مثبت آن اين است که سرمايهداري جهاني فرصتهاي زنان را براي اشتغال افزايش داده و حکومت جهاني براي ارتقاء جايگاه زنان ابتکارهاي قانوني و سازماني ارائه دادهاست و جامع? مدني جهاني امکانات بيشتري را براي عدالت جنسي بسيج کرده است و از جنبه منفي قشربندي نادرست دسترسي زنان به بسياري از فضاهاي جهاني را محدود کرده و بيشتر زنان در اقتصاد جهاني شرايط نامطلوب دارند و هزينههاي بازسازي اقتصادي جهاني نوليبرالي به طور نامتناسبي بر زنان تحميل شده است که از اين نگاه جهاني شدن هم ره آورد مثبت و هم منفي براي زنان داشته است. با توجه به اين نکات نگارنده درصدد است با نگاهي اجمالي به ابعاد مختلف جهاني شدن، به ارتباط آن با مسئله زنان و اثرات مثبت و منفي آن بپردازد و تأثير آن را در ساختار فرهنگي، سياسي کشورهاي جهان بررسي نمايد و بر اساس روند تحولات گذشته با عنايت خداوند چشم اندازي از آينده را تبيين نمايد تا پلي براي فهم و درک نياز به حکومت جهاني مهدوي زده شود.اكرم مباركيحقوق زن در روند جهاني شدن
بعد از سلطه قدرتهاي بزرگ بر منابع اقتصادي و سياسي جهان، آن چه به عنوان يک نيازمندي به ويژه پس از جنگ جهاني دوم خود را نشان داد، تدوين يک سري قوانين و خطوط جهاني بود که به واسطه آن بتوان نظم و چارچوبي را بر کشورهاي جهان حاکم کرد؛ زيرا بيم آن مي رفت که با تزاحم قدرتهاي بزرگ در شرق و غرب، هر آن حيات بشري دچار تهديد جدي و جبرانناپذيري گردد؛ لذا تشکيل سازمان ملل متحد همزمان با پايان يافتن جنگ جهاني دوم نقطه عطفي در تاريخ روابط دولتها بود. ضرورت هماهنگي فرامنطقهاي و اتخاذ سياستهاي هماهنگ در جامعه بينالملل اين سازمان جهاني را در جايگاه مديريت نظام بينالملل قرار داده است و در راستاي اِعمال اين مديريت، تدوين معاهدات بينالمللي نقشي مهم و اساسي در تنظيم رفتارهاي جامعه جهاني و حرکت به سمت نظم واحد ايفا مينمود .به هر حال جامعه جهاني خود را نيازمند وضع يکسري قواعد و قوانين جهاني ميديد که ميتوانست مايه اميدواري بسياري از ملتها باشد. اما آنچه از عملکرد اين معاهدات بين المللي و به ويژه ناظران و متوليان و نوع پيگيري آنها در برابر کنوانسيونها و معاهدات بر جاي مانده ، اين بود که عليرغم اينکه ميتوانستند نقطه تسلي براي بشر باشند به نقاط تسلط بر بشر تبديل شدند و عملاً منشورها و قواعد معاهدات بين المللي حقوق بشر و کنوانسيون رفع تبعيض از زنان تا کنوانسيون حقوق کودک به حربهاي براي افکار سازي جهاني در يک دهکدة جهاني به نفع قدرتهاي بزرگ تبديل شدند و ابزار توجيه آنها براي ابعاد تسلط شان گرديد.اين معاهدات با هدف همگرائي جهاني بين سياستها، سرمايهها و نيروهاي انساني در جهان مطرح شد و در بسياري از موارد مفاد و محتوايش حاوي خطوطي بود که انهدام فرهنگها و قوانين و سنن کشورها را در برداشت و در مواردي هم که خالي از اشکال بود، مصداق كلمة حق يُراد بها الباطل بود که حرف حقي با اراده باطل به کار گرفته ميشد و صرفاً قصدشان اهداف غير خيرخواهانه و غيرانساني بود.1موضوع کنوانسيون رفع تبعيض از زنان که به دنبال شکلگيري جنبشهاي دفاع از حقوق زن و فمنيست شکل گرفت، به عنوان مهمترين سند سازمان ملل متحد پيرامون زنان در