-....(اغنيا و تكاثر طالبان ) خانه ها مى سازند و كاخها برافراشته مى دارند، مساجد را غرق در تجمل مى كنند، و انگيزه اى جز دنيا (و ماديات ) ندارند....
امام صادق عليه السلام
....و راءيت الولاية قبالة لمن زاد.(323)
-....(در دوران آخرالزمان ) مى نگرى كه ولايت (پستهاى استاندارى و....) را به كسانى مى دهند كه حق حساب بيشترى مى پردازند.
علامه مجلس (ره ) در تفسير اين فراز سخن امام صادق عليه السلام مى گويد: اى يزيدون فى المال و يشترون الوالايات مال زيادترى مى دهند و پستها را مى خرند)).
ط - نكوهش طلب حلال
در شيوه هاى معيشتى و كار و توليد و مزرعه دارى و داد و ستدهاى جامعه هاى فاسد و در حال مرگ پيش از ظهور، اقتصاد سالم و مشروع كمتر به چشم مى خورد، و روشهاى اقتصادى ناسالم و برخلاف حق است ، به گونه اى كه اگر كسانى از راه و روش عمومى سرباز زنند و بكوشند تا سود حلال به دست آورند، نادان و احمق به حساب مى آيند، و راههاى فريبكارانه اى كه موجب مى شود تا جيب توده هاى محروم تهى گردد. و ثروت بخش اندكى افزون شود، هوشيارانه و زيركانه شمرده مى شود و كم كم كار به جايى مى رسد كه شيوه هايى كه در نظام توليد و توزيع و مصرف به كار گرفته مى شود و برنامه ريزيهايى كه در اين زمينه صورت مى گيرد تنها به رشد سود و سرمايه مى نگرد، و رفاه حال انسانها بويژه طبقات محروم را هيچگاه در نظر ندارد. و هر برنامه و معيارى كه به انسانها و تهيدستان در برنامه ريزى بينديشد نابخردانه و غير متخصصانه حساب مى شود، و مورد توجه قرار نمى گيرد.
امام على عليه السلام
...ذلك حيث تكون ضربة السيف على المؤ من اهون من الدرهم من حله ...(324)
-....(ظهور) هنگامى رخ مى نمايد كه (جامعه به اين پايه از فساد برسد كه اگر) شمشير بر سر مؤ من فرود آيد آسانتر است از كسب يك درهم از حلال امام صادق عليه السلام :
...و راءيت طالب الحلال يذم و يعير، و طالب الحرام يمدح و يعظم ...(325)
-...(در دوران پيش از ظهور) مى نگرى كسانى كه به كسب و كار از راه حلال دست مى زنند نكوهش و سرزنش مى شوند، و آنان كه از راه حرام مى روند مى روند ستايش مى گردند و بزرگ و مورد احترامند...
اين پديده هاى ضد الهى و ضد انسانى يا مستقيم از شيوه هاى سرمايه دارى ريشه مى گيرد، يا از لوازم جدايى ناپذير آن شيوه ها است . در مثال اينكه مى نگريم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به ابن مسعود مى فرمايد:
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
يابن مسعود اعلم انهم يرون المعروف منكرا والمنكر معروفا ففى ذللك يطبع الله على قلوبهم فلا يكون فيهم الشاهد بالحق و لا القوامون بالقسط...(326)
- اى ابن مسعود! بدان كه مردم (در آخر الزمان ) معروف را منكر و منكر و زشت را معروف و نيك پندارند. در اين روزگار است كه دلهاى ايشان مهر مى خورد(327) و در ميانشان نه شاهد حقى يافت مى شود، و نه برپا دارندگان عدالت ...
آرى در چنين احوالى شاهدان حق و قيامگران براى عدالت اجتماعى ديده نمى شود، زيرا كه با قدرت سرمايه و پول ، با هر انسان آزاده حق طلب مبارزه مى كنند و او را از ميان برمى دارند، يا متهم مى سازند تا مردم به سخنش گوش فرا ندهند.
