بخش 17 : سامان يابى زندگى
در اين روزگاران ، آدميان به طور طبيعى زنده اند يعنى از ويژگيهاى صورى حيات بهره مند هستند، ليكن جامعه بشرى ، با توجه به عمق معناى حيات ، بويژه در ابعاد باطنى حيات انسانى ، دچار مرگى تدرجى و دردآور است .
حيات انسانى ، با زندگى و حيات حيوانى تفاوتى ژرف و گسترده دارد، به گستردگى تفاوت جهان آدميان و عالم حيوانات . فاصله و تفاوت اين دو حيات ، در بعد فيزيكى و مادى آن نيست ، زيرا كه همه موجودات زنده ، سه مشخصه اصلى حيات يعنى تغذيه ، رشد و توليد مثل را دارند. در اين مشخصات ، همه موجودات زنده مشتركند، و كوچكترين آنها يعنى انسان و حيوانات ، در اين سه مشخصه همانند و همسانند. اما حيات اصلى ، حيات باطنى و زندگى روحى و عقلانى است . و اين بخش دوم حيات انسانى است ، بلكه اصل و باطن حيات انسان اين حيات است ، و امتياز عالم انسان از عالم حيوانات كه از زندگيى استوارتر، طولانى تر و آسيب ناپذيرتر برخوردارند.
حيواناتى كه دهها سال زندگى مى كنند، و تغذيه اى چندين برابر افراد انسانى دارند، و كمتر دچار بيمارى و كاهش و فرسايش مى گردند، و قدرت و توانى بسيار بيشتر از انسان دارند، و از حيات صورى برتر و نيرومندترى بهره مند هستند. بنابراين ، ارزش و عظمت حيات انسانى ، به حيات باطنى و انسانى و معنوى آنان دست نخورده و بيكار گذاشته شده و استعدادهاى ژرف و درياسان روح آدمى از قوه به فعل راه نيافته است . و در نتيجه انسان به عالم حيات انسانى گام ننهاده است ؟
براستى مى توان گفت : كه آدمى از حيات ويژه انسانى در طول تاريخ و در دوران عمر نسبتا طولانى انسان ، چندان بهره اى نگرفته است ، و انسان ، با همه كهنسالى ، جز ساليان اندكى و محدود و نااستوار و در دوره هاى بسيار كوتاهى - از مجموعه حيات تاريخى خود - انسان نزيسته است ، و حيات فردى و اجتماعى انسانى نداشته است ، و در تقسيم بندى مرگ و حيات انسانى (نه حيوانى ) انسان ، براستى مرده بوده است .
با نگرشى دقيق تر در مشخصات حيات مادى انسانى نيز به نتيجه هاى دردآورى مى رسيم . بگذاريم از اينكه انسان به تعالى معنوى راه نيافت و نيروهاى نهفته باطنى او شكوفا نگرديد؛ در همين حيات تنى و زيست مادى نيز شرايط لازم و زمينه مناسب در اختيار همه انسانها قرار نگرفت . در كدام ناكجاآباد، زمينه رشد يافتند و مسائل حيات تنى و مادى و آنان در كجا حل شد. در قرن حاضر كه اوج شكوفايى تمدنهاى ظاهرى بشرى است ، كجا ابزار زيست مادى ، براى همه انسانها و در همه اجتماعات فراهم گرديده است ؟ آمارها، حقايق دردناكى را بازگو مى كند، و از گرسنگيهاى پنهان و آشكار اكثريت قاطع بشريت ، و سيرى و شادخوارى اقليتها، پرده بر مى دارد.
در اين ارتباط موضوع ديگرى نيز قابل دقتى در خور است ، و آن اين است كه دو بخش حيات انسان (بخش حيات حيوانى و تنى و بخش حيات انسانى و روحى ) پيوندى ناگسستنى دارند، و داراى تاءثير و تاءثرى متقابلند. چگونگى حيات مادى و تنى در حيات معنوى و روحى تاءثيرى ژرف مى گذارد، و رشد و تكامل معنوى را سرعت مى بخشد يا ناممكن مى سازد(286)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
اللهم بارك لنا فى الخبز و لا تفرق بيننا و بينه ، فلولا الخبز ما صلينا، و لا صمنا، و لا ادينا فرائض ربنا...(287)
- اى خدا! در نان ما بركت قرار داده ، ميان ما و نان جدايى مينداز، اگر نان (ماده غذايى ، وسايل حيات و معيشت ) نباشد، نمى توانيم نماز بخوانيم ، نه روزه بگيريم ، و نه ديگر واجبات الهى را بجا آوريم .
