اصول سياست فرهنگي جمهورياسلاميايران
(مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي)
پيشگفتار
مفهوم سياست فرهنگي از جمله مفاهيم تازهاي است كه ازحدود چهار دهه قبل در كشورهاي جهان مورد توجه قرار گرفته است. نگاه بهفرهنگ بعنوان يكي از زمينههاي اصلي توسعه و امكان مديريت فرهنگي برايتغيير در عناصر فرهنگي و دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده و توجه بهنقش دولتها در برنامه ريزي فرهنگي بستر مناسبي براي شكلگيري مفهوم سياستفرهنگي بوجود آورده است. سياست فرهنگي نوعي توافق رسمي و اتفاق نظرمسؤلان و متصديان امور در تشخيص، تعيين و تدوين مهمترين اصول و اولويتهايلازم و ضروري در فعاليت فرهنگي ميباشد و راهنما و دستورالعملي براي مديرانفرهنگي خواهد بود. يكي از برجستهترين فعاليتهاي شوراي فرهنگ عمومي وشوراي عالي انقلاب فرهنگي در طول سالهاي گذشته، تهيه و تنظيم اصول سياستفرهنگي جمهوري اسلامي در مجموعهاي شامل اهداف، مباني، اصول و اولويتهااست كه در جلسات متعدد با حضور انديشمندان، مسئولين، دست اندركاران وكارشناسان فرهنگي مورد بحث و بررسي و تنظيم قرار گرفته است. مجموعه حاضر «اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي ايران» است كه توسط دبيرخانه شورايفرهنگ عمومي به زبانهاي عربي و انگليسي ترجمه شده است. بدون ترديدكارآيي سياست فرهنگي هنگامي است كه به زبان برنامه و در قالب برنامههايفرهنگي به اهداف مياني، كمي و خط مشيهاي اجرايي تبديل شود. اميد استاين مجموعه ارزشمند سرلوحه برنامهريزي و فعاليتهاي فرهنگي قرار گيرد و درمسير تحقق سياستها ارتقاء و تعميق يابد.
احمد مسجدجامعيدبير شوراي فرهنگ عمومي
مقدمه
پديدآورنده و حافظ فرهنگ بشري مردماند. اما اين نقش اساسيگاه ميتواند حركات نامنظم، ناهماهنگ و پراكنده و گاه كاملاً منظم، منسجم،برنامهريزي شده و هدايت يافته باشد.
در طول تاريخ بشري هر گاه دولتها و سازمانهاي رسمي از مسيرفرهنگي مردم جدا افتاده و براي خويش سير و سياستي ديگر اعم از غير مردمي وضد مردم داشتهاند به خصوص هر گاه مردم به دلايل متعدد جغرافيايي،اقتصادي، سياسي، روحي و نظاير آن از تشكل و تعامل فرهنگي دور و پراكندهشدهاند، فرهنگ لاجرم سيلان و جريان مطلوب و كمال يافته خويش را كم و بيشاز دست داده و چه بسا به انقطاع و گسيختگي مبتلا شده است. در اين صورتانسان نتوانسته است از بار فرهنگي و بنيه عقلاني خويش در هيأت اجتماع وبه نحوي كه مقتضاي روح جمعي است حداكثر بهرهبرداري را به عمل آورد و دراستحصال و استخراجذخايروجوددرحداعلا،توفيق يابد. ظهورانسان درهيأتوحيثيتجمعيخويشبهقدريمهمومؤثراستكهامامخمينيرضواناللهعليهدراينبابميفرمايند:
«اگر انسانها در كلمه مباركهالله مجتمع شدند و همه بتها راشكستند به همه مقصدهاي عالي ميرسند ... ما تجربه كردهايم... كه آن وقتكه توجه به خداي تبارك و تعالي مجتمعاً نداشتيم ولو يكي يكي هم داشتيمنتوانستيم كاري انجام بدهيم...»
در جهان امروز كه نقش و نيروي اجتماعي فرهنگ نسبت بهگذشته به مراتب افزونتر شده است، ضرورت هماهنگي و همسويي صاحب نظران وكارشناسان و برنامهريزان هر كشور با نيازهاي فرهنگي جامعه نيز بيشتر احساسميشود. جامعه رشيد جامعهاي است كه بتواند نيازهاي فرهنگي خويش را در رهگذرحيات و حركت اجتماعي بازشناخته، از تظاهرات و تمايلات كاذب يا گذرا تفكيككند و قدرت پاسخگويي به اين نيازها و بهرهگيري از آنها را در جهت رشد وكمال معنوي و مادي دارا باشد. شرط لازم براي تحقق چنين مطلوبي آن استكه در هر كشور زمامداران اصولگرا و واقعنگر بتوانند به منظور همراهي باجريان عظيم و عميق و اصيل فرهنگ در جامعه حداكثر بهرهگيري از دريايلايزال اراده و ايمان معنوي و الهي مردم به طور هماهنگ و همسو سياستگذاريو برنامهريزي كرده، اهم محورهاي لازم براي اين حركت را تشخيص داده وتعيين كنند.
