معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 81 *****
قسمت پنجم:   رستاخيز ساير موجودات
حشر تمامي جنبندگان روي زمين و پرندگان هوا  
- " وَ مَا مِن دَابَّةٍ فى الأَرْضِ وَ لا طئرٍ يَطِيرُ بجَنَاحَيْهِ إِلا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطنَا فى الْكِتَبِ مِن شىْ ءٍ  ثُمَّ إِلى رَبهِمْ يحْشرُونَ،
- و هيچ جنبده اى در زمين و پرنده اى كه با دو بال خود مى پرد نيست مگر اينكه آنها نيز مانند شما گروههائى هستند، و همه به سوى پروردگار خود محشور خواهند شد، ما در كتاب از بيان چيزى فروگذار نكرديم."
      مي فرمايد: حيوانات زمينى و هوائى همه امت هائى هستند مثل شما مردم، و همه به سوى پروردگار خود محشور خواهند شد.
      بايد ديد كدام جهت اشتراك است كه حيوانات را در مساله بازگشت به سوى خدا شبيه به انسان كرده است، و آن چيزى كه در انسان ملاك حشر، و بازگشت به سوى خداست چيست؟
      معلوم است كه آن ملاك در انسان جز نوعى از زندگى ارادى و شعورى كه راهى به سوى سعادت و راهى به سوى بدبختى، نشانش مى دهد، چيز ديگرى نيست!
      پس ملاك تنها همان داشتن شعور و يا به عبارت ديگر، فطرت انسانيت است كه به كمك دعوت انبيا راه مشروعى از اعتقاد و عمل به رويش باز مى كند كه اگر آن راه را سلوك نمايد و مجتمع هم با او و راه و روش او موافقت كند در دنيا و آخرت سعادتمند مى شود، و اگر خودش به تنهائى و بدون همراهى و موافقت مجتمع آن راه را سلوك كند در آخرت سعادتمند مى شود، يا در دنيا و آخرت هر دو، و اگر آن راه را سلوك نكند بلكه از مقدارى از آن و يا از همه آن تخلف نمايد، در دنيا و آخرت بدبخت مى شود.
      تفكر عميق در اطوار زندگى حيواناتى كه ما در بسيارى از شؤون حياتى خود، با آنها سر و كار داريم، و در نظر گرفتن حالات مختلفى كه هر نوع از انواع اين حيوانات در مسير زندگى به خود مى گيرند، ما را به اين نكته واقف مى سازد كه حيوانات هم مانند انسان داراى آراء و عقايد فردى و اجتماعى هستند، و حركات و سكناتى كه در راه بقاء و جلوگيرى از نابود شدن از خود نشان مى دهند، همه بر مبناى آن عقايد است، مانند انسان كه در اطوار مختلف زندگى مادى، آنچه تلاش مى كند، همه بر مبناى يك سلسله آراء و عقائد مى باشد، و چنانكه يك انسان وقتى احساس ميل به غذا و يا نكاح و داشتن فرزند و يا چيز ديگر مى كند بى درنگ حكم مى كند به اينكه بايد به طلب آن غذا برخاسته يا اگر حاضر است بخورد، و اگر زياد است ذخيره نمايد، و همچنين بايد ازدواج و توليد نسل كند .
و نيز وقتى از ظلم و فقر و امثال آن احساس كراهت مى نمايد حكم مى كند به اينكه تن به ظلم دادن و تحمل فقر حرام است، آنگاه پس از صدور چنين احكامى، تمامى حركت و سكون خود را بر طبق اين احكام انجام داده، و از راهى كه احكام و آراى مزبو

