نسیم زندگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نسیم زندگی - نسخه متنی

حسين فريدوني؛ ويراستار: عبدالحسين طالعي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اى جلوه رحمت الهى:


رسول خدا در زمانى به نبوّت برانگيخته شد كه مردم حجاز در «گمراهى آشكار» بودند،   گندابى تيره
مى‌نوشيدند، غذايى ناگوار مى‌خوردند، خون يكديگر را مى‌ريختند، پيوند خويشاوندى را مى‌بُريدند، و بت مى‌پرستيدند.   
«آتش جنگ در ميان آنها شعله مى‌كشيد، دنيا در كام ظلمت فرو رفته بود، برگ و بار زندگى پژمرده بود و به ثمر آن اميدى نمى‌رفت، چشمه‌هايش به خشكى افتاده بود، بيرق‌هاى هلاكت پديدار بود.   خواهش‌هاى گناه آلود آنها را
از راه به در برده و غرور و نخوت آنها را به لغزش انداخته و جهل و بى‌خردى آنها را پست و خوار كرده بود، پريشان حال و آشفته بودند و در نادانىِ خود درمانده بودند.  
دنيايى شگفت بود، كه تيرگىِ آن به وصف در نيايد. درچنان موقعيتى، آخرين رسول خدا با پيام ايمان آمد، تا بشر را از ظلمت جاهليت به نور ايمان رهنمون شود.  
آن پيام آور بزرگ، راه برگم شدگان روشن ساخت، دلهاىِ در گناه و فتنه فرو رفته به وجودش هدايت يافت، رايت هدايت برافراشت، و احكامى روشن و تابناك برپاداشت.
آن رسول، پيشواز پرهيزكاران، روشنىِ ديده بينايان، چراغ پرفروغ، شهاب درخشان و سرچشمه نور تابناك بود كه روش او ميانه روى و سنّتش هدايت در راه نجات بود، سخنش جداكننده حقّ و باطل  وداورى او عين عدالت بود. راه عزّت و افتخار پوييد، و به حكمت و اندرز نيكو فرا خواند.  
پيام هدايت او، نه تنها براى اقوام عرب حجاز، بلكه براى تمام انسانها در همه زمانها و همه مكانها است، تمام مرزهاى مكان و زمان را درهم مى‌نوردد، در بُعد مكان، جهانى و در بُعد زمان جاودانى است.
اين پيام، طبعآ مخالفانى دارد و در نخستين برخورد، مخالفتى مى‌انگيزد. بر شمردن آن مخالفان و مخالفت‌هايشان، در اين مختصر نمى‌گنجد. در اين مجال كوتاه، به دو عامل اصلى اشاره مى‌شود: جهل و غرض.
جهل انسان نسبت به پيام جديد، سبب دشمنىِ او نسبت به آن مى‌گردد. انسان، عادتآ نسبت به مطالب جديد، جبهه مى‌گيرد. امام اميرالمؤمنين ـ به عنوان بيان يك قاعده غالب در زندگى انسانى ـ فرمود :
« الناس اعداء ما جهلوا ». (مردم، هر چه را كه نمى‌دانند، دشمن مى‌دارند.)  
امّا غرض، زمانى پيش مى‌آيد كه انسان، پيام جديد را به خوبى دريافته، از فايده آن آگاه شده، و تصوير روشنى از آن به دست آورده است. امّا به هر دليل، تن به قبول حقّ نمى‌دهد، مثلا به دليل حبّ رياست، تكبّر از قبول اشتباه گذشته، تن ندادن به عذرخواهى از خود و ديگران، دلبستگى به عادت‌هاى غلط، وابستگى به قيد و بندهاى باطل و  ...
مثال ساده اين مطلب را در امر « استعمال دخانيات » مى‌توان ديد. ممكن است اين كار زشت در ميان جمعى، به دليل نسبت به عواقب آن باشد. امّا مسلّمآ در ميان گروه بسيارى، با علم قطعى نسبت به زيان‌هاى آن، انجام مى‌گيرد، و صرفآ به دلايلى از گروه دوم.
***
به هر حال، وقتى رسول خدا، با پيام هدايت و نجات انسان آمد، ابتدا با گروه اول سخن گفت، با ابزارهايى همچون: هدايت، تعليم، احتجاج، تبيين حقايق، ابطال خرافات، گسستن بندهاى غلط از انديشه‌هاى مردم، و  ...
رسول خدا در اين مسير، ناملايمات زيادى تحمّل كرد، بسيارى از مشكلات را ناديده گرفت، چشم بر بسيارى از زشتى‌هاى مردمان بست، تا راه هدايت را هموار سازد.  
گذراندن آن مراحل طولانى و دشوار، تا آنجا رسيد كه رسول خدا در كلامى ـ از سردرد ـ فرمود: « ما اُوذِىَ نبىّ مثلَ ما اُوذيتُ » (هيچ پيامبرى به سان من آزار نديد.)  
در اين جمله كوتاه، يك اقيانوس معنى نهفته است. در اينجا بايد آزارهاى قوم نوح و صبر حضرتش را در طول 950 سال نبوت در نظر گرفت، تا معلوم شود كه مردم عرب حجاز تا چه حدّى پيامبر خدا را آزردند، و از سوى ديگر، صبر حضرت خاتم الانبياء معلوم شود.