سياست فرهنگي دراين جهت و در اين مسير است كه تدوينميشود. سياست فرهنگي در حقيقت همان توافق رسمي واتفاق نظر مسؤولان ومتصديان امور در تشخيص، تدوين و تعيين مهمترين اصول و اولويتهايلازمالرعايه در حركت فرهنگي است. سياست فرهنگي را ميتوان اصول راهنمايكارگزاران فرهنگي و مجموعه علايم و نشانههايي دانست كه مسير حركت را نشانميدهد. به عبارت ديگر، نوعي دستورالعمل فرهنگي است كه روشنگر حركت است. بسياري از نقاط كور و نكات مهم اما مبهم به مصداق اينكه گفتهاند «خود،راه بگويدت كه چون بايد رفت» در حين حركت و در اثناي كسب تجربه است كهروشن خواهد شد. بنابراين سياست فرهنگي در همه موارد لزوماً گوياي نكات بديعو بيسابقه و غيرمكشوفه نيست؛ معاهدهاي است كه سلسلهاي از اولويتها واصول و فروع يك حركت فرهنگي را «رسميت» ميدهدو همفكري و هم جهتي را باهمكاري و هماهنگي توأم ميكند.ميثاقي است ملهم از آرمانها و اعتقادات، ناظربر تجربهها و واقعيات، محدود به ظرفيتها و امكانات، توجه به آينده و اهدافبعيد و قريب، كه به هر حال در ظل و ذيل قانون اساسي قرار گرفته است.
مسؤولان، متصديان و همه مراجع ومراكز فرهنگي وابسته بهدولت و نظام جمهوري اسلامي ايران، مجريان و مخاطبين سياست فرهنگي كشوردردرجه اولاند. ساير افراد و جمعيتها نيز لازم است با درجات و نسبتهايمختلفي كه دارند و اين امر از شأن اجتماعي و نيز نوع و نحوة فعاليت فرهنگيآنها ناشي ميشود به تناسبمورد،باموادومفاداينسياستفرهنگيبرخوردداشتهونقضكنندةآن نباشند.
توجه به نكات ذيل در خصوص سياست فرهنگي كشور ضروري است.
- سياست فرهنگي، سياست انقلاب اسلامي است. انقلاب اسلاميبدين معناست كه فرهنگ اسلامي در كليه شؤون فردي و اجتماعي كشور اصل وپايه و مبنا قرار گرفته است. بنابراين نبايد فراموش كرد كه انقلاب اسلاميحقيقتاً انقلاب فرهنگي است و اگر نگوييم همه اختيارات و امكانات، قدر مسلماين است كه ميتوانيم بگوييم بيشترين و مهمترين و عمدهترين تلاشها وتوانمنديها بايد براي تكامل و توسعه و تحرك فرهنگي در همه شؤون فردي واجتماعي به بهترين نحو صرف شود. اگر در قول و قرار شفاهي و كتبي، نود درصدراهحلها ودرمانها را فرهنگي دانسته و ده درصد آن را غيرفرهنگي بدانيم، اماعملاً اين نسبت را معكوس كرده، ده درصد امكانات و تواناييها را به فرهنگ، ونود درصد آن را به امور ديگر متوجه سازيم، در چنين حالتياز سياست فرهنگيچندان نصيبي نخواهيم برد. سياست فرهنگي جمهوري اسلامي متخذ از جهان بيني وانسان شناسي اسلامي است و مبتني بر مباني و مفاهيمي از اين قبيل است.
- حاكم بودن بينش توحيدي بر تمامي شؤون و عرصههاي حياتفردي و اجتماعي و نقش و تأثير بنيادي اعتقاد به اصول و فروع ديانت مانندوحي، نبوت، امامت، عدالت، معاد، تبري و تولي در جامعه اسلامي.
- جاودانگي وجود انسان و كرامت و شرافت ذاتي او به عنوانخليفةالله و امانتدار خداوند، صاحب اراده و اختيار، داراي قدرت تعقل وانتخاب در جريان سرنوشت و نيز نقش عقل و تجربه در استمرار حركت تكامليوي.
- برخورداري انسان از فطرت الهي كه ريشه و منشأ رشد و خير وصلاح او است.
- همانندي و برابري انسانها در آفرينش و عدم تمايز بين رنگهاو نژادها و صنوف ديگر انساني و جهان شمول بودن پيام اسلام و دعوت انسانهابه همكاري و تعاون همگاني در انجام كارهاي نيك و انساني .
- سرشت مادي و معنوي بشرو قابليت رشد و شكوفايي وي در همهوجوه و زمينههاي فردي و اجتماعي، مادي و معنوي، جسمي و روحي، عقلي وعاطفي و ملازمه اين وجود با يكديگر.
- خيرخواهي، كمالجويي، آرمانخواهي، ظرفيت علمي نامحدود وكشش فطريانسانبهسويعلمودانايي،جمال و زيبايي، تقدس و پرستش و خيراخلاقي.
- زايندگي و قدرت ايمان در خلق ارزشهاي معنوي و فضايلاخلاقي و ايجاد روحيه استقلال، حريت، عزت نفس و تحكيم مناسبات انساني درجامعه.
- تربيتپذيري آدمي و به فعليت درآمدن استعدادها وخلاقيتهاي وي در طريق پيريزي بناي جامعهاي موحد، عدالت خواه، دانش طلب،متكي بر جهاد و اجتهاد، متصف به اعتدال و واقعبيني و نيز بهرهمند ازمباحثات و مبادلات فكري، نقاديها و تحقيقات علمي ، عبرتآموزيها وتجربهاندوزيهاي تاريخي.