***** صفحه 82 *****
      برايش تعيين نموده ، تخطى نمى كند .
      همين طور يك فرد حيوان هم- به طورى كه مى بينيم- در راه رسيدن به هدفهاى زندگى و به منظور تامين حوائج خود از سير كردن شكم و قانع ساختن شهوت و تحصيل مسكن، حركات و سكناتى از خود نشان مى دهد، كه براى انسان، شكى باقى نمى ماند در اينكه اين حيوان نسبت به حوائجش و اينكه چگونه مى تواند آنرا برآورده سازد، داراى شعور و آراء و عقايدى است كه همان آراء و عقايد او را مانند انسان به جلب منافع و دفع ضرر، وا مى دارد .
      زيست شناسان در بسيارى از انواع حيوانات، مانند: مورچه، زنبور عسل و موريانه به آثار عجيبى از تمدن و ظرافتكاريهائى در صنعت، و لطائفى در طرز اداره مملكت، بر خورده اند كه هرگز نظير آن جز در بعضى از ملل متمدن ديده نشده است.
      قرآن كريم هم در امثال آيه:" و فى خلقكم و ما يبث من دابة آيات لقوم يوقنون،" مردم را به شناختن عموم حيوانات و تفكر در كيفيت خلقت آنها و كارهائى كه مى كنند، ترغيب نموده، و در آيات ديگرى به عبرت گرفتن از خصوص بعضى از آنها، مانند: چهارپايان، پرندگان، مورچگان و زنبور عسل دعوت كرده است.
      انسان وقتى اين آراء و عقايد را در حيوانات مشاهده كرده و مى بيند كه حيوانات نيز با همه اختلافى كه انواع آن در شؤون و هدفهاى زندگى دارند، با اينهمه، همه آنها اعمال خود را بر اساس عقايد و آرائى انجام مى دهند، به خود مى گويد: لابد حيوانات هم احكام باعثه (اوامر) و زاجره (نواهى) دارند، و اگر چنين احكامى داشته باشند، لابد مثل ما آدميان خوب و بد را هم تشخيص مى دهند، و اگر تشخيص مى دهند ناچار، مانند ما عدالت و ظلم هم سرشان مى شود.
      چون ملاك خوبى و بدى در قيامت و حساب اعمال و استحقاق كيفر و پاداش همين عدالت و ظلم است، پس حيوانات هم مانند انسان حشرى دارند.
سؤالات و ابهامات در حشر حيوانات
1- آيا به راستى حيوانات هم قيامتى دارند؟ آيا حيوانات در پيشگاه خداى سبحان، محشور مى شوند به همان نحوى كه انسان محشور مى شود؟
2- آيا اگر محشور مى شوند، حشر آنها هم مانند حشر انسان است؟ اعمال آنها هم به حساب درآمده و در ميزانى سنجيده شده آنگاه بر حسب تكاليفى كه در دنيا داشتند با دخول در بهشت پاداش يا با ورود در آتش كيفر مى بينند؟
3- آيا آنها نيز براى خود انبيائى دارند، و در دنيا تكاليفشان به وسيله بعثت انبيائى به گوششان مى رسد؟ و اگر چنين است آيا انبياى آنها از جنس خود آنها است، و يا از جنس بشر است؟
      اينها همه سؤالاتى است كه در اين بحث به ذهن خواننده مى رسد، و جواب يك يك آنها از آيات قرآنى استفاده مى شود:

***** صفحه 83 *****
اثبات حشر براي حيوانات
      آيه: " ثم الى ربهم يحشرون،" متكفل جواب از اين سؤال است، همچنانكه آيه:
      "واذا الوحوش حشرت،" قريب به آن مضمون را افاده مى كند.
      از آيات بسيار ديگرى استفاده مى شود كه نه تنها انسان و حيوانات محشور مى شوند، بلكه آسمان ها و زمين و آفتاب و ماه و ستارگان و جن و سنگها و بت ها و ساير شركائى كه مردم آنها را پرستش مى كنند و حتى طلا و نقره اى كه اندوخته شده و در راه خدا انفاق نگرديده همه محشور خواهند شد.
شباهت حشر حيوانات به حشر انسان
      آيا حيوانات هم مبعوث شده، و اعمالشان حاضر گشته و بر طبق آن پاداش و يا كيفر مى بينند؟ بلي، معناى حشر همين است، زيرا حشر به معناى جمع كردن افراد و آنها را از جاى كندن و به سوى كارى بسيج دادن است.
حشر آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و سنگها و غير آن
     قرآن كريم در خصوص اينگونه موجودات تعبير به حشر نفرموده، و ليكن چنين فرموده است:
- " يوم تبدل الارض غير الارض و السموات و برزوا لله الواحد القهار،"
      و نيز فرموده:
- " و الارض جميعا قبضته يوم القيمة و السموات مطويات بيمينه."
و نيز فرموده:
- " و جمع الشمس و القمر."  و نيز فرموده:
- " انكم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لها واردون، لو كان هؤلاء آلهة ما وردوها."  علاوه بر اينكه از آيه شريفه:
- " ان ربك هو يفصل بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون." و آيه:
- " ثم الى مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون."
      و همچنين از آيات ديگرى استفاده مى شود كه: تنها ملاك حشر مساله فصل خصومت در بين آنان و احقاق حق است كه در آن اختلاف دارند .
      مؤيد اين معنا ظاهر آيه:" و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابة و لكن يؤخرهم الى اجل مسمى،" است، زيرا كه اين آيه ظهور در اين دارد كه اگر ظلم مردم مستوجب مؤاخذه الهى است تنها به خاطر اين است كه ظلم است، و صدورش از مردم دخالتى در مؤاخذه ندارد، بنا بر اين هر جنبده ظالمى، چه انسان و چه حيوان، بايد انتقام ديده و هلاك شود - دقت بفرمائيد!
      خداى تعالى از پاره اى از حيوانات لطائفى از فهم و دقائقى از هوشيارى حكايت كرده كه هيچ دست كمى از فهم و هوش انسان متوسط الحال در فهم و تعقل ندارد، مانند داستانى كه از مورچه و سليمان حكايت كرده و فرموده است:

***** صفحه 84 *****
- " حتى اذا اتوا على واد النمل قالت نملة يا ايها النمل ادخلوا مساكنكم لا يحطمنكم سليمان و جنوده و هم لا يشعرون."
       و نيز مانند مطلبى كه از قول هدهد در داستان غايب شدنش حكايت كرده و فرموده است:
- " فقال احطت بما لم تحط به و جئتك من سبا بنبا يقين، انى وجدت امراة تملكهم و اوتيت من كل شى ء و لها عرش عظيم ، وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون الله و زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل فهم لا يهتدون...."
      خواننده هوشيار اگر در اين آيات و مطالب آن دقت نموده و آن مقدار فهم و شعورى را كه از اين حيوانات استفاده مى كند وزن كرده و بسنجد، ترديد برايش باقى نمى ماندكه تحقق اين مقدار از فهم و شعور موقوف به داشتن معارف بسيارى ديگر و ادراكات گوناگونى است از معانى بسيط و مركب.
عدم اثبات پيامبر بر غير انسان
      آيا حيوانات تكاليف خود را در دنيا از پيغمبرى كه وحى بر او نازل مى شود مى گيرند يا نه ؟ و آيا پيغمبرانى كه فرضا هر كدام به يك نوع از انواع حيوانات مبعوث مى شوند، از افراد همان نوعند يا نه ؟ جوابش اين است كه: تاكنون بشر نتوانسته از عالم حيوانات سر درآورده و حجابهائى كه بين او و بين حيوانات وجود دارد، پس بزند، لذا بحث كردن ما پيرامون اين سؤال، فائده اى نداشته و جز سنگ به تاريكى انداختن چيز ديگرى نيست، كلام الهى نيز، تا آنجا كه ما از ظواهر آن مى فهميم، كوچكترين اشاره اى به اين مطلب نداشته و در روايات وارده از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم و ائمه اهل بيت عليهم السلام هم چيزى كه بتوان اعتماد بر آن نمود ديده نمى شود.
      از آنچه كه گفتيم به خوبى معلوم شد كه اجتماعات حيوانى هم مانند اجتماعات بشرى، ماده و استعداد پذيرفتن دين الهى در فطرتشان وجود دارد، همان فطرياتى كه در بشر سر چشمه دين الهى است و وى را براى حشر و بازگشت به سوى خدا، قابل و مستعد مى سازد، در حيوانات نيز هست.
      گو اينكه حيوانات بطورى كه مشاهده مى كنيم، جزئيات و تفاصيل معارف انسانى را نداشته و مكلف به دقائق تكاليفى كه انسان از ناحيه خداوند مكلف به آن است، نيستند، چنانكه آيات قرآنى نيز اين مشاهده را تاييد مى نمايد، زيرا جميع اشياء عالم را مسخر انسان مى داند و او را از ساير حيوانات افضل مى شمارد . اين منتها چيزي است كه در باره حيوانات مى توان اظهار داشت.