با توجه به اين جهات ، عمق فاجعه بيشتر مى شود، و مشخص مى گردد كه انسان از آنچه بايد در اختيار داشته باشد چقدر فاصله داشته ، و از شرايط و زمينه هاى لازم براى رشد حيات خود، فرسنگها دور نگهداشته شده است .
در پرتو اين بررسيها، از برخى دوره هاى گذرا و كوتاه حكومتهاى پيامبران سلف عليه السلام در دوران حكومت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله چهار سال خلافت امام على عليه السلام - در قلمرو محدود خلافت اسلامى - كه بگذريم ، انسان همواره در اثر ظلم و بى عدالتى و فساد و تباهيهاى مادى و معنوى و زندگى در نظامهاى آكل و ماءكولى طبقاتى و استكبارى ، در حقيقت از نعمت حيات شايسته - در همه ابعاد - محروم بوده است . توده هاى انسانى سراسر عمر خود را در خدمت اجبارى و اضطرارى صاحبان قدرت اقتصادى و سياسى و نظامى گذراندند، و آزادى و اختيار و قدرت انتخاب نداشتند، نه توان آن داشتند كه به خود بينديشند و راه خود را به دلخواه انتخاب كنند، و نه توانستند با كوشش و تلاش حاصل دسترنج كار خود را به دست آورند، و نه امكان يافتند نيازهاى زندگى خويش را تاءمين كنند، و نه شرايط رشد و پيشرفت فرزندان خود را فراهم سازند، و نه فرصت و فراغتى يافتند كه به خويشتن خويش و ابعاد حيات باطنى خويش بپردازند، و براى اصلاح و تكامل آن بكوشند، و نه نشاطى يافتند كه آسايش و لذت زندگى را درك كنند؟ اين زندگى و زنده بودن چه معنايى دارد؟ و چه خواهد بود؟
فشار شرايط تحميلى زندگى ، محدوديتهاى ساختگى محيطهاى كارى ، شرايط توانفرساى زندگى ماشينى ، تحميل راه و روش فكر و انديشه هاى ناخواسته از طريق وسايل ارتباط جمعى و فرهنگى ، تسلط نظامهاى طبقاتى ، حاكميت معيارهاى سرمايه دارى و هزاران هزار مانع اقتصادى ، سياسى و فرهنگى ديگر، آدمى را از خود بيگانه كرد، و حيات واقعى او را به حيات حيوانى - در سطحى پايين و ناقص - بدل ساخت .
با توجه به اين سرگذشت غمبار زندگى انسان ، و تلاشهاى نافرجام او در پهنه زندگى ، به اصالت و ارزش وعده هاى الهى پى مى بريم ، كه به حيات زندگى ، و حيات انسانيتها، نويد داده است :
قرآن كريم :
اعلموا ان الله يحيى الارض بعد موتها...(288)
- بدانيد كه خدا زمين را پس از مردنش زنده مى كند...
و امام باقر عليه السلام اين مرگ و حيات را به مرگ و حيات انسان و انسانيتها تفسير كرده است .
فى قول الله - عزوجل -: ((اعلموا ان الله يحيى الارض بعد موتها)). قال : يحييها الله - عزوجل - بالقائم بعد موتها يعنى بموتها موت اهلها...(289)
- امام باقر عليه السلام درباره اين آيه قرآن : ((بدانيد خدا زمين را پس از مردنش زنده مى كند)) فرمود: خداوند متعال زمين را پس از مردنش به دست قائم عليه السلام زنده مى كند. و منظور از مرگ زمين مرگ انسانهاى روى زمين است ...
امام حسين عليه السلام :
منا اثنا عشر مهديا... و اخرهم التاسع من ولدى و هو القائم بالحق ، يحيى الله به الارض بعد موتها...(290)
- در خاندان ما دوازده مهدى است ... آخر آنان نهمين فرزند من است كه به حق قيام كند، و خداوند زمين مرده را به دست او زنده كند...