- اصالت ارزشهاي معنوي و فضايل اخلاقي در جامعه اسلامي وجايگاه والاي تقوي، علم وجهاد در تعيين مرتبه كرامت و فضيلت انسانها.
- تأثيرپذيري انسان از عوامل مثبت و منفي محيط اجتماعي وآفات و موانع فرهنگي آن و مسؤوليت نظام اسلامي در سالمسازي محيط، تحقققسط و عدل، تأمين حق مشاركت مردم در همه امور با توجه به لزوم زدودنعلل و عوامل زمينهساز كفر و نفاق، فقر و فساد، ظلم و استبداد، سلطه واستكبار.
انديشهها و ديدگاهها و فتاوي حضرت امامخميني (رضواناللهتعالي عليه)
به عنوان بهترين شاخص و معرف اسلام ناب محمدي(ص) و تمييزآن از انواع و اشكال مختلف اسلام نمايي در داخل و خارج كشور، بر سياستفرهنگي نظام جمهوري اسلامي ايران حاكم است.
دايره معاني و مصاديق كلماتي كه در متن مصوبه سياستفرهنگي به كار رفته محدود به حدودي است كه از مباني اسلامي و ديني مجسمدر خط فكري و فقهي امام و وصاياي گرانقدر الهي سياسي ايشان سرچشمهميگيرد. بنابراين اگر در سلسله كلمات و جملات اين متن،متشابهات و مبهماتيباشد، محكماتي نيز هست كه ارجاع آن به اين، گرهگشاي مشكل خواهد بود.
انديشهها و ديدگاههاي امام در عرصههاي عرفاني، فرهنگي وهنري همانند عرصههاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي، راهنما و راهگشاست و برسياست فرهنگي و هنري كشور پرتوافكن خواهد بود. آنچه امام درباره انواعموسيقي، فيلم، سريال، ورزش و امور ديگري از اين قبيل فرمودهاند، تابلوراهنما است.
كلام و پيام آن بزرگ مرد در باب فكر و فرهنگ بر صحيفه دلهاو كتيبه جانها نقش شدهاست:
«فرهنگ مبدأ همه خوشبختيها و بدبختيهاي يك ملت است» خروجاز فرهنگ بدآموز غربي و نفوذ و جايگزين شدن فرهنگ آموزنده اسلامي، ملي وانقلاب فرهنگي در تمام زمينهها در سطح كشور آنچنان محتاج تلاش و كوشش استكه براي تحقق آن ساليان دراز بايد زحمت كشيد «خطر تحجرگرايان و مقدسنماهاي احمق ...كم نيست» در جمهوري اسلامي جز در مواردي كه اسلام و حيثيتنظام در خطر باشد آن هم با تشخيص موضوع از طرف كارشناسان دانا هيچ كسنميتواند رأي خود را بر ديگري تحميل كند «... ما اگر توانستيم نظامي برپايههاي نه شرقي و نه غربي واقعي و اسلام پاك منزه از ريا و خدعه وفريب را معرفي نماييم انقلاب پيروز شده است. راه اصلاح يك مملكت، فرهنگآن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع شود. اميدواريم بشر به رشدي برسدكه مسلسلها را به قلم تبديل كند. آنقدري كه قلم و بيان در خدمت بشر بودهاست مسلسلها نبودهاند... اسلام هم كه امر فرموده است جهاد بكنند ... اساسبر اين است كه دفاع از حق بكنند و حق را وعلم را جانشين مسلسل بكنند. تبليغات كه همان شناساندن خوبيها و تشويق به انجام آن و ترسيم بديهاونشان دادن راه گريز و منع از آن از اصول بسيار مهم اسلام عزيز است. چهارچوب اسلام ناب محمدي (ص) كه در ترسيم قهر و خشم و كينه مقدس وانقلابي عليه سرمايهداري غرب و كمونيزم متجاوز شرق است و نيز راه مبارزهعليه ريا و حيله و خدعه رابه مردم و به خصوص جوانان سلحشورمان نشان دهيداين مسأله كه نظام در اهداف خود جدي است و در صورت به خطر افتادنارزشهاي اسلامي با هركس در هر موقعيت قاطعانه برخورد مينمايد بايد به عنوانيك اصل خدشهناپذير براي تمامي دستاندركاران و مردم تبليغ گردد».
- قانون اساسي به عنوان مظهري ديگر از بينش فرهنگ اسلاميو جلوهاي ديگر از افكار و انديشههاي امام ورهبر، الهام بخش و استحكام بخشسياست فرهنگي است. مفاد قانون اساسي خصوصاً آنچه در اصول دوم و همچنينهفتم تا سيام در باب فرهنگ و لوازم اجتماعي و سياسي آن آمده است. و بهعبارت ديگر رهنمودهايي كه درباره مسايل و موضوعاتي از قبيل فضايل اخلاقي،كرامت انساني، آزادي، استقلال، تجارب بشري، تتبع و ابتكار، آگاهيهايعمومي، مشاركت مردمي، امر به معروف و نهياز منكر و نظاير آن ذكر شدهاست،بر سياست فرهنگي كشور حاكم بوده و خواهد بود.
