موانع و مشكلات تاريخ نگاري شيعه - موانع و مشكلات تاریخ نگاری شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

موانع و مشكلات تاریخ نگاری شیعه - نسخه متنی

علي امامي‏فر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

موانع و مشكلات تاريخ نگاري شيعه

مقدمه

علي امامي‏فر، مجله معرفت، ش 18

تاريخ به دليل اهميت و ارزشش در اسلام، مورد توجه خاص مسلمانان قرار گرفته است. بي‏شك، شيعيان و رهبران گرانقدر شيعه نيز از ارزش و اهميت آن غافل نبوده‏اند و حتي با انگيزه‏هايي قوي، تاريخ را مورد توجه خود قرار داده‏اند كه به اختصار، به برخي از آنها اشاره مي‏كنيم:

1. بخش قابل ملاحظه‏اي از قرآن كريم در باره حوادث تاريخي است. قرآن همچنين به پيروان خود تاكيد مي‏كند كه اين حوادث و امثال آنها را مورد توجه قرار دهند و آن‏گونه كه خود قرآن تصريح مي‏فرمايد، هدف از ذكراين حوادث در يك كلمه خلاصه مي‏شود و آن عبرت گرفتن‏ و انتخاب راه صحيح براي زندگي كردن است.

رهبران ديني ما در اين راستا، توجه به تاريخ را مورد تاكيد قرار داده‏اند. به عنوان نمونه، علي_ عليه السلام _ در نامه معروفش به امام حسن_ عليه السلام _، به صراحت، بر توجه به تاريخ گذشتگان و ارزش معنوي آن تاكيد مي‏كند:پسركم، هرچند من به اندازه همه آنان كه پيش از من بوده‏اند، نزيسته‏ام، اما در كارهاشان نگريسته‏ام و در سرگذشتهاشان انديشيده و در آنچه از آنان مانده، رفته و ديده‏ام تا چون يكي از آنان گرديده‏ام، بلكه با آگاهي كه از كارهاشان درست‏به دست آورده‏ام، گويي چنان است كه با نخستين تا پسينشان به سربرده‏ام.[1]

2. سنت پيامبر گرامي اسلام_ صل الله عليه و آله و سلم _ در قرآن به روشني، به عنوان اسوه‏ و الگوي مسلمانان‏ معرفي شده است: لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا (احزاب: 21); قطعا، براي شما در (اقتدابه) رسول خدا سرمشقي نيكوست; براي آن‏كس كه به خدا و روز باز پسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مي‏كند. قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله‏ (آل عمران: 31);بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد. ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم‏عنه فانتهوا;(حشر:7) و آنچه فرستاده خدا به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را بازداشت، بازايستيد.و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي‏ (نجم:3 و 4); او از سر هوي سخن نمي‏گويد. اين سخن جز وحي نيست.

بنابراين، سعي شيعيان و رهبران آنها هميشه بر حفظ و نگه‏داري اين سنت‏بوده و در اين زمينه بيشترين تلاش را كرده‏اند. رهبر شيعيان جهان، حضرت علي_ عليه السلام _، بهترين راه رستگاري و تنها چيزي را كه مي‏تواند جامعه و حاكميت آن را از انحراف دور نگه‏دارد پيروي از سنت رسول‏الله_ صل الله عليه و آله و سلم _ مي‏داند. با مراجعه به نهج‏البلاغه به اين نكته برمي‏خوريم كه آن حضرت‏بخش عظيمي از خطبه‏هاي خود را به احياي سنت پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ اختصاص داده است و در عمر كوتاه حكومتش سعي و اهتمام داشت كه سنت فراموش شده پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ را زنده كند و آن را ملاك تمييز حق و باطل قرار مي‏داد. هدف آن حضرت تفهيم اين حقيقت‏به مردم زمان خود و آيندگان بود.