امام صادق عليه السلام :
اعلموا ان الله يحيى الارض بعد موتها... اى يحييها الله بعدل القائم عند ظهوره بعد موتها بجور ائمة الضلال ...(291)
- (منظور از آيه ) ((بدانيد كه خداوند زمين را پس از مردنش زنده مى گرداند...)) اينست كه خداوند زمين را با عدل قائم در رستاخيز ظهور او زنده مى گرداند، پس از آنكه از ستم فرمانروايان ضلالت مرده باشد...
در زيارتهايى كه درباره حضرت مهدى عليه السلام رسيده است به زندگى
وماك اصيل و درست انسان در پرتو فروغ جاودانه تعاليم امام مهدى عليه السلام اشاره رفته است :
...السلام على ربيع الانام ، و نضرة الايام ...(292)
-...سلام بر بهاران زندگى مردمان و طراوت روزگاران ...
مرگ و حيات زمين در ارتباط با مرگ و حيات ساكنان زمين است ، يعنى مرگ انسانها و انسانيتها، و گرنه حيات زمين بدون توجه به اهل آن ، در اين دوران ، رشدى ويژه و چشمگير يافته است ، مزارع احيا شده ، منابع استخراج گرديده است ، از درياها بهره گرفتند و از فضا و جو زمين نيز استفاده كردند.
تعبيرات ديگرى نيز از اين حقيقت ياد شده درباره حيات انسانى ، در قرآن كريم و احاديث آمده است ، چون تعبير ((روز)) و ((آب )). روز با زندگى روشن و گرم ارتباط دارد و شب با زندگى تاريك و سرد. روز به دوران عدالت بنياد ظهور تفسير شده و شب به روزگار ستم بنياد حكومتهاى طاغوتى دوران پيش از ظهور.
امام باقر عليه السلام :
محمد بن مسلم : ساءلت ابا جعفر عليه السلام عن قول الله تعالى : والليل اذا يغشى ، قال : الليل فى هذا الموضع ، الثانى ، غش اميرالمؤ منين فى دولته التى جرت له عليه ... النهار اذا تجلى النهار هو القائم منا اهل البيت ، اذا قام تغلب دولته الباطل .(293)
- محمد بن مسلم (راوى معروف ) مى گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم : مقصود از آيه ((واليل اذا يغشى )) (سوگند به شب ، هنگامى كه فرو پوشد همه چيز را) چيست ؟ فرمود: شب ، اشاره به آن است كه سد راه على عليه السلام شد و (فروغ روشنى بخش حكومت قرآنى ) او را فرو پوشاند. ((والنهار اذا تجلى )) (سوگند به روز، هنگامى كه آشكار شود)، روز، اشاره به قائم ماست ، كه چون خروج كند، دولتش به همه دولتهاى باطل چيرگى يابد.
همچنين تعبير ((آب )) و از دست دادن آن و دستيابى به آب گوارا و زلال ، تعبير نمادين (سمبليك ) و لطيف از وضع انسان در روزگاران پيش از ظهور است :
امام كاظم عليه السلام :
على بن جعفر عن اخيه قال : قلت له : ما تاءويل هذه الاية : قل اءراءيتم ان اصبح ماؤ كم غورا فمن ياتيكم بماء معين ؟(294) قال : اذا فقدتم امامكم قم ياتيكم بامام جديد.(295)
- على بن جعفر برادران امام كاظم عليه السلام مى گويد: به امام گفتم تاءويل اين آيه چيست ؟ قل اراءيتم ان اصبح ماؤ كم غورا فمن ياءتيكم بماء معين : ((بگو اگر آبتان در زمين فرو رود، چه كسى شما را آب روان خواهد داد؟)) امام فرمود: يعنى هرگاه امامتان را از دست داديد، كيست كه امام ديگرى براى شما بيآورد؟
اين دو تعبير درباره حضور و ظهور امامت در جامعه يعنى تعبير آب و روز، تعبيرى بسيار گويا است ، و ترسيمگر چگونگى حيات انسانى است در دوران پيش از ظهور و پس از آن . زندگى انسان پيش از ظهور، زندگى در كوير خشك و بى آب زندگى است يا چون زندگى در شب تاريكى است كه راه از چاه بازشناخته نمى شود. زندگى بدون عنصر حياتى آب ، همآغوش زوال و نابودى است چنانكه زندگى در شب ، پويايى و تپش زندگى را ندارد و ايستايى و بى تحركى بر آن حاكم است . انسان در شب بايد پلكها را برهم نهد و از فعاليت و كار دست بشويد و به انتظار سپيده و روشنى به سر برد. و بدينسان و با اين تعبير وضع زندگى انسان ، در روزگاران پيش از ظهور امام و راهنما، تبيين گشته است .