- «سياست» فرهنگي به معناي عام و عرفي آن مجموعهاي ازاهداف، مباني، اصول، اولويتها و خط مشي اجرايي را شامل ميشود، هر چند بهمعناي خاص فقط قسمت اخير را به ذهن متبادر ميسازد.
اهداف
اهداف كلي فرهنگي در نظام جمهوري اسلامي و نيز اهدافي كهغرض و غايت تدوين اين مجموعه را تحت عنوان سياست فرهنگي ميسازد به شرحذيل است:
الف - اهداف فرهنگي جمهورياسلامي
1)رشدوتعاليفرهنگاسلاميانسانيوبسطپياموفرهنگانقلاباسلاميدرجامعه و جهان .
2) استقلال فرهنگي و زوال مظاهر منحط و مباني نادرستفرهنگهاي بيگانه و پيراسته شدن جامعه از آداب و رسوم منحرف و خرافات.
3) به كمال رسيدن قواي خلاقه و شايسته وجود آدمي در همهشؤون و به فعاليت درآمدن استعدادات خداداده و استحصال دفائن عقول و ذخايروجودي انسان.
4) آراسته شدن به فضايل اخلاقي و صفات خدايي در مسير وصولبه مقام انسان متعالي.
5) تحقق كامل انقلاب فرهنگي درجهت استقرار ارزشهاي مورد نظراسلام و انقلاب اسلامي در زندگي جمعي و فردي و نگاهباني از آنها و استمرارحركت فرهنگي براي رسيدن به جامعه مطلوب.
6) درك مقتضيات و تحولات زمان و نقد و تنقيح دستاوردهايفرهنگي جوامع بشري و استفاده از نتايج قابل انطباق با اصول و ارزشهاياسلامي.
ب - اهداف سياست فرهنگي
1) تعيين و تدوين اصول راهنما و اولويتهاي لازمالرعايه درحركت فرهنگي كشور و رسميت دادن به آن، با الهام از آرمانها و اعتقادات، باتوجه به ظرفيتها و واقعيات و با بهرهگيري از تجربيات داخلي و جهاني وامكانات و ابزارهاي مختلف و مناسب.
2) ايجاد وحدت رويه و هماهنگي فرهنگي در ميان دستگاههايمختلف نظام جمهوري اسلامي و بسيج امكانات، تلاشها و برنامههاي فرهنگي درجهت پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي جامعه وهدايت تلاشها و نيازهاي موجود.
3) تكيه و تأكيد بر آرمانها و ارزشهاي معنوي و فرهنگ اسلاميو حفظ و ترويج فرهنگ بسيجي و تقويت روحيه ايثار و فداكاري در راه ارزشهايمقدس اسلامي با توجه به لزوم درك مقتضيات و تحولات زمان و همچنين تقويتنقاط قوت و رفع نقاط ضعف و مهيا شدن براي مواجهه صحيح و همه جانبه باضرورتها و تحولات.
4) تمهيد و تدارك لازم در جهت همسويي و عدم مغايرت طرحها وبرنامههاي اقتصادي، اجتماعي و غيرفرهنگي اما داراي نتايج فرهنگي، با سياستفرهنگي كشور.
5) تسهيل و تقويت امور برنامهريزي، نظارت وارزيابي فرهنگيدرعين حمايت از تعدد، تنوع و آزادي فعاليتهاي فرهنگي مردمي، مبادله ومرابطه فرهنگي ميان بخشهاي دولتي و غيردولتي در جهت افزايش تحرك، جهاد واجتهاد فرهنگي، ارتقاء دانش و آگاهي عمومي و اعتلاي روحيه تتبع، تحقيق وابتكار.
ج - اصول سياست فرهنگي
اصول سياست فرهنگي كشور كه راهنماي مسؤولان و مديران وبرنامهريزان و كارگزاران فعاليتهاي فرهنگي خواهد بود بدين شرح است:
1)بازشناسي و ارزيابي مواريث وسنن تاريخي و ملي درعرصههاي مختلف ديني، علمي، ادبي و هنري و فرهنگ عمومي، و نگاهباني ازمآثر و مواريث اسلامي و ملي و حفظ واحياء دستاوردهاي مثبت و ارزشمند تمدناسلام در ايران.
2) شناخت جامع فرهنگ و مدنيت اسلام و ايران و ترويج اخلاقو معارف اسلامي و معرفي شخصيتها و عظمتهاي تاريخ اسلام وايران.
3) ارتباط فعال با كشورها و ملتهاو تحكيم پيوند مودت وتقويتهمبستگي با مسلمانان و ملل ديگر جهان.
4) شناخت فرهنگ و تجربههاي بشري و استفاده از دستاوردهايعلمي و فرهنگي جهاني با بهرهگيري از كليه روشها و ابزارهاي مفيد ومناسب.
5) تحكيم وحدت ملي و ديني با توجه به ويژگيهاي قومي ومذهبي و تلاش در جهت حذف موانع وحدت.
6) تلاش مستمر در جهت رشد علمي، فرهنگي و فني جامعه وفراگير شدن امر سوادو تعليم وتربيت.
7) اهتمام به امر زبان و ادبيات فارسي و تقويت وترويج وگسترش آن.
8) بسط زمينههاي لازم براي شكوفايي استعدادها و خلاقيتها وحمايت از ابتكارات و ابداعات.