سال 1979(1358) به تصويب مجمع عمومي سازمان ملل رسيد. اين معاهده در30 ماده تنظيم شده که از جامعه جهاني ميخواهد با يک نگاه جهاني به زن او را در فرصتهاي برابر در قبال مرد در خانواده و محيط اجتماعي قرار دهد.2به دنبال آن چهار کنفرانس جهاني با هدف يکسان کردن قوانين و مقررات حاکم بر زنان در کشورهاي مختلف تشکيل شد که عبارتند از : کنفرانس مکزيکوسيتي (1975) ـ کنفرانس کپنهاک (1980) ـ کنفرانس نايروبي (1985) ـ کنفرانس پکن (1994) که البته طرفداران آن با اعتقاد به تفاوتهاي زيستي يا بيولوژيک بين زن و مرد، به شدت به دنبال ايجاد فرصتهاي برابر براي زنان با مردان هستند.3 مدعيان پذيرش اسناد بين الملل بر اين باورند که با اين الحاق، گام مهم در روند و فرايند شکلگيري قوانين يکسان و هماهنگ در سطح جهاني برداشته ميشود؛ زيرا امکان ندارد کشوري بدون نياز از کشورهاي ديگر بتواند زندگي کند و هرگونه تعاملي با جهان اطراف ، وقتي امکانپذير است که در نظام واحد جهاني مطرح باشد و تنها چيزي که مي تواند ظرف اين تعامل باشد، پذيرش کنوانسيون است.4حتي در جريان همهگير شدن حقوق در جهان، عدهاي ميگويند: « در قصه حقوق بشر ما به يونيورساليسم ( انگارههاي عام و همه شمول ) احتياج داريم؛ يعني بايد يک حقوق مبنايي عام را براي همه آدميان به رسميت بشناسيم و الّا حقوق بشر با نفي حقوق بشر مساوي است ...» و اين در حالي است که طرفداران توسعه اصرار دارند زنان از هر فرصتي با ديدگاههاي سنتي مخالفت ورزند و به دولتها بقبولانند که بدون حضور آنها انتقال قدرت و توسعه متوازن ممکن نيست تا دستيابي به اهداف کنوانسيون که خواست قلبي زنان جهان است، تأمين شود.»5 امروزه تلاش مي شود که کنوانسيون رفع هر گونه تبعيض عليه زنان به عنوان معتبرترين معيارهاي بين المللي براي رفاه زنان به سراسر جهان تحميل شود. تا جايي که در بند 39 بخش دوم اعلاميه کنفرانس جهاني حقوق بشر وين در سال 1993 آمده « سازمان ملل بايد دولتها را به پذيرش کنوانسيون تشويق کند به گونهاي که تا سال 2000 تمامي دولتها کنوانسيون را تصويب کنند».6اين در حالي است که بسياري از مواد اين کنوانسيون با حدود 90 مورد از احکام و قوانين داخلي و فقه اسلامي و بسياري از ارزشهاي اخلاقي و ملي کشورمان در تغاير کامل است و مورد انتقاد جمع کثيري از علما و انديشمندان به ويژه رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است.7مواد اين کنوانسيون بيش از آنکه به ارتقاي وضعيت حقوقي و اجتماعي زنان درکشورهاي مختلف ياري رساند، به تحقق آرمان سردمداران نظام سلطه جهاني براي همسانسازي فرهنگ و از بين بردن ارزشهاي اخلاقي و مذهبي حاکم بر کشورهاي غير غربي کمک ميکند .در همين راستا بارها و بارها رهبر فرزانه انقلاب فرمودند : حرکت در جهت احقاق حقوق زنان در جامعه اسلامي و در جامعه ما، حتماً بايد انجام بگيرد؛ منتها بر مبناي اسلامي و با هدف اسلامي.8
پس چه نيکوست که متوليان امور ديني و کارشناسان در زمينه تدوين منشوري از حقوق زنان که مجموعهاي از مباني اسلامي و اخلاقي باشد همت گمارند و آن را به مجامع بين المللي عرضه نموده تا کارآمدي قوانين و حقوق دين اسلام هر چه بيشتر به جامعه جهاني نمايان شود .