آيه 38 سوره انعام      الميزان ج : 7  ص :  103

***** صفحه 85 *****


فصل دوم: تغييرات طبيعي و هول روز قيامت


سقوط نظام دنيا و نشانه هاي آن
- " إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَواَقِعٌ :
-   فَإِذَا النُّجُومُ طمِست،
-   وَ إِذَا السمَاءُ فُرِجَت،
-   وَ إِذَا الجِبَالُ نُسِفَت،
-   وَ إِذَا الرُّسلُ أُقِّتَت ...."
     اين آيات بيانگر روز موعودى است كه از وقوع آن خبر داده و فرموده:
           " انما توعدون لواقع !"
      خداى سبحان روز موعود را با ذكر حوادثى كه در آن واقع مى شود، و مستلزم انقراض عالم انسانى و انقطاع نظام دنيوى است، معرفى مى كند، نظير تيره شدن ستارگان، شكافتن زمين، متلاشى شدن كوهها، و تحول نظام دنيا به نظامى ديگر.
      و اين نشانيها در بسيارى از سوره هاى قرآنى و مخصوصا سوره هاى كوچك قرآن از قبيل سوره نبا، نازعات، تكوير، انفطار، انشقاق، فجر، زلزال، قارعه، و غير آن مكرر آمده است، و در رواياتى هم كه در مورد مقدمات قيامت و نشانيهاى آن وارد شده، اين امور ذكر شده است .
      اينكه خداى تعالى نشأه قيامت و جزا را به وسيله مقدمات آن تعريف مى كند، و خاطرنشان مى سازد كه نشانى آن برچيده شدن بساط دنيا و خراب شدن بنيان زمين آن، و متلاشى شدن كوههاى آن، و پاره پاره شدن آسمان آن، و محو و بى نور شدن ستارگان آن و غير اينها، در حقيقت از قبيل تحديد حدود يك نشأه به سقوط نظام حاكم بر نشأه اى ديگر است:" و لقد علمتم النشاة الاولى فلو لا تذكرون ."

***** صفحه 86 *****
نشانه 1- محو شدن نور ستارگان
      پس معناى اينكه فرمود:" فاذا النجوم طمست،" اين است كه در آن روز اثر ستارگان، نور و ساير آثار آن محو مى شود، چون كلمه طمس به معناى زايل كردن اثر و محو آن است، همچنان كه در جاى ديگر اين طمس را معنا كرده و فرموده: " و اذا النجوم انكدرت."
نشانه 2- شکافته شدن آسمان
      " و اذا السماء فرجت - يعنى روزى كه آسمان پاره مى شود،" و در جاى ديگر اين فرج را معنا كرده فرموده:" اذا السماء انشقت."
نشانه 3- ريشه کن شدن کوهها
      " و اذا الجبال نسفت- يعنى روزى كه كوهها از ريشه كنده مى شوند و از بين مى روند." در جاى ديگر فرموده:" و يسئلونك عن الجبال فقل ينسفها ربى نسفا."
نشانه 4- حاضر شدن انبياء
      " و اذا الرسل اقتت - و روزى كه زمان حضور انبيا براى شهادت عليه امت ها معين مى شود،" و يا آن زمانى كه منتظر رسيدنش هستيم تا رسولان عليه امت ها شهادت دهند، فرا مى رسد .
- لأَى يَوْمٍ أُجِّلَت،
- لِيَوْمِ الْفَصل، وَ مَا أَدْرَاك مَا يَوْمُ الْفَصل،
- وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ!
      مي فرمايد: اين امور براى چه روزى تاخير داده شده، و خلاصه چه روزى صورت مى گيرد؟
      اين سؤال و جواب عظمت و هول انگيزى آن روز را مي رساند.
      منظور از روز فصل روز جزا است كه در آن خداى تعالى بين خلائق فصل قضا مى كند، همچنان كه فرمود:" ان الله يفصل بينهم يوم القيمة."
      " ويل يومئذ للمكذبين! " واى در آن روز به حال منكران خدا و قيامت و تكذيب كنندگان كتاب و رسالت!
         آيه  7 تا 15 سوره  مرسلات الميزان ج 20 ص 237