اكنون براى اينكه مقصود از پديده حيات در بعد انسانى آن بخوبى روشن گردد، و مرگ انسانيتها بهتر لمس شود، ويژگيهاى اجتماعات و انسانها را در دوران پيش از ظهور از زبان احاديث مى آوريم ، تا آشكار شود كه امام مهدى عليه السلام چه برنامه هايى را عرضه مى كند، و با چه راه و روشهايى مى ستيزد، و چه اصولى جايگزين آنها مى سازد، و چنان به حيات فرسوده و متزلزل انسانى جانى تازه مى بخشد، تا انسانها در پرتو تعاليم آن امام ، حيات نوين و پويا را از نو آغاز كنند.
ويژگيهاى اجتماعات انسانى پيش از ظهور
1- انحراف در معيارها براى شناخت حق
در دوران پيش از ظهور، شناخت حق از باطل و درست از نادرست دشوار مى گردد، و حد و مرز درست و نادرست خط مشيها و ايدئولوژيها مشخص نمى شود. معيارهاى اصلى و درست سعادت و تكامل يا فراموش مى گردد يا طبق سليقه ها و آراء اشخاص تاءويل و تفسير مى شود و افكار و انديشه هاى واهى و بشرى به نام دين و راه خوشبختى خودنمايى مى كند.
امام صادق عليه السلام :
...و راءيت القرآن قد خلق ، و احدث فيه ما ليس فيه ... و راءيت الدين بالراءى و عطل الكتاب و احكامه ...(296)
- (در دوران پيش از ظهور) قرآن را مى بينى كه متروك و كهنه شده است ، و چيزهايى را به آن بستند كه از قرآن نيست .... و دين را مى نگرى كه با آراء شخصى تفسير شده است ، و كتاب خدا و قوانين آن تعطيل گرديده است ....
وضعيت كلى اجتماعات بشرى ، پشت كردن به دين حق و كتاب خدا است و فروگذارى برنامه هاى آن ، يا توجيه و تفسير غلط و نادرست احكام و قوانين آن . احكام دين به سود طبقات مرفه و زيان محرومان و فرو دستان تفسير و توجيه مى شود.
2- گسيختن روابط انسانى
گسيختن پيوندهاى انسانى ، از پديده هاى ويرانگر پيش از ظهور است ، در اين روزگاران پيوندهاى اجتماعى استوارى وجود ندارد، و زندگى بر محور حق و عدل و ارزشهاى انسانى دور مى زند. ضابطه در روابط اجتماعى ، ارزش انسان و احترام به حقوق او نيست . به ظاهر انسانها در كنار يكديگر و در يك آبادى يا اجتماع زندگى مى كنند، ليكن دلها و فكرها با هم و در كنار هم نيست ، و ناسازگاريها و تضادهاى مادى مانع نزديكى و همدلى مردمان است .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
...و ذلك عند ما تصير الدنيا هرجا و مرجا، و يغار بعضهم على بعض ، فلا الكبير يرحم الصغير، ولا القوى يرحم الضعيف ، فحينئذ ياءذن الله له بالخروج .(297)
-...(غيبت ) در هنگامى است كه دنيا دچار آشفتگى مى گردد، و مردمان به يكديگر مى تازند، نه بزرگسالان به خردسالان رحم مى كنند، و نه قدرتمندان بر ناتوانان ؛ در اين هنگامه ها خداوند امام (غائب ) را اجازه خروج مى دهد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
...فعندها تليهم اءقوام ... وليطاؤ ن حرمتهم ...(298)
در آن روزگاران (روزگار غيبت موعود عليه السلام ) مردمانى بيايند...كه حرمت و ارزش (افراد) را زير پا نهند...
امام على عليه السلام :
... فتاهم عارم ، و شائبهم آثم ، و عالمهم منافق ،...لايعظم صغيرهم كبيرهم ، و لايعول غنيهم فقيرهم ...(299)
-...جوانشان بدخو، پيرشان گناهكار، عالمشان منافق ....كوچكشان به سالخوردگان احترام نمى گذارد و توانگرشان از بينوايان دستگيرى نمى كند...