مباني فکري فرهنگي غرب در بستر جهاني شدن
آزادي در روابط اجتماعي و شتاب در تغيير باورها و هنجارهاي اجتماعي به منظور هماهنگي و همسويي با تحرک سرمايه گذاري جهاني از نيازهاي نظام ليبرال است، لذا در عصر روشنگري در ابتدا به حقوق زنان بياعتنايي شد، زيرا آن نظام حاکم به نيروهاي زنان در عرصة اقتصاد نيازي را نميديد، اما از قرن بيستم به بعد نظام سرمايهداري در يک طيف جهاني به نيروي کار زنان نيازمند شد. لذا به نداي حقخواهي زنان پاسخ داد .ويل دورانت مورخ معاصر ميگويد: آزادي زن از عوارض انقلاب صنعتي است، زيرا موجب شد تا زن صنعتي شود؛ زيرا زنان کارگران ارزانتري بودند و کار فرمايان آنان را بر مردان سرکش سنگين قيمت ترجيح ميدادند، لذا نداي خودکفايي اقتصادي زنان شعار روز شد و حتي در حال حاضر در بسياري کشورها مثل کانادا در برابر کار يکسان دو حقوق متفاوت به زن و مرد داده ميشود.اما به قول استاد مطهري، رشد روز افزون صنعت که بيش از نياز واقعي انسانها بود، به ضرورت تحميل کالا بر مصرف کننده انجاميد که مي بايست با ترفندهاي زيادي و به کارگيري همه وسايل ارتباطي ، فکري و هنري انسانها را به عامل بي اراده مصرف تبديل کند و قدرت سرمايه داري بار ديگر سراغ بهرهکشي از زن برآمد، اما اين بار نه از نيروي بدني و کار زن، بلکه از نيروي جاذبه و زيبايي او و گرو گذاشتن شرافت و حيثيتش و از قدرت افسونگري زنان در تبليغات و تحميل کالاهاي توليدي به دنيا استفاده کرد که بديهي است همه اينها را به حساب آزادي و تساوي با مرد گذاشت .متأسفانه شاهديم که زنان همه عُرضه خود را در عَرضه خود ديدند، غافل از آنکه به نوعي از ستم تاريخي رهايي يافتند و به زير يوغ استعمار نوين و مدرنيسم با شعارهاي فريبنده قرار گرفتند و براي رهايي از وجدان بيدار، او را به دامن فردگرايي و نسبيت در ارزشها فراخواندند که هر فکر بيداري را خفته گرداند.
لذا زنان دچار يک ورشکستگي فرهنگي شدند که اوج آن با سکس و بيبندوباري خاتمه مييافت . تجاوز به عنف و سوء استفاده جنسي سرنوشت زن عصر پست مدرن را رقم ميزند . زنان نه تنها هدف اصلي اکثر فيلم هاي پر خشونت و سکس شدند، بلکه بايد کاملاً مطابق معيارهاي کليشهاي رسانه ها عمل ميکردند.اين فرهنگ همراه با سينماي هاليوود و محصولات مک دونالد در رديف صادرات دنياي غرب قرار مي گيرد. و اين جاست که با سلاح رسانهها، ماهواره و اينترنت در قالب توسعه فرهنگ از پيش تعيين شده، دهکده جهاني را سازماندهي ميکنند .
در اين رهگذر از اهرمهاي فشار مهمي که به تحميل فرهنگ جهاني ميپردازد و به دست سرمايهدار جهاني است مي توان سازمانها و مؤسسات بينالمللي همچون سازمان تربيتي، علمي و فرهنگي مللمتحد (يونسکو) و کميسيون حقوق بشر را نام برد.