***** صفحه 87 *****
زلزل? عظيم   -   إِنَّ زَلْزَلَةَ الساعَةِ شىْ ءٌ عَظِيمٌ!
- " يَأَيُّهَا النَّاس اتَّقُوا رَبَّكمْ  إِنَّ زَلْزَلَةَ الساعَةِ شىْ ءٌ عَظِيمٌ،
- يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضعَت وَ تَضعُ كلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاس سكَرَى وَ مَا هُم بِسكَرَى وَ لَكِنَّ عَذَاب اللَّهِ شدِيدٌ،
- اى مردم از پروردگارتان بترسيد كه زلزله رستاخيز چيزى است هول انگيز،
- روزى كه آن را ببينيد زنان شيرده از شدت هول آن، شيرخوار خويش را از ياد ببرند و زنان باردار بار خويش بيندازند و مردمان به نظرت مست آيند ولى مست نيستند بلكه سختى عذاب خدا ايشان را بى خود كرده است."
      خطاب در آيه شريفه كه فرمود:" يا ايها الناس،" شامل جميع مردم، از كافر و مؤمن، مرد و زن، حاضر و غايب، و موجودين در عصر نزول آيه، و آنهايى كه بعدا به وجود مى آيند؛ مى شود.
      و حاضرين در عصر خطاب و در مجلس خطاب وسيله پيوستگى با همه است، چون همه در نوع انسانيت مشتركند.
      در اين خطاب مردم را امر كرده كه از پروردگارشان بپرهيزند، كافر بپرهيزد، ايمان آورد، مؤمن بپرهيزد از كيفر مخالفت اوامر و نواهى او در فروع انديشه كند. و آنگاه امر مزبور را تعليل كرده به اينكه چون زلزله قيامت امر عظيمى است.
نشانه 5- وقوع زلزله عظيم
     و اگر زلزله را اضافه به ساعت كرد، و فرمود: " زلزلة الساعة " بدين جهت است كه زلزله از علامتهاى قيامت است.
نشانه 6- رها کردن عزيزان
      " يوم ترونها تذهل كل مرضعة عما أرضعت."
      در آيه شريفه كلمه مرضعة را به كار برده تا دلالت كند بر اينكه دهشت و هول قيامت، آن چنان سخت است كه وقتى ناگهانى مى رسد، مادرى كه پستان در دهان بچه اش گذاشته آن را از دهان او بيرون مى كشد.

***** صفحه 88 *****
نشانه 7- گيج و دهشت زده شدن آدمها
      در جمله: " وترى الناس سكارى و ما هم بسكارى،" مى فرمايد مست نيستند، در حالى كه خودش قبلا فرموده بود كه ايشان را مست مى بينى و اين بدان منظور است كه دلالت كند بر اينكه مستى ايشان و اينكه عقلهايشان را از دست داده و دچار دهشت و حيرت شده اند، از شراب نيست، بلكه از شدت عذاب خدا است كه ايشان را به آن حالت افكنده همچنانكه خداى عز و جل فرموده:" ان اخذه اليم شديد! "
      و ظاهر آيه اين است كه اين زلزله قبل از نفخه اولى صور كه خدا از آن در آيه: " و نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الارض الا من شاء الله ثم نفخ فيه اخرى فاذا هم قيام ينظرون،" خبر داده، واقع مى شود، چون آيه مورد بحث مردم را در حال عادى فرض كرده كه ناگهانى و بى مقدمه زلزله ساعت رخ مى دهد، و حال ايشان از مشاهده آن دگرگون گشته، به آن صورت كه آيه شريفه شرح داده، در مى آيند.
      و اين قبل از نفخه اولى است، كه مردم با آن مى ميرند، نه نفخه دوم، چون قبل از نفخه دوم، مردم زنده اى در روى زمين وجود ندارد.
      آيه 1 و 2 سوره حج    الميزان ج : 14  ص :  477
سقوط و انهدام و تلاطم در آسمانها و زمين
- " إِذَا الشمْس كُوِّرَت،
- وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت،
- وَ إِذَا الجِبَالُ سيرَت،
- زمانى كه آفتاب درهم پيچيده مى شود،
- و آن روز كه ستارگان سقوط مى كنند،
- و وقتى كه كوهها از شدت زلزله به راه مى افتند...! "
      سوره تکوير روز قيامت را با ذكر پاره اى از مقدمات و نشانيهاى آن و پاره اى از آنچه در آن روز واقع مى شود متذكر و يادآور مى شود و آن روز را چنين توصيف مى كند:
نشانه 8- پيچيده و تاريک شدن خورشيد
" اذا الشمس كورت،" كلمه تكوير به معناى پيچيدن چيزى، و به شكل مدور در آوردن آن است، نظير پيچيدن عمامه بر سر، و شايد تكوير خورشيد استعاره باشد از اينكه