امام صادق عليه السلام :
... و راءيت الصغير يستحقر بالكبير....و راءيت الجار يوذى جاره و ليس له مانع ...(300)
-...جوانان و نوجوانان كهنسالان را تحقير مى كنند... و همسايه ، همسايه را مى آزارد، و چيزى مانع او (در اين آزار رسانى ) نيست ....
3- گسستن روابط خانوادگى
خانواده - به عنوان هسته اصلى اجتماعات - دچار بى ثباتى و تزلزل مى گردد، و پيوندهاى خانوادگى گسيخته و سست مى شود، مرد حقوق زن و زن حقوق مرد را رعايت نمى كند، فرزندان حرمت پدران و مادران را ندارند، و مادران و پدران مسئوليتهاى تربيت فرزندان را از ياد برده اند. و كسان از افراد خانواده و فاميل بريده اند.
امام صادق عليه السلام :
....و راءيت العقول قد ظهر، و استخف بالوالدين .... و راءيت الارحام قد تقطعت ....(301 )
-....نافرمانى و گستاخى (در برابر پدران و مادران ) آشكارا است ، و بى حرمتى نسبت به والدين رايج است .... پيوندهاى خانوادگى از هم گسسته است ....
4- انگيزه هاى غير انسانى در روابط اجتماعى
انگيزه هاى روابط اجتماعى ، انگيزه هايى الهى و انسانى نيست ، و كمك رسانى ، مادى و معنوى به انسانها هدف نمى باشد. محبتها و دوستيها واقعى نيست . عشق و علاقه وارسته از مسائل مادى در ميان نيست . دوستيها صورى و بر اساس مسائل پوچ و زودگذر است . پيوندها براى دستيابى به عيش و عشرت و فساد و آلودگى است .
يگانگيها زبانى و ظاهر است ، و بيگانگيها ريشه اى و عميق .
امام على عليه السلام :
....و تواخى الناس على الفجور و تهاجروا على الدين ، و تحابوا على الكذب ....و استعملت المودة باللسان و تشاجر الناس بالقلوب .(302)
-.... مردمان با انگيزه گناهكارى برادر مى شوند، و در راه دين از يكديگر جدا مى گردند، دوستيها دروغين است ....و محبتها زبانى (و صورى ) و اختلافها و ناسازگاريها باطنى و درونى است .
5 - روابط سودجويانه و استثمارى
انسان ، در ارتباط با انسان ديگر، به سود و سرمايه مى انديشد، و با همين انگيزه به ميدان پيوندهاى اجتماعى گام مى نهد. در صورتى كه سود مادى در كار باشد با هر انسانى رابطه برقرار مى كند، و ضابطه در رابطه ها نيز اصل سود و افزايش سرمايه و بازدهى است . از اين رو استثمار معيار اصلى رابطه ها است ، و طبقات اجتماعى هر كدام به نوعى تلاش مى كنند تا حق ديگران را ببرند. و با كار و تلاش ديگران بر ثروت خود بيفزايند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
... فعندها تليهم اقوام ان تكلموا قتلوهم و ان سكتوا استباحوهم ليستاءثرون بفيئهم ...(303)
-... در آخر الزمان اقوامى بر مسلمانان سيطره يابند كه تا لب به سخن گشايند آنان را بكشند و اگر لب فرو بندند (خون ) ايشان را مباح شمردند تا منابع درآمد آنان (و اموالشان ) را ويژه خويش سازند...
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
...فان كان فى ذلك الزمان ذئبا، والا اكلته الذئاب ...(304)
-....اگر مردمان در اين زمانه گرگ (خصلت ) شدند (مى توانند در جامعه گرگان زندگى مى كنند) وگرنه گرگهاى ديگر آنها را خواهند خورد....
در چنين جامعه هايى مردم نمى توانند از حق خود سخن بگويند و حقوق خود را طلب كنند. اگر دم بر آورند با مرگ روبرو شوند و اگر دم فرو بندند حق و حقوقشان براى زورمندان مباح و روا شمرده شود، و در نتيجه منافع آنان از چنگشان در آيد و در اختيار سلطه گران قرار گيرد.
امام على عليه السلام :
...و كان اهل ذلك الزمان ذئابا، و سلاطينه سباعا، و اوساطه اءكالا، و فقر اؤ ه امواتا...(305)
-...مردمان آن زمان گرگند، و شاهانشان درنده و مردم متوسط (آن جامعه ها) طعمه (توانگران )، و بينوايانشان مردگانند...