9) پاسداري از حريت و امنيت انسان در عرصههاي گوناگونفرهنگي، سياسي، قضايي و اقتصادي.
10) فراهم ساختن شرايط و امكانات كافي براي مطالعه وتحقيق و بهرهگيري از نتايج آن در همه زمينهها.
11) تقويت تفكر و تعقل و قدرت نقادي و انتخاب در عرصهتلاقي و تعارض افكار.
12)مقابله با خرافات و موهومات، جمودو تحجرفكري، مقدسمآبي وظاهرگرايي و مقابله با افراط در تجددطلبي و خودباختگي در برابر بيگانگان تحتشعار واقعگرايي.
13) ترويج روحيه قيام به قسط و عدالت اجتماعي.
14) ارزش دادن به كار و اهميت بخشيدن به تلاش و كوشش درجهت استقلال و خوداتكايي در عين التزام به كفاف، قناعت و مبارزه با روحيهاتراف، اسراف و تبذير.
15) پرورش روح و جسم با اهتمام همه جانبه به امر ورزش وتربيت بدني به عنوان يك ضرورت مهم اجتماعي.
16) تقويت و احياء و معرفي هنر اصيل و سازنده در تماميعرصهها و زمينههاي سازگار با روح تعاليم اسلامي.
17) اهتمام و اقدام همه جانبه به منظور شناخت نيروها ونيازها ومقتضيات جسمي و روحي نسل جوان كشور و فراهم آوردن زمينههاي مناسبو مساعد برايتكامل و تعالي شخصيت علمي و عقيدتي جوانان ومسؤوليتپذيري وحضور مستقيمومشاركتهرچهبيشترآنان در عرصههايمختلفحياتفردي و اجتماعي.
18) تقويت شخصيت و جايگاه واقعي زن مسلمان به عنوان مادرو ترويج وفراهم آوردن زمينههاي لازم براي ايفاي نقش و رسالت اساسي خودبه عنوان «مربي نسل آينده» و اهتمام به مشاركت فعال زنان در اموراجتماعي، فرهنگي، هنري و سياسي و مبارزه با بينشها و اعتقادات نادرست دراينزمينه.
19) گسترش زمينه مشاركت و مباشرت مردم در امور فرهنگي،هنري، علمي و اجتماعي و همچنين حمايت از فعاليتها و اقدامات غيردولتي بهمنظور همگاني شدن فرهنگ و توسعه امور فرهنگي با نظارت دولت.
20) اتخاذ سياستهاي ايجابي و مثبت در امور فرهنگي، هنري واجتماعي و ايجاد مصونيت براي افراد و جامعه، و اهتمام به جاذبه و رحمت وجامعنگري و دورانديشي و شور و مشورت و پرهيز از خشونت و شتابزدگي و يكسونگريو استبداد رأي.
21) آموزش وتشويق تقويت روح اجتماعي و مقدم داشتن مصالحجمعي بر منافع فردي، احترام گذاشتن به قانون و نظم عمومي به عنوان يكعادت و سنت اجتماعي و پيشقدم بودن دولت در دفاع از حرمت قانون و حقوقاشخاص.
22) تلاش براي شناخت و معرفي اركان هويت اصيل ديني و مليبه منظور اين هويت و همچنين به منظور استحكام و استمرار استقلالفرهنگي.
23) گسترش روحيه نقد و انتقادپذيري و حمايت از حقوق فردي واجتماعي براي دعوت به خير و همگاني شدن امر به معروف و نهي از منكر برمبناي حكمت، موعظه حسنه، شرح صدر و جدال به آنچه احسن است.
24) توسعه و اعتلاي تبليغات فرهنگي و هنري به نحومناسب بهمنظور ترويج و تحكيم فضايل اخلاقي.
25) توجه به فرهنگ و هنر روستا به منظور بالابردن سطحفرهنگي در روستاها و همچنين تقويت خلاقيتهاي اصيل و با ارزش روستايي وعشايري.
د - منبهات در سياست فرهنگي
1) تلقي نادرست از زهد و ترك دنيا به صورتي كه مغاير باتحرك و رشد و آيندهنگري و پيشرفت اجتماعي باشد.
2) بياعتنايي به نظم عمومي و بدبيني تاريخي كه نسبت بهدولت وجود داشته است.
3) تصور مغايربودن شريعت اسلامي با هر گونه نوآوري و مباينتداشتن تقوا و تعهد با تخصص.
42) مخفي شدن فساد عقيده و اخلاق.
5) گرايش به راهحلهاي شتابزده و خشونتآميز در مورد مشكلاتاجتماعي و معضلاتي كه نيازمند به تحقيق و تدبير است.
6) تشبث به شرع براي فرار از قانون و بالعكس.
7) توجيه تخلف از نظم اجتماعي به بهانه عدم سوءنيت.
8) خودداري از قدرشناسي اجتماعي به بهانه پاداش اجتماعي وتوقع ايثار.
9) عدم توجه كافي به مراتب خصايل مختلف انسانها و خوب يابد دانستن آنان بهطور مطلق.
10) عدم توجه به نقش عوامل و مسايل اجتماعي، سياسي،اقتصادي و محيطي در اصلاح جامعه و اكتفا كردن به وعظ ونصيحت در هدايت وتربيت ديني و اجتماعي.
