امام خميني احياگر انديشه حكومت اسلامي - امام خمینی احیاگر اندیشه حكومت اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی احیاگر اندیشه حكومت اسلامی - نسخه متنی

نجف لك زايي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام خميني احياگر انديشه حكومت اسلامي

انديشه، عنصر اساسي در اركان اصلي هر جامعه است. اقتصاد، سياست و فرهنگ كه سه ضلع در كنار هم قرار گرفته هستند و در اداره اجتماعات انساني از جايگاه بالايي برخوردارند، بدون انديشه ممكن نخواهند بود. با انديشه است كه انسان كار مي كند، زندگي مي كند و از ميان انبوه طرق، مسيري را برمي گزيند و بر اساس آن رفتار مي كند. اينك اگر توجه كنيم كه چهره عمده زندگي انسان، زندگي سياسي و زندگي در جامعه است، به اين نكته خواهيم رسيد كه مقوم زندگي سياسي انديشه سياسي است.

جامعه انساني اگر از يك نوع زندگي سياسي ناخشنود شد، در پي ايجاد زندگي سياسي جديدي برمي آيد و چنانكه گفته شد، بنياد هر زندگي سياسي يك انديشه سياسي است. بنابراين پايگاه عمده و اصلي در تغيير و تحولات سياسي و يا به سخن ديگر در انقلابها و تغيير و تحولات جوامع بشري از آن انديشه است. مخالفين يك نظام سياسي هميشه تلاش مي كنند تا فلسفه سياسي جديدي را رو در روي فلسفه سياسي ارائه كنند، بديهي است كه اين فلسفه سياسي جديد اگر قبول عام بيابد تغيير و تحولاتي را، و حتي انقلابي را، به ثمر خواهد رساند. طبيعي است كه هر فلسفه سياسي، اقتصاد، سياست، و فرهنگ متناسب با خويش را ارائه كند.[1]

يكي از اموري كه بايسته است نسبت به آن پژوهشها و تحقيقات گسترده و عميقي صورت گيرد، فلسفه سياسي اسلام است. فلسفه سياسي به معني اعم و انديشه سياسي بطور اخص، به ويژه از اين نظر كه اگر درست عرضه شود و مورد قبول جامعه قرار گيرد، مي تواند موجد و موجب نظم سياسي مطلوب باشد، از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. با توجه به اين نكته، مقاله حاضر عهده دار ارائه وجوهي از انديشه سياسي كه توسط امام خميني (ره) احيا شده است و در سرانجام به ايجاد حكومت اسلامي منجر گشته است، خواهد بود.

فرضيه مهم نگارنده در اين مقاله آن است كه بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) ، قيام و نهضت اسلامي خويش را با احياي انديشه سياسي اسلام، به ويژه احياي تئوري حكومتي اسلام، آغاز كرد و اين در واقع يكي از تفاوتهاي اساسي نهضت بيدارگرانه و حيات بخش آن امام راحل (ره) نسبت به ديگر نهضتهاي اسلام خواهانه قرون اخير در جهان است و همين تفاوت اساسي يكي از عوامل مهم موفقيت و پيروزي انقلاب اسلامي شد. امام خميني (ره) علاوه بر مبارزه براي نفي استعمار و استبداد به ارائه فلسفه سياسي اسلام پرداخت و در واقع به اين دو پرسش اساسي مهم فلسفه سياسي كه چه كسي بايد حكومت كند؟ و چگونه بايد حكومت كند؟ ، پاسخهاي صريح و روشني داد و در عمل نيز به پياده كردن اين انديشه اهتمام ورزيد. آزمون ادعاي فوق را در ادامه اين مقاله پي مي گيريم.

انديشه سياسي امام خميني (ره)

امام خميني (ره) تجربه بيش از يك قرن شكست و ناكامي مسلمانان در مقابله با جهانخوران را به خوبي تحليل و تبيين كرد. مشكلات و معضلات اساسي را دريافت و در يك تحليل دقيق، شيوه و روشي بديع در تبيين مسايل فقهي، كلامي و فلسفي - عرفاني اسلام را در پيش گرفت، در حالي كه در اين راه جو غالب از آن تفكر جدايي دين از سياست، گريز از حكومت و بي توجهي به مسايل جهاني و منطقه اي بود و چه فريادها و دردها كه امام از جو و محيط داشت و. . .