جامعه انسانى به جنگلى از حيوانات تبديل شده است ، و مردمان گرگانى اند به جان هم افتاده ، و حكومتهاى درندگانى كه به جان ملتها افتاده اند، و از خون و پوست و گوشت و استخوانشان تغذيه مى كنند. در اين دوره هاى غير انسانى ، طبقات متوسط جامعه طعمه طبقه سلطه طلب و حاكم و سرمايه دار است ، و زندگيشان در اسارت سلطه طلبان و توانگران است ، و خود به نفع طبقات بالاى جامعه كار مى كنند. بينوايان در اين جامعه ها در حكم مردگانند. نه براى آنان رمقى مانده است و نه قدرت عرض وجود و طلب حق خويش را دارند. در صورتى كه طبقات متوسط لقمه اى زير دندان ثروتمندان باشند، وضع بينوايان روشن است .
امام باقرعليه السلام :
....لا يقوم القائم عليه السلام الا على خوف شديد، و فتنة و بلاء يصيب الناس ... و اختلاف شديد بين الناس و تشتت فى دينهم ...حتى يتمنى التمنى الموت صباحا و مساء، من عظم ما يرى من كلب الناس و اكل بعضهم بعضا...(306)
- قائم عليه السلام رستاخيز نكند مگر در زمانى كه ترسهاى بزرگ پديد آيد، و فتنه ها و گرفتاريها كه به مردم رسد... و اختلافهاى عميق كه ميان مردمان رخ دهد، و در دينشان تفرقه افتد،... از رنج و آزار فراوانى كه به مردم رسد و برخى ديگر را (بدرند و) بخورند، مردمان هر سپيده و شام آرزوى مرگ كنند...
روابط ظالمانه استعمارى تا بدان پايه است كه مردم از فشار مشكلات و ستمهاى فراوان ، هر سپيده دم و شامگاه آرزوى مرگ مى كنند، چون مى بينند كه همه يكديگر را مى آزارند و هر كسى قدرت داشت و دستش رسيد ديگرى را مى درد و مى خورد، و حق و حقوق او را چپاول مى كند، و هيچگونه ملاحضات انسانى و اسلامى در رفتار اجتماعى مردم با يكديگر ديده نمى شود.
امام صادق عليه السلام :
ورايت الرجل اذامر به يوم ولم يكسب فيه الذنب العظيم ، من فجور او بخس مكيال او ميزان او غشيان حرام ... كيبا حزينا يحسب ان ذلك اليوم عليه و ضيعة من عمره .(307)
مردم را (در دوران پيش از ظهور) مى بينى كه اگر روزى گناهان بزرگى چون زشت كارى يا كاستن پيمانه و ترازو يا كار حرامى ... انجام نداده باشد افسرده و دلتنگ اند، و مى پندارند كه در اين روز زيان كرده اند.
در آن دوران سياه ، گناهان بزرگى چون كاستن پيمانه ها و ترازوها و كم فروشى و حق مردم را پايمال كردن رواج دارد و اساس مبادلات و داد و ستدها و كاستى و كمى و تجاوز به حقوق ديگران استوار گرديده است ، و كار و تلاش و مبادله اى كه از غير اين راهها صورت گيرد نوعى زيان و ضرر و عقب ماندگى حساب مى شود. امام حسن عسكرى عليه السلام روابط استثمارى آن دوران را ترسيم فرموده است :
امام حسن عسكرى عليه السلام :
....اغنيائهم يسرقون زاد الفقراء...(308)
-...اغنيا و توانگران جامعه ارزاق (وسائل معيشتى و امكانات زندگى ) بينوايان را مى ربايند...
در آن روزگاران كه مرگ زندگى است ، ثروتمندان زاد و توشه و وسائل زندگى بينوايان را به سرقت مى برند. سرقت در اين حديث ، بى ترديد سرقتهاى رسمى كه جرمى جزايى و مدنى به حساب مى آيد نيست ، زيرا كه اينگونه دزدى در شاءن اغنيا نيست . پس منظور از اين سرقت ، سرقت با شيوه هاى مبادلاتى و ايجاد تورم مصنوعى ، توزيع غير عادلانه و توليدهاى استثمارى و ظالمانه است كه حقوق توده هاى محروم ناديده گرفته مى شود. و در كار و كارخانه و مزرعه و بازار، با آزادى فراوانى كه سرمايه داران دارند، شيوه هايى اعمال مى شود كه حقوق كارگر و كشاورز و مصرف كننده رعايت نشود، بلكه رشد ثروت و سود و سرمايه ثروت اندوزان در نظر باشد.