از اينرو است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: در چنين جامعه هاى مرده و فاسدى ، انقلابيون و قيامگران براى حق و عدالت يافت نمى شوند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى ارزنده و والا كه مجموعه كلى ويژگيهاى پيش از ظهور را بيان مى كنند، در قسمتى كه فراگير بيشترين بخشهاى زندگى نابسامان آن دوره ها است چنين مى فرمايند:
...ليست همتهم الا الدنيا عاكفون عليها معتمدون فيها، الهتهم بطونهم ...جعل دينه هواه و الهه بطنه ، كل ما اشتهى من الحلال و الحرام لم يمتنع منه ... محارييهم نساؤ هم ، و شرفهم الدراهم و الدانانير، و همتهم بطونهم ؛ اولئك (هم ) شر الاشرار، الفتنه منهم واليهم تعود...اجسادهم لاتشبع و قلوبهم لاتخشع ....يابن مسعود!...فمن ادرك ذلك الزمان (ممن يظهر) من اعقابكم فلا يسلم عليهم فى ناديهم و لا يشيع جنائزهم و لا يعود مرضاهم فانهم يستنون بسنتكم و يظهرون بدعواكم و يخالفون افعالكم فيموتون على غير ملتكم ؛ اولئك ليسوا منى و لست منهم .
يابن مسعود! اولئك يظهرون الحرص الفاحش و الحسد الظاهر و يقطعون الارحام و يزهدون فى الخير.(328)
-...آن مردم (در آخر الزمان ) جز به دنيا (و ماديات ) نمى انديشند، و دامن دنيا غنوده اند، و به آن تكيه داده اند. خدايشان شكمهايشان است ...
هواپرست و شكم پرستند. هر چه ميل داشتند، حلال بود يا حرام ، باكى ندارند، زنانشان قبله آنها است ، شرافت و ارزش خود را در پول و سرمايه مى دانند. براى شكمهاشان تلاش مى كنند، اينان ، (خود) بدترين اشرارند، فتنه ها (آشوبها) از دامن آنان بر مى خيزد (و به ديگر سويهاى جامعه سرايت مى كند) و بدانان باز مى گردد....بدنهاشان سير نمى شود، و دلهاشان فروتن نمى گردد.
اين ابن مسعود....كسانى از نسل شما كه اين زمانه (ناهنجار) را درك كنند، در اجتماعات به آنان سلام نكنند، به تشييع جنازه شان نروند از بيمارانشان عيادت نكنند، زيرا كه اين مردم در ظاهر به دين شما پاى بندند و آيين شما را آشكار مى سازند، ليكن با رفتار شما مخالفند، و با اعتقاد به دين شما نمى ميرند. اين (گونه ) مردم از (امت ) من نيستند، و من از آنان نيستم (پيغمبر آنان نيستم ) اى ابن مسعود! ايشان حرص و آز فراوانى از خود بروز مى دهند، و حسد مى ورزند. از خاندان و رحم (بر سر مسائل مادى ) مى برند، و دست به كارهاى خير نمى زنند.
در نگرش به مجموعه اين احاديث و احاديث ديگرى كه در تبيين و ترسيم دوران پيش از ظهور رسيده است ، به اين اصل بر مى خوريم كه بيشترين فاجعه دردناك و بحران عظيم حيات انسانى پيش از ظهور، به ظلم اقتصادى بر مى گردد. و ريشه ظلمهاى اقتصادى در سرمايه دارى نهفته است . گرچه در دوران آخر الزمان همه اصول معيارها، ارزشها، فكرها، فرهنگها، مكتبها، حتى مذاهب رو به انحطاط و سقوط يا سستى و بيرنگى مى گذارد(329) و جامعه هاى بشرى در باتلاق مفاسد و جنايات و تباهيهاى گونه گونى فرو مى رود، و از هر نظر و هر سو حيات واقعى انسانى دچار مرگ و ميرش مى گردد، و همه فضائل و انسانيتها آشكارا به نابودى و بيرنگى مى گرايد، ليكن بيشترين فاجعه در سرمايه دارى و ستمهاى بيشمار اقتصادى نهفته است . و اكثريت انحرافها و كجرويها و سقوطها يا مستقيم فرزند خلف نظام و تفكر سرمايه دارى است ، يا از لوازم جدايى ناپذير زيست اشرافيگرى و تكاثرى است مانند مفاسد جنسى ، تجمل گرايى زايد و مسرفانه ، مصرف زدگى و انواع فسادهاى ادارى چون پارتى بازى ، رشوه خوارى ، امتياز طلبى و انواع نفوذهاى زيانبار چون نفوذ در قوه مقننه و قضائيه و مجريه همه و همه از سوى سرمايه داران و مال دوستان انجام مى گيرد، و امكان انجام گرفتن دارد. نيك دقت شود، اين روشها و خوى و خصلتها كه پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله برمى شمارند، ويژه چه كسانى و چه نظامها و جامعه هايى است ؟
جامعه هايى كه :
1- آزمند و زياده طلبند.