پرفسور هربرت آي شيلر استاد دانشگاه کاليفرنيا از فرآيند فرهنگسازي جهاني با عنوان امپرياليسم فرهنگي ياد ميکند و ميگويد: واژة امپرياليسم فرهنگي نشان دهنده نوعي نفوذ اجتماعي است که از طريق آن کشوري اساس تصورها، ارزشها، معلومات و هنجارهاي رفتاري و همچنين روش زندگي خود را بر کشورهاي ديگر تحميل مي کند.طبيعتاً همسانسازي فرهنگ جهاني راهي براي ايجاد ثبات سياسي در جهان است و زمينه لازم را براي رسيدن غرب به منافع سياسي و اقتصادي فراهم مي سازد و با ايجاد حس اعتماد در بين مردم جهان نظام سرمايه داري به تضمين منافع اقتصادي دراز مدت در قالب مصرف کالاها دست مييابد، همان چيزي که بعضي به آن استعمار کوکاکولايي ميگويند و چه متين و جالب امام خميني(ره) فرمود: تا خانمها توجهشان به اين است که فلان مد از غرب بايد بيايد، فلان زينت بايد از آنجا سرايت کند ... نمي توانيد مستقل باشيد اگر بخواهيد شما را به اينکه يک ملتي هستيد بشناسند و بشويد يک ملت از تقليد بايد دست برداريد. تا در اين تقليد هستيد، آرزوي استقلال را نکنيد.9زنان در هر جامعهاي به طور مستقيم در شکلگيري فرهنگ و تمدن آن جامعه نقش به سزايي دارند و نقش آنان در پايداري و نابودي تمدنها بر کسي پوشيده نيست و همانطور که امام راحل فرمودند، زنان در استقلال يک کشور ميتوانند بسيار تأثيرگذار باشند . بحث از زواياي مثبت و منفي نقش زنان در سرنوشت معنوي و مادي انسانها بحثي گسترده است که جايگاه خاص خود را مي طلبد .گرايش طبيعي زنان به زيبائي، آراستگي، زيور و زينت دنيوي مي تواند خود مايه دلپذير شدن فضاي خانه و خانواده گردد و موجب رونق حيات مادي اعضا شود، اما همين موهبت الهي اگر در مسير تعادل قرار نگيرد، مي تواند مايه ابتذال زن و خانواده شده و حيات معنوي آنها را به مخاطره اندازد و همه را اسير اميال و غرايز پست مادي کند. تأثيرپذيري شديد مردان از زن و خانواده ميتواند عاملي براي حرکت پسران و همسران در مسير عبوديت عارفانه باشد و از سوي ديگر ميتواند موجب بازداشتن آنها از هر فداکاري و گذشت براي حفظ ارزشهاي انساني و صيانت از سرمايههاي مادي و معنوي اجتماع شود .همين طور نقش حساس زنان در اقتصاد خانواده و تعيين الگوي مصرف مي تواند خانواده را به سوي فرهنگ سادهزيستي و قناعت و خودداري از مصرف کالاهاي غيرضروري سوق دهد که اگر در مسير مخالف تغيير جهت دهد، مي تواند خانواده، اجتماع و کشور را به سوي اهداف اوُمانيستي و زندگي مرفه و اسراف و تبذير رهنمون شود.10
از آنجا که نيمي از جهان را زنان تشکيل مي دهند و در شکلگيري الگوي شخصيتي نيمه ديگر، زنان نقش به سزايي دارند، لذا اين نقش حساس در شکلگيري فرهنگ و مدنيت يک قوم و ملت باعث شده نظريهپردازان فرهنگ جهاني و کساني که در پي همسانسازي فرهنگها هستند در برنامهريزي خود زنان را مورد توجه قرار دهند و آنان را به عنوان نقطه عطف فعاليتهاي خود در نظر بگيرند.از اين جهت همراه با ترويج دمکراسي، سکولاريسم، توسعه، اقتصاد آزاد... به عنوان نسخههاي رهاييبخش ملتها، فمنيسم (زنگرائي) را در سراسر جهان مطرح کردند و به مدد روشنفکران بومي کشورهاي شرقي درصدد تلقين اين انديشهاند که آنها هم ميخواهند حقوق از دست رفته خود را باز يابند که در اين گذر چارهاي جز بهرهگيري از راهکارهاي فمنيسم و کنارگذاري ارزشهاي بومي و ديني ندارند.11