در خطبه‏159 نهج‏البلاغه، پس از بر شمردن بخشي از سنتهاي پيامبر اكرم_ صل الله عليه و آله و سلم _، در باره ارزش و اهميت‏سنت آن حضرت مي‏فرمايد: به پيامبر پاك و نيكويت اقتدا كن و از آن حضرت پيروي نما; زيرا آن حضرت براي كسي كه بخواهد پيروي كند، سزاوار پيروي است و براي كسي كه بخواهد خود را منتسب به آن حضرت كند، انتسابي شايسته است. محبوب‏ترين بندگان نزد خدا كسي است كه از پيامبرش پيروي كند.[2]

به طور قطع، مي‏توان گفت كه بخش عظيمي از اين سيره را تنها با كمك گرفتن از تاريخ مي‏توان حفظ كرد و به آيندگان انتقال داد تا همه بتوانند به سنت پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ تاسي كنند. بنابراين، مي‏توان گفت: اگر تاريخ وسيله‏اي براي فهم قرآن و ساختن انسانها و حفظ سيره و سنت عملي پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ است اهل‏بيت آن حضرت: و پيروان آنها بايد بيشترين استفاده را از اين وسيله كرده باشند و اگر تاريخ مي‏تواند گذشته سياه خاندان اموي و همفكران و همراهان آنها را براي امت اسلامي روشن كند تا فريب رياكاريهاي آنها را نخورند به يقين، ائمه: و پيروان آنها از آن استفاده كرده‏اند و مي‏كنند.

با مراجعه به كتب فهرست، مانند فهرست نجاشي و فهرست‏شيخ طوسي، به اين نكته اساسي و ارزشمند مي‏رسيم كه شيعيان نهايت‏سعي خود را در انجام اين امر مهم نموده و آثار ارزشمندي از خويش به يادگار نهاده‏اند. گرچه در اثر برخي عوامل و حوادث، بيشتر اين آثار از بين رفته و به دست ما نرسيده است ولي با وجود اين، بايد به اين حقيقت تلخ اعتراف كنيم كه در مقايسه با ساير مسلمانان، آثار شيعيان چه از نظر كيفي و چه از نظر كمي، قابل مقايسه نيست.

در اينجا، اين سؤال اساسي به ذهن خطور مي‏كند كه چرا شيعيان تاريخي جامع و صحيح از اسلام، يعني زندگي پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ و سنت آن حضرت و ائمه اطهار:

تدوين ننموده‏اند كه امروز ما با مشكلات عديده‏اي كه ناشي از اين نقصان است، روبرو نشويم؟

نوشته حاضر سعي دارد جوابي، هر چند مختصر، به اين سؤال بدهد و تبيين نمايد كه شيعيان در راه ثبت تاريخ، با مشكلات و موانع بزرگي روبه‏رو بوده‏اند و اين امكان براي آنها وجود نداشته است كه به ثبت و ضبط تاريخ به نحو مطلوب بپردازند.

با وضعيتي كه از نظر سياسي، بر جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ حاكم بود، امكان بيان حقايق كمتر وجود داشت; زيرا طرفداران حق، بخصوص شيعيان، تحت انواع فشارهاي سياسي، نظامي و تبليغاتي قرار داشتند. اينك در حد امكان و به اختصار، به بعضي از اين مشكلات اشاره مي‏كنيم.

پيش از آنكه به بررسي مشكلاتي بپردازيم كه متوجه شيعيان - به‏طور خاص - بوده، لازم است‏به اين مشكل اساسي توجه داشته باشيم: مشكل بزرگي كه نه فقط به شيعيان، بلكه به تاريخ نيز اختصاص نداشت و مصيبتي بود كه متوجه فرهنگ عمومي اسلام گرديد و خسارت جبران‏ناپذيري بر پيكر سنت پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ وارد ساخت منع كتابت‏حديث از سوي خلفا، بخصوص خليفه دوم، بود كه تا يك قرن ادامه پيدا كرد. گرچه شيعيان خود را ملزم به اين منع نمي‏ديدند ولي از آثار شوم آن نيز كاملا در امان نبودند. در اين زمينه، همچنين در باره انگيزه‏ها و آثار مخرب منع كتابت‏حديث‏بر فرهنگ اسلام، كتابها و مقالات فراواني از سوي علما و محققان فريقين نوشته شده كه نيازي به تكرار آنها در اين مختصر نيست.