آري، امام خميني (ره) انديشه سياسي اسلام را، در وضعيتي دشوار، در خلال مباحث فقهي مطرح كرد. اما اينگونه نبود كه از چارچوب فقه و اصول فقه خارج نشوند، بلكه ضرورت ايجاد حكومت اسلامي به رهبري ولي فقيه را در كلام ثابت كرد و آنگاه فقه را با اين انديشه مشروب ساخت. در اين مورد آيه الله جوادي آملي نظر روشني دارند كه به لحاظ اهميت آن عينا نقل مي شود.

ابتكار امام خميني در دين و فقه شناسي نه مانند اخباريون بود كه از روزنه زبون تحجر و ثقبه روزنه كم نور جمود و خموشي به آن مي نگرند و نه مانند ساير اصوليون بود كه از تنگناي مباحث الفاظ و اصول عمليه در آن نظر مي نمايند و نه همتاي ساير حكيمان و عارفان بود، . . . بلكه دين شناسي او در فقه اصغر (فقه مصطلح در حوزه ها) و اوسط و اكبر تابع دين شناسي امامان معصوم (ع) بوده است، كه آن ذوات مقدس دين را در همه زاوياي غيب و شهودش مي شناختند و درصدد اجراي همه آن بودند و تنها راه عملي نمودن آن تاسيس حكومت اسلامي است.[2]

كاري كه امام (ره) كرد، اين بود كه بحث ولايت فقيه مظلوم را از قلمرو فقه بيرون آورد و به جايگاه اصليش كه مساله كلامي است نشاند. آنگاه با براهين عقلي و كلامي اين مساله را شكوفا كرد. و سراسر فقه را در تابش شعاع آن قرار داد.[3]

امام خميني (ره) با نگارش كشف الاسرار در سال 1323 ش، ضمن پاسخگويي به اتهاماتي كه نويسنده اسرار هزار ساله و ديگران به اسلام زده بودند، حمله به رژيم پهلوي را نيز به نحو بارزي آغاز كرد.[4] در همين كتاب آورده بودند:

خداي عادل هرگز تن دادن به حكومت ظالمان را نمي پذيرد. تنها حكومتي كه خرد و شرع آن را حق مي داند، حكومت خدا، يعني حكومت قانون الهي است؛ و اين نوع حكومت اگر به دست فقيه هم نباشد، بايد حكومت با اساس و قانون الهي كه صلاح كشور و مردم در آن است، اداره شود و چنين حكومتي بدون نظارت فقها امكان پذير نيست.[5]

به اين ترتيب، انديشه تاسيس حكومت اسلامي از آغاز مبارزات مورد نظر حضرت امام (ره) بود، ولي اولويت با ساختن و تربيت عناصر آگاه و ياران همدل بود. كاري كه در جو آن روز هم شجاعتمي خواست و هم نياز به زمان داشت. بعد از حادثه فيضيه، در 22 فروردين 1342، ضمن معرفي دولت به عنوان تشكيلاتي كه اساسا مخالف اسلام است و براي دشمني با قرآن با اسرائيل و ايالات متحده وحدت كرده است.[6] فرمود: بايد اين راه ادامه يابد، هر چه مي شود بشود ولو بلغ ما بلغ. [7]

فكر تاسيس حكومت اسلامي اولا امام (ره) و پيروانش را در مقابل نظام ستم شاهي پهلوي قرار مي داد و ثانيا مانع از آن مي شد تا شكستهايي نظير آنچه در نهضت مشروطه و غير آن اتفاق افتاد، دوباره تكرار شود. اين همه، در كنار لزوم ارائه يك فلسفه سياسي در مقابل فلسفه سياسي نظام حاكم، سبب شد تا از سوي حضرت امام خميني (ره) در اول بهمن سال 1348، در اثناي بحث فقهي مكاسب موضوع ولايت فقيه محور تدريس قرار گيرد. در اين درس بود كه فرمود: بر تمام مسلمانان و پيشاپيش آنان بر علماي روحاني و طلاب حوزه هاي علميه اسلامي واجب است كه عليه سمپاشي هاي دشمنان اسلام، به هر وسيله ممكن، قيام كنند، تا اينكه بر همگان آشكار شود كه اسلام براي اقامه حكومتي عدل گستر آمده است. [8]

انتشار اين دروس در قالب كتاب ولايت فقيه و يا حكومت اسلامي و يا عناوين ديگر مبارزات را وارد مرحله جديدي كرد و در سطح وسيعتر تحول عميقي در حوزه انديشه سياسي اسلام به وجود آورد و زمينه را براي طرح هاي مختلف در ابعاد مختلف حكومتي فراهم آورد.