2- اهل حسدند.
3- نسبت به خانواده و فاميل تعهدى ندارند.
4- اقدام به كارهاى خير نمى كنند.
5- از حرام روى گردان نيستند.
6- اهل شهوترانى و فساد اخلاقند.
7- به جاى دين هواى نفس خويش را مى پرستند.
8- شرافت و ارزش را در پول و ثروت مى دانند.
9- شكمباره اند و شكمهاشان سير نمى شود.
10- دلهاشان (در برابر خدا و اندرز پيامبران عليه السلام ) نرم و فروتن نمى گردد.
11- كانون فتنه هاى فردى و اجتماعى هستند.
12- معروف و نيكى را منكر و زشتى مى دانند.
13- منكر و زشتى را معروف و نيكى مى پندارند.
14- شاهد حق و برپا دارنده عدل و دادگرى ميانشان نيست .
15- دلهاشان مهر شده است (و سخن حقى را نمى شنوند و درك نمى كنند).
در آخرين فراز سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين بخش ، به اين موضوع اشاره شده است كه اين طبقات ممكن است بظاهر مسلمان باشند و ادعاى مسلمانى كنند؟ ليكن اينان بخاطر انحرافهاى اصولى كه دارند و كانون فتنه و فسادند، در عمل ، از اسلام و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرسنگها فاصله دارند. مسلمانان بايد از آنان فاصله بگيرند و ايشان را از خود خواسته هاى مادى خود به هر كارى دست مى يازند و هر ستمى روا مى دارند و هر حقى را زير پا مى نهند، اينان ننگ اسلام و مسلمانيند.
7- تضييع عبادات
عبادت و پرستش خداى بزرگ ، در دوران پيش از ظهور چنانكه شايسته است انجام نمى گيرد. نوع انسانها در اقيانوس ماديات غرق شده اند و به هدف و غرض خلقت خويش نمى انديشند و از رمز و راز فلسفه حيات خويش بيخبرند. توجه دارند كه پديده اى الهى هستند و به سوى او باز مى گردند. و در اين دوران كوتاه زندگى بايد راهى به او بجويند، و با نيايش و عبادت روح را صيقل دهند، و آماده عروج به سوى خدا سازند.
امام صادق عليه السلام
...و رايت الصلوه قد استخف باءوقاتها...
-...مى نگرى كه به اوقات نماز اهميتى نمى دهند...
8- جدايى و تفرقه
مردم و اجتماعات پيش از ظهور، در آتش تفرقه ، جدايى و بيگانگى مى سوزند، و بشريت يكدل و يك سو نيست ، و همواره اكثريت قاطع مردم در انديشه و عمل با يكديگر در تضاد و ناسازگارى اند. حتى در جامعه هاى اسلامى ، بر اثر اختلاف افكار و برداشتهاى گوناگون از دين و مذهب ، تضادهاى فراوان پديد مى آيد، و راهها و شيوه هاى گوناگون و متفاوتى در رفتارهاى فردى و اجتماعى ديده مى شود. و همدلى و همسويى كه لازمه استوارى و پيشرفت يك امت و ملت است كمتر به چشم مى خورد. جامعه ها در ظاهر آراسته و و استوار است و به حيات خويش ادامه مى دهد، ليكن به باطن اوضاع و مسائل زيربنايى جامعه اگر دقت شود و از هم پاشيده و متلاشى و متزلزل است و دوام و پايندگى ندارد.
نوع مردم در اين اجتماعات به جاى هميارى و همفكرى ، به كوبيدن هم مشغولند، و كمر به نابودى يكديگر را خوار و زبون مى سازند.