در باره مشكلاتي كه در زمينه تاريخ‏نگاري صيحيح، به طور خاص، متوجه شيعيان بوده است، مي‏توان به موارد ذيل اشاره كرد:

1- مسائل سياسي

مهمترين مشكل شيعيان در زمينه نگارش صحيح تاريخ، فشار سياسي موجود در جامعه اسلامي بود. مشكلات ديگر ناشي از آن بوده‏اند. با رحلت پيامبر گرامي اسلام_ صل الله عليه و آله و سلم _ و به خصوص پس از دوران خلافت، حاكميت‏سياسي جامعه اسلامي در مقابل راه و سيره پيامبر_ صل الله عليه و آله و سلم _ قرار گرفت. در نتيجه، ائمه معصومين_ عليه السلام _ و شيعيان آنها كه خود را موظف به حفظ، نگهداري و تداوم اسلام محمدي_ صل الله عليه و آله و سلم _ و اصيل مي‏دانستند، قهرا در مقابل حاكميت‏سياسي قرار گرفتند. لذا، اولا شيعيان رغبتي به ثبت تاريخ حاكميتي كه با آنان دشمن بود، از خود نشان نمي‏دادند و در مرحله دوم، اگر مي‏خواستند تاريخ اين حاكميت را براي افشاگري و روشنگري ثبت كنند با فشار نظامي روبرو مي‏شدند. به همين دلايل، حاكمان ظالمي كه بر مسلمانان حكومت مي‏كردند با قدرتي كه در اختيار داشتند، تاريخ را آن‏گونه كه خود مي‏خواستند، نوشته‏اند و تاريخ، اين حقيقت‏تلخ رابراي ما بيان‏كرده است.

زبيربن بكار در الاخبارالموفقيات نقل كرده است كه سليمان بن عبدالملك (خلافت‏96-99 ه. ق.) در دوران ولايتعهدي خود در سال 82 به مدينه رفت و به ديدار مكانهاي تاريخي، يعني جاهايي كه رويدادهايي براي رسول اكرم_ صل الله عليه و آله و سلم _ اتقاق افتاده بود، سرگرم شد. در اين گشت و گذار كه عده‏اي از بزرگان مدينه از جمله ابان بن عثمان بن عفان و برادرش عمرو بن عثمان و ديگران او را همراهي مي‏كردند، مطالبي را مي‏شنيد. سليمان كه دريافت ابان بن عثمان از اطلاعاتي در اين زمينه برخوردار است‏به او دستور داد تا سيره رسول الله_ صل الله عليه و آله و سلم _ را تدوين كند. ابان گفت: سيره مذكور در اختيار من قرار دارد. و اين كتاب (يا مطالب آن را) از فردي كه مورد وثوق است، به دست آورده‏ام.

سليمان دستور داد تا از آن نسخه‏برداري كنند. ده نفر آن را بر روي پوست نگاشتند. وقتي سليمان آن را از نظر گذارنيد، مشاهده كرد كه نام انصار در بيعت عقبه و بدر ياد شده است. سليمان اظهار داشت: من چنان فضيلت و مزيتي را در آنها سراغ ندارم; يا خاندان ما به حق آنها تجاوز كرده‏اند و يا اين انصار فاقد چنان فضيلتي بوده‏اند! ابان يگفت: ستمي كه انصار در حق عثمان روا داشته‏اند نمي‏تواند از اظهار حق مانع گردد. انصار همان‏گونه بوده‏اند كه راجع به آنها در اين كتاب سخن رفته است. سليمان گفت: به نسخه‏برداري اين كتاب، مرا نيازي نيست; مگر آنگاه كه به عبدالملك، پدرم، گزارش كنم; چرا كه ممكن است او مخالف چنين كاري باشد.


[1] . سيد جعفر شهيدي، نهج‏البلاغه، نامه 31، ص‏297

[2] . «...فتاس بنبيك الاطيب الاطهر صلي الله عليه و آله، فان فيه اسوه لمن تاسي و عزاء لمن تعزي فان احب العباد الي الله، المتاسي بنبيه و المقتص لاثره... . (نهج‏البلاغه فيض‏الاسلام، خطبه‏159)

/ 4