***** صفحه 89 *****
      تاريكى بر جرم خورشيد احاطه پيدا مى كند.
نشانه 9- سقوط و تيره شدن ستارگان
      " و اذا النجوم انكدرت،" انكدار به معناى سقوط است، و انكدار مرغ از هوا، به معناى آمدنش به طرف زمين است، و بنابر اين مراد از اين جمله اين است كه در آن روز ستارگان مى ريزند، همچنان كه آيه" و اذا الكواكب انتثرت،" نيز همين را مى رساند، البته ممكن هم هست از باب كدورت و تيرگى باشد، و مراد اين باشد كه در آن روز ستارگان بى نور مى شوند.
نشانه 10- راه افتادن کوهها
      " و اذا الجبال سيرت،" روزى كه از شدت زلزله آن كوهها به راه مى افتند، مندك و متلاشى و غبارى پراكنده مى شوند و سرابى خالى از حقيقت كوهى مى گردند، همه اينها تعبيرهايى است كه در قرآن درباره وضع كوهها در آن روز آمده است .
نشانه 11- بي صاحب ماندن اموال
- " و اذا العشار عطلت،
- و هنگامى كه نفيس ترين اموال بى صاحب مى ماند."
      معناى تعطيل شدن عشراء اين است كه در آن روز عرب شتر عشراء را كه مال نفيسى است، رها مى كند، و هيچ چوپان و دشتبانى كه آن را حفظ كند بر آن نمى گمارد، و گويا در اين جمله اشاره اى بطور كنايه به اين معنا باشد كه همين اموال نفيسى كه مردم در دنيا بر سر آن پنجه به روى هم مى كشند، آن روز بى صاحب مى ماند، كسى نيست كه از آنها استفاده كند، براى اينكه مردم آن روز آنقدر به خود مشغولند كه از هيچ چيز ديگرى ياد نمى كنند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود:" لكل امرى ء منهم يومئذ شان يغنيه!"
نشانه 12- محشور شدن وحوش
"  و اذا الوحوش حشرت،
- و روزگارى كه وحشى ها هم مانند انسانها زنده مى شوند."
كلمه وحوش جمع وحش است، و اين كلمه به معناى حيوانى است كه هرگز با انسانها انس نمى گيرد، مانند درندگان و امثال آن.  ظاهر آيه از اين جهت كه در سياق آياتى قرار دارد كه روز قيامت را توصيف مى كند، اين است كه وحشى ها هم در روز قيامت مانند انسانها محشور مى شوند، آيه شريفه" و ما من دابة فى الأرض و لا طائر يطير

***** صفحه 90 *****
      بجناحيه الا امم امثالكم ما فرطنا فى الكتاب من شى ء ثم الى ربهم يحشرون،" نيز اين احتمال را تاييد مى كند .
      و اما اينكه وحشيان بعد از محشور شدن چه وضعى دارند، و سرانجام كارشان چه مى شود؟ در كلام خداى تعالى و در اخبارى كه قابل اعتماد باشد چيزى كه از اين اسرار پرده بردارد نيامده، بله چه بسا بتوان از آيه سوره انعام آنجا كه مى فرمايد:" امم امثالكم،" و نيز آنجا كه مى فرمايد:" ما فرطنا فى الكتاب من شى ء،" پاره اى رمزها كه فى الجمله وضع را روشن كند استفاده نمود، و آن رموز بر اهل دقت و تدبر پوشيده نيست .
      و چه بسا بعضى گفته باشند كه: محشور شدن وحشى ها مربوط به روز قيامت نيست، بلكه از نشانه هاى قبل از قيامت است، و منظور از آن اين است كه قبل از قيامت (در اثر زلزله هاى پى در پى،) همه وحشى ها از بيشه خود بيرون بجهند.
نشانه 13- آتش شدن درياها
" و اذا البحار سجرت،
- و زمانى كه درياها افروخته گردند."
      تسجير و افروختن درياها، به دو معنا تفسير شده، يكى افروختن دريايى از آتش و دوم پر شدن درياها از آتش، و معناى آيه بنا به تفسير اول اين است كه روز قيامت درياها آتشى افروخته مى شود، و بنا بر دوم اين مى شود كه درياها پر از آتش مى شود.
نشانه 14- رسيدن نفوس به زوج خود
" و اذا النفوس زوجت،
- و آن وقت كه نفوس هر يك به جفت مناسب و لايق خود مى رسد."
       اما نفوس سعيده با زنان بهشت تزويج مى شوند، همچنان كه فرمود: " لهم فيها ازواج مطهرة،" و نيز فرمود: " و زوجناهم بحور عين،" و اما نفوس اشقياء با قرين هاى شيطانيشان ازدواج مى كنند، همچنان كه فرمود:" احشروا الذين ظلموا و ازواجهم و ما كانوا يعبدون،" و نيز فرموده:" و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين."
نشانه 15- سوال از دختران زنده بگور شده
" و اذا الموؤدة سئلت، باى ذنب قتلت،
- و روزى كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود كه به كدامين گناه كشته شدند؟"

/ 14