11) مدون نبودن فلسفه سياسي و نظريه مديريت در جامعه باوجود مبادي و مواد اوليه لازم در منابع فقه اسلامي.
12) برداشت نادرست از بعضي مفاهيم ديني.
13) تحت الشعاع قرار گرفتن حق در مقابل شخصيت.
14) رواج بعضي خرافات در پوشش سنن قومي يا عقايد ديني.
15) نقد ظاهري سنتهاي خودي با تمسك به ظواهر، سنتها و افكاربيگانه.
16) رياكاري، نفاق، تملق و خطر گسترش آن بهصورت اخلاقاجتماعي.
17) پردهدري، حرمتشكني، قانونشكني و جوسازي به عنوان يكوظيفه ديني يا حركت انقلابي.
18) سوءظن به مردم و ميل به تجسس در زندگي شخصي آنان وتفسير نادرست اعمال آنها و متهم كردن آنان.
19) بياعتنايي به امور و ارزشهاي ملي در جامعه و نيزبيحرمتي به فرهنگ و سنن اقوام و ملل ديگر.
20) نهي از منكر با توسل به منكرات ديگر.
21) بيتوجهي نسبت به ارزشهاي معنوي، مباني و مواضع اصوليوغفلت از فريضه ديني - اجتماعي امر به معروف و نهي از منكر.
22) كارخود را ملاك خوب و بد دانستن و قوانين را بنا بر رأيخود تفسير و اجرا كردن ودر مقابل كسي مسؤول نبودن.
23) غفلت از سوابق غربزدگي و ريشههاي التقاط و عدم توجهكافي به حل مسايل عصر با رجوع به معارف ديني و مطرح نبودن شيوههاي دركو فهم فرهنگهاي ديگر و طرق ارتباط با آنها.
24) عوام زدگي و عوام فريبي با تكيه بر باورها، عادات وشيوههاي نادرست رايج درجامعه به نام طرفداري از محروم يا دفاع ازديانت.
25) عدم اهتمام به تعاطي افكار و تبادل آراء و تمسك بهروشهاي غيرمنطقي در برخورد با افكار ديگران و ترجيح راهحلها وبرخوردهايسلبي در مواردغيرضروري.
26) بازخواست نكردن از كساني كه قوانين را بنا بر رأي خودتفسيرو اجرا ميكنند.
ه:خط مشي فرهنگي كه به منظور اجراي اصول سياست فرهنگيبا عنايت به فصول اهداف مباني و منبهات تنظيم شده و نشان دهنده «اولويتهاو سياستهاي كلي» ، «سياستهاي اجرايي» و همچنين تعيينكننده «مراكز نظارت،اجرا وهماهنگي» ميباشد از اين قرار است.
اولويتها و سياستهاي كلي
1) اولويت دادن به «كودكان و نوجوانان و جوانان» در داخلكشور.
2) اولويت دادن به «كشورها و مجامع اسلامي» و «ايرانيان» درخارج كشور.
3) اهتمام بيشتر به «كشف استعدادها و خلاقيتهاي فرهنگي وهنري»، و آموزش و تربيت نيروي انساني.
4) حمايتهاي معنوي ومادي از مراكز و فعاليتهاي فرهنگي وهنري و تأمين اجتماعي ازباب فرهنگ و هنر و تشويق آنان به آفرينشها وابداعات فرهنگي و هنري.
5) اولويت دادن به اعتلاي مقام زنان در سطح كشور با توجهبه مكانت والاي زن و نقش اساسي زن مسلمان در تحكيم مباني خانواده وبرنامههاي اجتماعي فرهنگي، علمي و هنري.
6) ايجاد زمينههاي مناسب جهت بهرهگيري مطلوب و متعادلفرهنگي وهنري از اوقات فراغت و تفريح.
7) افزايش ظرفيتهاي مراكز فرهنگي با لحاظ نمودن رشد جمعيتكشور.
8) تشويق سرمايهگذاري و مشاركت مردم و هدايت انگيزههايمعنوي آنان در جهت تأمين نيازهاي بخش فرهنگ و هنرو ايجاد تسهيلات لازم دراين زمينه و تضمين حقوق سرمايهگذاران.
9) كمك به تأمين مواد اوليه و تقويت صنايع توليد موادوملزومات فرهنگي و هنري.
10) سازماندهي بازار و ترويج محصولات فرهنگي وهنري و اصلاحشبكههاي توزيع.
11) توجه به بازسازي، نوسازي، تجهيز و توسعه ظرفيت تأسيساتو مراكز فرهنگي و هنري موجود و استفاده از تكنولوژي جديد وارتباط جمعي وبهرهبرداري حداكثر از آن.
12) تمركز در سياستگذاري ، عدم تمركز در امور اجرايي وهماهنگي تشكيلات و فعاليتهاي فرهنگي و هنري.
13) تقويت ظرفيتهاي پژوهشي و نظام آماري و اطلاعاتي برايبرنامهريزي و ارزشيابي فعاليتهاي فرهنگي.
14) سازماندهي و بهرهبرداري مطلوب از امكانات و تأسيساتفرهنگي وهنرينهادهاي دولتي غيرفرهنگي و جلوگيري از دوبارهكاريها در امور غيرضروري.
15) تقويت ارتباط مناسب و مكمل ميان بخش فرهنگي و بخشآموزش كشور، به ويژه در زمينه تربيت نيروي انساني و گسترش فعاليتهايفرهنگي و هنري در مراكز آموزشي.