هنگامى كه نرخگذارى آزاد بود، احتكار رواج داشت ، بازارهاى سياه دائر بود، توليد به دلخواه بود، توزيع نيز در اختيار كسانى بود كه جانب سرمايه داران را مى گيرند؛ طبيعى است كه امكانات زندگى توده هاى مردم به سرقت رود، و در هر دوره زمانى كوتاهى عده اى انگشت شمار ثروتهاى كلانى به جيب زنند، و اكثر قاطع مردم محرومتر و تهيدستتر گردند.(309)
6- حاكميت معيارهاى سرمايه دارى
در دوران پيش از ظهور كه انسانها سر بگريبان و گرفتار مرگى تدريجى اند، معيارهاى سرمايه دارى بر جامعه ها حاكم است ، و نظام ارزشى دنيا داران در روابط اقتصادى جامعه اعمال مى گردد. و توده هاى مردم را به نيستى و نابودى مى كشاند.
شخصيت انسانى افراد به حساب نمى آيد. ارزشها و كمالات انسانى مايه ارزش نيست .
فرهنگ ، سياست ، اقتصاد، هنر، مذهب ، و ديگر مسائل جمعى و فردى بر محور ارزشهاى سرمايه دارى مى چرخد.
معيارها و ارزشهاى سرمايه دارى از جمله در اين قلمروها بر جامعه تحميل مى شود:
الف - پول پرستى
سرمايه و پول در حد پرستش ارزشمند مى گردد، و خداوند گار مال پرستان و جامعه سرمايه دارى مى شود. كوششها و تلاشها نيز در اين راستا و به منظور دستيابى به مال صورت مى گيرد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
....فوا عجبا لقوم الهتهم اموالهم ...(310)
-...شگفتا از مردمى كه اموالشان خدايشان است ...
امام صادق عليه السلام
...و راءيت الناس همهم بطونهم و فروجهم ، لابيالون بما اكلوا و بما نكحوا، و راءيت الدنيا مقبلة عليهم ...(311)
-... همه كوشش مردم صرف شكم و مسائل جنسى مى گردد، و در شكم و شهوت لاابالى و بيبا كند، و دنيا به آنان روى آورده است ...
ب - مستى ثروت اندوزى
مستى زاده از رشد سرمايه و ثروت ، طبقه اشراف را از خود بيگانه ساخته است ، و در گرداب لذايذ و كامورى از ماديات غرق كرده و مجال فكر كردن و آينده نگرى و عاقبت سنجى را از ايشان گرفته است .
امام على عليه السلام
...فتوقعوا من ادبار اموركم ....ذالك حيث تسكرون من غير شراب ، بل من النعمة و النعيم ...(312)
-.... انتظار داشته باشيد كه كارها (و نظام اجتماعتان ) به عقب باز گردد... و آن هنگامى است كه بدون شراب خوارى مست شويد، يعنى از پولها و نعمتهاى زياد...
ج - ثروت معيار ارزشه
در دوران پيش از ظهور، معيار ارزش سرمايه و پول است ، و هركس در اين ميدان پيشتر باشد ارزشمندتر است . جامعه چنين معيارى را پذيرفته است و مردمان به ثروتمندان مى نگرند و از آنان فرمان مى برند. ارزشهاى الهى و معنوى كه بالاترين ارزشهاست در نظام ارزشى آنان چيزى به حساب نمى آيد و مورد توجه قرار نمى گيرد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
...يابن مسعود! يتفاضلون باحسابهم و اموالهم ...(313)
-...(مردم آخر الزمان ) برترى را در خانواده ها و سرمايه ها مى دانند...
امام صادق عليه السلام
...و راءيت صاحب المال اعز من المؤ من ...(314)
-...ثروتمندان را مى بينى كه از مؤ منان عزيزترند...
امام صادق عليه السلام
...و راءيت الناس مع من غلب ...و راءيت الخلق والمجالس لا يتابعون الا الاغنياء...
-...مردم همراه قدرتهاى غالبند (چه سياسى و چه اقتصادى )...و مردم و مجلسها و جمعيتها همه دنباله رو سرمايه دارانند.