در واقع، در اينجا باب مقايسه كيفى گشوده مى‌شود. يعنى اينكه رسول خدا در خلال 23 سال، بيش از تمام پيامبران ـ حتى 950 سال نبوت حضرت نوح ـ آزار ديد. چگـونه؟ اگر در نظر بگيريم كه برترى حضرت خاتم الانبياء بر تمام پيامبران پيشين عليهم‌السلام چه رتبه‌اى دارد، آنگاه روشن مى‌شود كه گناه هر لحظه كفران نعمت نسبت به آن بزرگوار، به اندازه سالها قدر ناشناسى از ديگر پيامبران، بلكه سنگين‌تر است.
***
پيامبر خدا اين همه آزار ديد و تحمّل كرد، به اميد آنكه خوان هدايت حضرتش گسترده‌تر شود، و جمعى ديگر از آن بهره برند. بالاتر از همه تلاشها، سوختن از درون بود، تا آنجا كه خطاب ملاطفت از حضرت حق تعالى به او رسيد :
طه، ما انزلنا عليك القرآن لتشقى. (طه ـ اى پيامبر! ـ ما قرآن را بر تو نفرستاديم تا به رنج افتى.)  
و به او فرمود: لعلك باخع نفسك ألّا يكونوا مؤمنين (گويا خود را هلاكت مى‌افكنى، از ـ غصّه ـ اينكه اينان ايمان نمى‌آورند.)  
پيامبر خاتم، براى اين كه خوان هدايت را بيش از پيش بگسترد، پس از مرحله هدايت و احتجاج، براى اتمام حجت، معجزاتى به عنوان آيت قدرت الهى به آنها نشان مى‌داد، به گونه‌اى كه همه مى‌ديدند و نقل مجالس مى‌شد. آياتى از قبيل ردّ الشمس و شقّالقمر، كه هر عالِم و عامى مى‌توانست ببيند و الهى بودن مدّعاى پيامبر را به سادگى بفهمد.  
با وجود اين همه تلاش و مجاهدت، باز هم جمعى باقى مى‌ماند كه از روى غرض ورزى و عناد، در برابر حق سر فرو نمى‌آوردند و همچنان به استكبار خود ادامه مى‌دادند.
مشركان معاند مكّه، رسول خدا را قبل از اعلام نبوت، « امين قريش » مى‌خواندند، و حتّى در شبى كه قصد قتل او كرده بودند، امانت‌هاى خود را نزد حضرتش سپرده بودند، چرا كه كسى را امين‌تر از او نمى‌شناختند. در تاريخ‌هاى معتبر آمده است كه اميرالمؤمنين تا چند روز پس از هجرت پيامبر به مدينه، در مكّه ماند تا امانت‌هايى را كه مشركان معاند به پيامبر سپرده بودند، به صاحبانشان باز گرداند.  
آنها اطمينان داشتند كه « امين قريش » حتّى در چنان حالتى، امانت‌ها و  اموال قاتلان خود را به خوبى نگاه مى‌دارد. امّا با اين همه به قصد قتل او هم پيمان شدند. به اين همه كفران نعمت و نمك ناشناسى چه جوابى مى‌توان داد؟
***
روح بلند و پيامبرانه آن رسول رحمت، در اينجا نمايان شد كه در مدينه نيز به كينه جويى و انتقام برنخاست. و فقط در مواردى كه مشركان، براى هجوم به مدينه لشكر مى‌آراستند، به دفاع از خود و مسلمانان برخاست. اين محور تمام جنگ‌هاى حضرتش بود. حتّى در ماجراى فتح مكّه، جمعى از مسلمانان، به شيوه جنگجويان، فرياد انتقام سر دادند و گفتند : « اليوم يوم الملحمة » امّا رسول رحمت، شعار آنها را تغيير داد و فرمود تا به جاى آن بگويند: « اليوم يوم المرحمة».   در همان فتح نمايان بود كه پيامبر خاتم خطاب به سران شكست خورده مشركان فرمود:« من همان كلام را به شما مى‌گويم كه برادرم يوسف به برادران خود فرمود (زمانى كه به سلطنت رسيد): لا تثريب عليكم اليوم.   امروز حرجى بر شما نيست
... »   اين است شيوه برخورد پيامبرانه، كه خشونت را نسبت به هيچ كس روا نمى‌دارد، حتّى به دشمنانى كه با او جنگ برخاسته‌اند، و حتّى در لحظه‌اى كه بر آنان غلبه كرده است.  
و اين است جلوه‌اى از كلام الهى خطاب به حضرتش كه فرمود: و ما أرسلناك الّا رحمة للعالمين.  
چه زيبا سرود حضرت ابوطالب سلام الله عليه، آنجا كه در وصف پيامبر رحمت در قصيده لاميه مشهور خود بيان داشت:« سپيد رويى كه مردم به بركت روى او طلب باران مى‌كنند، يتيمان را فريارس است و بيوه زنان را پناهگاه »  آرى، او، هنوز هم فريادرسِ يتيمان است، يتيمانِ نديدن پيامبرشان و غيبت امام زمانشان.

/ 8