16) اختصاص دادن درآمدهاي حاصل از خدمات و توليدات فرهنگيو هنري و استفاده از آن دربازسازي و توسعه بخش فرهنگ و اطلاع رساني.
17) آموزش مستمر نيروي انساني و مديران شاغل در بخشفرهنگ.
فرهنگ و هنر
18) تأسيس مجتمعهاي فرهنگي، هنري، سينمايي و شبكههايتوزيع و فروش زنجيرهاي در سراسر كشور به منظور عرضه سريع و ارزان محصولاتو توليدات فرهنگي و هنري.
19) ايجاد، تقويت و تجهيز كتابخانههاي عمومي، سالنهايسينما، تالارهاي نمايش، نگارخانهها، موزههاي هنريبه تناسب جمعيت.
20) تقويت و ايجاد مراكز و تأسيساتي مانند هنرستانها،فيلمخانههاي ملي، لابراتوار و مراكز سينمايي كشور، استوديوهاي بزرگ ضبطموسيقي ايراني، شهرك سينمايي، فرهنگستان علوم (گروه هنر) و شبكه سراسريخانههاي فرهنگ وموزه.
21) هدايت و ترويج و آموزش عمومي هنر و ادبيات، بويژههنرهاي سنتي ملي و اسلامي و برگزاري جشنوارهها و مسابقات منطقهاي وسراسري با اختصاص جوايز و پاداشهاي مناسب.
22) كمك به افزايش توليد سينمايي و هنري و نيز نمايش فيلمو اجراي تئاتر در مراكز آموزشي كارگري و كارمندي به منظور همگاني كردنفرهنگ و استفاده از انواع آموزشهاي تخصصي دولتي وآزاد.
23) كمك به ايجادكانونهاي مخصوص نويسندگان و هنرمندان ومترجمان وروزنامهنگاران و خبرنگاران و تقويت جريانها و تشكلهاي متعهد.
24) وضع مقررات لازم براي حمايت قانوني از آثار وتوليداتفرهنگي، علمي و هنري.
25) كمك به توسعه ارتباطات سازنده ميان هنرمندان ونويسندگان و محققان داخلي و خارجي.
26) تشكيل و تقويت و تجهيز مراكز اطلاعات فرهنگي و هنري ومراكز حفظ و تنظيم اسناد، مدارك و شناسنامههاي فرهنگي وهنري.
27) ايجاد و تقويت مجتمعهاي پژوهشي و تحقيقات كاربردي درزمينهها و بخشهاي مختلف فرهنگي.
28) پژوهش در فرهنگ عامه و گويشهاي مختلف و جايگزين كردنلغات واسامي مناسب فارسي.
29) توسعه و تقويت كرسيهاي زبان و ادبيات فارسي در مراكزعلمي و دانشكدههاي داخل و خارج از كشور و نيز تقويت فرهنگستان زبان وادبفارسي و پاكسازي اماكن از واژهها و اسامي بيگانه .
30) ذكر تاريخ هجري در مورد حوادث جهان اسلام و ايران پساز اسلام و نيز در موارد ضرورت ذكر تاريخ ميلادي تاريخ هجري در كنار آن نيزآورده شود.
امكانات
31) تعيين جايگاه مناسب براي بخش فرهنگ در نظامبودجهريزي كشور و تخصيص اعتبارات به نحوي كه ثبات مالي لازم برايبرنامه ريزي درازمدت فراهم شود و فعاليتها و برنامههاي فرهنگي تابعتغييرات بودجه جاري كشورنباشد.
32) استفاده از امكانات بانكها و صندوقهاي قرضالحسنه درجهتتأمين اجتماعي نويسندگان، هنرمندان و محققان امور فرهنگي و هنري و اختصاصصندوق وام و بيمه ويژه.
33) برقراري مقررات لازم به منظور تخفيفها و معافيتهاي ويژهمالياتي و گمركي براي همه دستاندركاران امور فرهنگي و هنري و استفاده ازخدمات عمومي و امكانات اوليه توسط آنان و توسعه صادرات آثار فرهنگي وهنري و ايجاد بازار آثار هنري در داخل و خارج به منظور بهرهگيري معنوي وايجاد منابع درآمد.
34) افزايش امكانات فرهنگي و هنري مناسب در مساجد،حسينيهها، تكايا، انجمنها و دفاتر و مراكز فعاليتهاي مذهبي و تبليغي به معناياخص.
35) حمايت از فعاليتهاي فرهنگي وهنري مراكز مذهبي و تبليغيدر جهت سياست فرهنگي كشور و افزايش ميزان بهرهگيري مناسب از ظرفيتها وامكانات موجود آنها.
36) اختصاص بخشي از تبليغات شهري براي طرح مسايل وموضوعات فرهنگ عمومي در مورد محيط زيست، بهداشت، جمعيت، مهاجرت، توليد،نظم، قانون، مصرف و نظاير آن.
37) حمايت از مطبوعات و كمك به گسترش و ارتقاء كمي و كيفيمطبوعات و دستيابي آنها به شيوههاي مطلوب و جامع در انتشار اخبار و مطالب ونظرات منطقي مختلف با رعايت استقلال و آزادي در چهارچوب قوانين و نيزتوسعه و تقويت فعاليت آنها در داخل و خارج كشور.