د - رباخوارى
رباخوارى در جامعه هاى فاسد پيش از ظهور رواج دارد، و قرض بدون سود، زيان مالى و اقتصادى انگاشته مى شود.
امام صادق عليه السلام
... و راءيت الربا ظاهرا لا يعير...(315)
-.... مى نگرى كه آشكارا ربا مى خورند و كسى ربا خوار را توبيخ نمى كند...
ه - سرباز زدن از حقوق شرعى
نظامهاى فاسد پيش از ظهور و سرمايه داران آزمندش ، به حقوق شرعى در اموال توجه ندارند و از اداى هر حقى سرباز مى زنند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
....حتى ترون الحرام مغنما و الزكاة مغرما...(316)
-.....(روزگار رو به فساد مى رود) تا جايى كه مى بينى (كسب ) حرام غنيمت و سود شمرده مى شود، و پرداختن زكات زيان و خسارت ...
امام صادق عليه السلام
...و راءيت الرجل عنده المال الكثير لم يزكه منذ ملكه ...(317)
....مردم را مى بينى كه ثروت زياد دارند و از آغاز ثروتمند شدن زكات نپرداخته اند....
و - انفاق براى دستيابى به ثروت بيشتر
در جامعه هاى فاسد پيش از ظهور، كار خير و بذلها و بخششها براى خدا نيست .
مسجد، مدرسه ، درمانگاه ، بيمارستان ، و ديگر مؤ سسات عمومى ساخته مى شود اما نه براى خدا و نه با اخلاص ، بلكه براى موجه جلوه دادن خود، و براى دستيابى به پايگاه مردمى و نفوذ در جامعه و مراكز قدرت اجتماعى .
امام صادق عليه السلام :
....و راءيت الصدقة بالشفاعة ، لا يراد بها وجه الله و تعطى لطلب الناس ...(318 )
-... مى نگرى كه كار خير و اعطاء مال با وساطت (و پارتى بازى ) انجام مى شود، و براى خدا نيست بلكه براى جذب مردم است ...
امام صادق عليه السلام :
....و راءيت الرجل ينفق الكثير فى غير طاعة الله ، و يمنع اليسير فى طاعة الله .(319)
-....مى نگرى كه در راه دنيا بخششهاى فراوان مى كنند، و در راه خدا از دادن اندكى دريغ دارند.
ز - سرمايه گذارى براى مبارزه با حق
در نظامهاى پيش از ظهور، براى مبارزه با حق و عدالت ، كوششهاى فراوانى صورت مى گيرد، و براى جلوگيرى از حاكميت حق و عدل سرمايه گذاريها مى شود. در سراسر جهان امروز، بيشترين سرمايه گذاريها، از طرف سرمايه داران براى مبارزه با حق طالبان و خفه كردن فرياد عدالتخواهان است .(320)
امام صادق عليه السلام :
...و راءيت العظيم من المال ينفق فى سخط الله ...(321)
-...مى نگرى كه مالهاى فراوان در راههايى صرف مى شود كه موجب خشم و غضب الهى است ....
ح - كفران نعمت
در جامعه هاى فاسد، نعمتهاى الهى كفران مى شود. شكر نعمت و سپاسگزارى از بخششها و مواهب الهى به مصرف كردن بجا و بااندازه و در محل مناسب است و اين شرايط در مورد مصرف شخصى به اين است كه مصرف و بهره بردارى از حد نگذرد و به اسراف نينجامد، و در موارد ديگر به اين است كه مواهب و امكانات براى بر طرف كردن نياز نيازمندان و سير كردن شكم گرسنگان و پوشاندن بدن برهنگان صرف گردد. و اين دو اصل اگر مورد توجه واقع نشد و در مصرف شخصى اسرافكارى شد و نسبت به ديگران تعهد و يارى رسانى در كار نبود. نعمتهاى الهى ناسپاسى شده ، و در محل مقرر كه مورد رضاى الهى است مصرف نشده است . اين هر دو موضوع در تفكر و عمل سرمايه دارى مشاهده مى شود، زيرا كه اسراف راه و روش عمومى آنان است ، و نسبت به نيازداران نيز احساس تعهدى چنان ندارند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
....بينون الدور و يشيدون القصور و يزخرفون المساجد ليست همتهم الا الدنيا...(322)