حضور مسلمانان در روند جهاني شدن
با توجه به نيازها و خواسته هاي بشر در حرکت به سوي يکپارچگي و اتحاد جهاني ـ که متناسب با فطرت آنان است ـ به اين نتيجه روشن و بديهي دست مييابيم که اينک بهترين فرصت و موقعيت براي ترسيم چهره اي روشن و گويا از نظام جهان مهدوي و دين اسلام است؛ زيرا دين خصوصاً ديني جامع مانند اسلام که ادعاي پاسخگويي به همه نيازهاي اساسي جامعه انساني را دارد و براي همه ابعاد مختلف زندگي انسان ارائه طريق ميکند و حتي در روابط اجتماعي و بينالمللي با مسلمين و غيرمسلمين زباني گويا و متين دارد؛ به عنوان يک منبع قدرت ميتواند حاوي پيامهاي مهم و کارسازي باشد. لذا با توجه به شرايط و مقتضيات زمان و تعريفي مناسب از آن و تشخيص عوامل انحطاط و پيشرفت و طي کردن مسير تعادل در پيدا کردن بهترين روش، ميتواند رهيافت مناسبي در اين رهگذر باشد.در بحث رهائي جامعه زنان از جاهليت مدرن و ناکارآمدي الگوهاي بيگانه مي توان با تکيه بر اصول اسلامي، زنان را به يک خود باوري در عرصه فعاليتهاي مهم و سرنوشتساز و تعليم و تربيت جامعه انساني رساند و شأن مادري را به افق اعلاي خود نزديک ساخت و با تبيين اين مسئله که با محوريت شرط تناسب در نظامهاي حقوقي مي توان به عدالت واقعي دست يافت، از تنشهاي موجود ميان جامعه اسلامي در بحث حقوقي جلوگيري کرد و عملکرد غلط بعضي مسلمانان را در اجراي حقوق زنان به پاي شجره طيبه اسلام نگذاشت. اگر ما نتوانيم به درستي، ابعاد و زواياي مختلف الگوي رهائي زنان را در انديشه مهدوي در عصر حاضر بازگو کنيم و نسبت و ارتباط آن را با جهاني شدن بسنجيم، از قافله انديشه و گفتمان روز به دور خواهيم بود و نخواهيم توانست درک و فهم بشري را درباره آينده درخشان جهان به خوبي شکل دهيم. ملل مختلف در جهان بهويژه داعيهداران رهائي زنان از تبعيض را بايد به اين باور نزديک کرد که جهاني شدن حکومت مهدوي(عجلالله فرجه) به معناي جهاني شدن فضيلتها، عدالتها، نيکيها، برابريها و معنويتها خواهد بود.مردم به ويژه زنان در عرصه حکومت جهاني مهدي موعود(عجلالله فرجه) فرصتي خواهند يافت که خوب بينديشند و حکمت و دانش واقعي را بياموزند به طوري که زنان در خانه خود به کتاب خدا و سنت پيامبر حکم كنند.
امنيت و آرامش چنان در جهان سايهگستر خواهد شد که زنان به تنهايي بين کشورها بدون ترس از خطرات رفت و آمد خواهند كرد.
1. سويزي، مهري: کتاب زنان.2. زيبائي نژاد، محمدرضا: درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام.3. ليس تورس، اماري: جنسيت و توسعه.4. راعي، مسعود: الحاق به کنواسيون از منظر موافقان و مخالفان، بازتاب انديشه.5. کار، مهرانگيز: رفع تبعيض عليه زنان.6. شفيعي سروستاني، ابراهيم: تازههاي انديشه.7. بررسي و ارزيابي کنواسيون محو کليه اشکال تبعيض عليه زنان، مرکز پژوهشهاي صداوسيما.8. زن ريحانه آفرينش، نشر آثار مقام معظم رهبري، قم.9. جايگاه زن در انديشه امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم آثار امام خميني.10. شفيعي سروستاني، ابراهيم: تازههاي انديشه.11. همان.