38) توسعه، تقويت و تجهيز خبرگزاري جمهوري اسلاميايران.
39) تأسيس و تقويت مركز آموزش عالي تربيت نيروي انسانيلازم براي وسايل ارتباط جمعي، همچنين تأسيس و تقويت نمايندگيهاي مطبوعاتيو وسايل ارتباط جمعي در خارج كشور به منظور بهرهگيري از تجربهها و تحقيقاتداخلي و خارجي در عرصه فعاليتهاي خبري و تبليغي.
40) افزايش پوشش جمعيتي و جغرافيايي صدا و تصوير شبكههاياستاني، كشوري و برون مرزي و نيز افزايش و ارتقاء كمي و كيفي برنامههايصداوسيما متناسب با نيازهاي تبليغي و فرهنگي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلاميايران.
41) تقويت واحد مركزي خبر با بهرهگيري لازم از دانش فنيجديدو انتخاب شيوههاي مؤثر و متنوع تبليغاتي با توجه به اصول و ارزشهاياسلامي و انساني.
دانشگاه
42) بهرهگيري از نظريات و تجربههاي مسؤولان، دانشمندان،استادان و دانشجويان در زمينه امور فرهنگي، هنري و وسايل ارتباط جمعي وجهت دادن به پاياننامهها و رسالههاي دانشجويان در زمينه تحقيقات وپژوهشهاي فرهنگي مورد نياز.
تاريخ انقلاب اسلامي و دفاع مقدس
43) جمعآوري اسناد و آثار انقلاب اسلامي و تدوين و تكميلتاريخ انقلاب.
44) تأسيس و تقويت موزههاي بزرگ و كوچك جنگ در مركز ومناطق كشور و ساختن بناهاي يادبود و حفظ اسناد و آثار و نيز تدوين و تكميلتاريخ دفاع مقدس.
زيارت و سياحت
45) توسعه ايرانگردي و جهانگردي و توليد مواد فرهنگي و هنريلازم براي معرفي مناطق زيارتي و سياحتي ايران و برنامهريزي در زمينه جذبمسافرين خارجي و سير و سفر داخلي با افزايش بهرهوري از امكانات زيارتي ،سياحتي و تفريحي كشور، با رعايت قوانين و ارزشهاي مقدس انقلاب به منظورشناسايي فرهنگ و تمدن اسلام وايران.
روابط خارجي
46) ايجاد و تحكيم ارتباط ميان فرهنگستانهاي جمهوري اسلاميايران با ساير فرهنگستانها و گسترش انجمنهاي فرهنگي در ارتباط با ساير كشورهاو تأسيس و تقويت مراكزي مانند رايزني فرهنگي، دانشگاه بينالملل اسلامي ومركز تحقيقات فرهنگي بينالملل.
47) استفاده از مراكز علمي و فرهنگي غيررسمي و فعال در خارجبا بهرهگيري از تجارب نمايندگيهاي جمهوري اسلامي ايران دركشورهاي ديگر وتأمين حضور فعال و مؤثر جمهوري اسلامي ايران در صحنههاي فرهنگي جهان بهخصوص حج و اماكن مذهبي وافزايش توليدات فرهنگي و هنري براي خارج ازكشور.
48) ارسال گروهها و مواد و امكانات فرهنگي وهنري براي نقاطمختلف جهان و تجهيز نمايندگيهاي فرهنگي ايران در جهت گسترش و افزايش حضورفرهنگي، هنري، تبليغي، خبري و مطبوعاتي جمهوري اسلامي ايران درصحنهبينالمللي.
سازمانها و مراكز نظارت، اجرا و هماهنگي
49) مسؤوليت نظارت و ايجاد هماهنگي لازم در اجراي اصولسياست فرهنگي بر عهده شوراي عالي انقلاب فرهنگي است كه تحت رياست رييسجمهور انجام ميگيرد.
50) وزارتخانههاي فرهنگ و ارشاد اسلامي، آموزش و پرورش،فرهنگ و آموزش عالي، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، وزارت امور خارجه وسازمانهاي صداوسيما و تربيت بدني، به طور اخص مجريان سياست فرهنگي نظامجمهوري اسلامي ايران ميباشند.
تبصره الف)
دستگاههاي مزبور موظفاند هر شش ماه يك بار گزارش عملكرد خودرا در اجراي سياستهاي فرهنگي به دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي تسليمكنند.
تبصره ب)
سازمان برنامه و بودجه و سايردستگاههايي كه اجراي سياستفرهنگي به نحوي با آنها ارتباط پيدا ميكند يا منوط به پشتيباني آنها استموظف به همكاري و ايجاد تسهيلات لازم براي تحقق سياست فرهنگي نظامميباشند.
تبصره ج)
مراكز و دستگاههاي فرهنگي وتبليغاتي كه به نحوي از بودجهدولتي و امكانات عمومي استفاده ميكنند موظفاند فعاليتهاي فرهنگي خود را درچهارچوب سياست فرهنگي كشور انجام دهند.
اصول سياست فرهنگي طي جلسات متعدد مورد بحث و بررسي قرارگرفته و نهايتاً در جلسه شماره 288 شورايعالي انقلاب فرهنگي مورخ 20/5/71به تصويب نهايي رسيد.