براي پرهيز از تفصيل، به چند نكته اساسي كه در اين درسها مطرح شد، به اختصار اشاره مي كنيم. در مورد لزوم برپايي حكومت اسلامي متذكر شده بودند كه: احكام اسلامي، اعم از قوانين اقتصادي و سياسي و حقوقي، تا روز قيامت باقي و لازم الاجرا است. . . . اين بقا و دوام هميشگي احكام، نظامي را ايجاب مي كند كه اعتبار و سياست اين احكام را تضمين كرده، عهده دار اجراي آنها شود، چه، اجراي احكام الهي جز از رهگذر برپايي حكومت اسلامي امكان پذير نيست. [9]

درباره اهداف حكومت فرموده اند: لزوم حكومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي كشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين امور است، بي آنكه بين زمان حضور و غيبت امام و اين كشور و آن كشور فرقي باشد. [10]

و نتيجه مي گيرند كه:

پس اقامه حكومت و تشكيل دولت اسلامي بر فقيهان عادل، واجب كفايي است. [11]

و بدينگونه بود كه در انديشه امام (ره) فقها مكلف بودند براي تحصيل حكومت تلاش كنند و البته اگر يكي از فقيهان زمان به تشكيل حكومت توفيق يافت، بر ساير فقها لازم است كه از او پيروي كنند. [12]

در مقابل انديشه سياسي حضرت امام (ره) ، كه با قيام 15 خرداد زمينه هاي فراگير شدن آن فراهم شده بود، رژيم غيرقانوني و فاقد مشروعيت پهلوي، با توسل به انواع و اقسام راهها و حيله ها، درصدد حفظ سلطنت خويش بود. تاسيس و تقويت ساواك، گسترش واحدهاي پليسي و اطلاعاتي، وابستگي هرچه بيشتر و بيشتر به امريكا، عوام فريبي و اتكاء بر ناسيوناليسم افراطي از اهم اين شيوه ها بود.

پهلوي در همان حال كه به منظور فريب توده مردم مي گفت: نيروئي كه ديگران نمي بينند مرا همراهي مي كند، يك نيروي عرفاني، وانگهي من پيامهايي دريافت مي كنم! پيامهاي مذهبي، من خيلي مذهبي هستم. بخدا باور دارم و همواره گفته ام كه اگر هم خدا وجود نمي داشت بايد اعتراف مي كرديم. . . من از پنج سالگي با خدا زندگي مي كنم از زمانيكه الهاماتي به من شده. . . من حضرت قائم را ديدم من دچار يك حادثه شدم. . . او خود را ميان من و صخره جاي داد. . . كسي كه همراهم بود او را نديد.[13] در همين حال جشنهاي 2500 ساله را برگزار كرد، تاريخ هجري را به تاريخ شاهنشاهي برگرداند و با احياء تاريخ نويسي پادشاهي و تعويض نامها و قانونگذاريها درصدد بود تا ضمن يافتن فلسفه سياسي قابل اتكايي براي حكومت خود، اسلام را از سر راهش بردارد و هر چه زودتر به چيزي كه وي آن را دروازه تمدن مي ناميد، برسد.
در اين نبرد نور و ظلمت، حق و باطل و اسلام و كفر، انديشه اسلام پيروز گشت و 22 بهمن 57 شاهد اين پيروزي شد.


[1] . آيه الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 4، مركز نشر فرهنگي رجاء، 1366، صص: 111 - 93. ايشان در نتيجه گيري از بحث آورده اند كه: پس دو طرز تفكر در افراد و جوامع بشري وجود دارد؛ يكي خدمت به اسلام را غرامت مي داند، ديگري خدمت به دين را غنيمت.
نيز نگاه كنيد به: فرهنگ رجائي، فلسفه سياست و مشكله ما، ماهنامه اطلاعات سياسي، اقتصادي، شماره 62 - 61، صص: 10 - 4.

[2] . آيه الله جوادي آملي، آواي توحيد، ص 23.

[3] . آيه الله جوادي آملي، نقش امام خميني در تجديد بناي نظام امامت، كيهان انديشه، ش 24، ص 8.

[4] . سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ كمبريج، ترجمه عباس مخبر، صص: 304 - 303.

[5] . عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، نشر طوبي، ص 435.

[6] . سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي، همان، ص 306.

[7] . كيهان انديشه، همان، ص 16.

[8] . آيه الله العظمي امام خميني، شئون و اختيارات ولي فقيه (ترجمه مبحث ولايت فقيه از كتاب البيع) ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 20.

[9] . همان، ص 23.

[10] . همان، ص 24.

[11] . همان، ص 33.

[12] . همان، ص 33.

[13] . سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، انتشارات اسلامي، ص 122.

/ 3