امام على عليه السلام
...و وااءسفا من فعلات شيعتنا، من بعد قرب مودتها اليوم ، كيف يستذل بعدى بعضها بعضا و كيف يقتل بعضا... كل حزب منهم اخذ منه بغصن ، اينما مال الغصن مال معه ...(330)
...اى افسوس از رفتار شيعيان ما، پس از امروز كه اينگونه با هم دوستند و نزديكند، چگونه پس از من بعضشان برخى ديگر را خوار مى سازند و برخى برخى ديگر را مى كشد... هر دسته و گروه از ايشان به شاخه اى در مى آويزد، و به هر سوى كه آن شاخه خم شد او نيز خم مى شود....
9- كنار گذاشتن اصول و چنگ زدن به فروع
از نابسامانيهاى عميق و زيانبار در دوران پيش از ظهور، غفلت از مسائل اصولى زيربناها و علل و عوامل اصلى صلاح و فساد در جامعه ها است . انسانها به مسائل كم اهميت و فرعى مى پردازند و از مسائل مهم و اصلى غافلند. قشرى گرى و ظاهر آرايى شيوه رسمى در كارها است از اين رو مشكلات مردم برطرف نمى شود و كارها به صورت ريشه اى و زيربنايى سامان نمى يابد.
امام على عليه السلام
... المتشتته غدا عن الاصل ، النازلة بالفرع المؤ ملة الفتح من غير جهته ...(331)
... (مردمان در روزگاران پيش از ظهور) از اصول (و مسائل زيربنايى ) فاصله مى گيرند، و به فروع (و مسائل كم اهميت ) مى گرايند، و اميد پيروزى دارند از غير راه آن ...
اجتماعات اسلامى و حتى شيعى دچار سرگردانى و سردرگمى است ، راهها و معيارهاى اصلى را نمى شناسد، و به مسائل فرعى و سطحى مى پردازد، از امور بنيادى در جامعه و مسائل زيربنايى (چون مسئله حكومت و عدالت اجتماعى ) غفلت مى ورزد، و به مسائل فرعى و اجراى احكام فرعى و ظاهرى و صورى اسلامى مى پردازد. به مسائل كم اهميت توجه مى كند و درباره مكيدن خون محرومان توسط عده اى دنياطلب و استثمارگر و خيانتهاى بزرگ و فراگير اقتصادى چاره اى نمى انديشند و بضرورت اين چنين امت و ملتى پيروزى و استوارى را مى خواهند اما راه آن را فراموش كرده اند.
اينها بود اندكى از ويژگيهاى اجتماعات و انسانهاى پيش از ظهور و دوران جاهليت آخرالزمان . و اين رفتارها و معيارها مايه تزلزل ، بى ثباتى ، ناامنى ، فساد، تباهى و مرگ واقعى حيات فردى و اجتماعى است . زندگى در اجتماعاتى اين چنين ، همگام با مرگ تدريجى است . زندگى در اجتماعاتى كه افراد در تضاد و ناسازگاريند، و هر كس كمر به دريدن و خوردن انسان ديگرى بسته است ، هر نزديكى و دوستى فريبكارانه و صورى است ، هر رابطه بر اساس ماديات و استفاده اين دنيايى است ، هر كس به خود و آسايش خود مى انديشد، معيار حقى در كار نيست ، ارزشهاى معنوى و انسانى ملاك كارها نيست ، انسانها حرمتى ندارند، ايمان و اخلاق و معنويت ارزشى ندارد، مؤ منان و انديشمندان عزيز نيستند، بلكه سرمايه داران و مال اندوزان مورد احترامند، انواع فسادها رواج دارد، بى عدالتى و بى انصافى شيوه عمومى است . در چنين دوره و زمانه ناهنجار و ناانسانى زندگى سراسر مرگ است ، درد و رنج است كه به دست امام منجى همه اين علل و عوامل و راه و روشهاى مرگ زا و ويرانگر نابود مى گردد، و اصول و آرمانهاى حياتبخش جايگزين اين امور مى شود، و زندگى به حيات واقعى دست مى يابد. و روزگار اصالت زندگى و زندگيهاى راستين فرا مى رسد.