بچه دار شدن - آیین همسرداری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین همسرداری - نسخه متنی

ابراهیم امینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بچه دار شدن

يكى از امورى كه گاهى باعث اختلاف زن و شوهر مى شودموضوع بچه دار شدن است.اين اختلاف گاهى در اصل بچه دار شدن است يا زن بچه مى خواهد ليكن مرد به طور كلى مخالف است يا به عكس.اين اختلاف سليقه گاهى به قدرى شديد مى شود كه به لجبازى و كشمكش وحتى طلاق منجر مى شود.

خانمى به نام...در دادگاه حمايت خانواده ميگويد:من در 27سالگى با مرد دلخواهم كه تازه تحصيلاتش را تمام كرده بود و در يكى ازدانشگاههاى ايران به تدريس مشغول شده ازدواج كردم.با تمام وجود خودرا خوشبخت مى ديدم.اما مخالفت شوهرم با بچه دار شدنمان مرا ديوانه كرده است.اصولا نمى فهمم در صورتى كه ما هر دو سالميم و مى توانيم بچه داشته باشيم،پول بقدر كافى داريم و خلاصه از هر جهت آماده ايم كه حداقل 2 بچه با ادب و درس خوان داشته باشيم چرا با تمام قوا با بچه دارشدن مخالفت ميكند در صورتى كه از بچه بدش نمى آيد و با بچه هاى خواهرش و دوستانمان چنان آرزومندانه رفتار ميكند كه هر كس او را ببيندفكر ميكند جاى يك بچه شيرين چقدر در زندگيش خالى است.حالا من سى ساله شده ام و هيچ زنى در عالم از آرزوى مادر شدن رهايى ندارد.اومرا كاملا مى فهمد ولى با وجود اين ميگويد:بچه خسته مان خواهد كرد ومزاحم خواهد بود.و خلاصه از اين دلائل كاملا غير منطقى.خانم...بشدت از گريستن خوددارى ميكند اما پيداست كه همين غصه چطور پايه مشكلات گوناگون آنان شده بطورى كه توافق كرده اند جدا شوند تا خانم شوهر كند و مادر شود و آقاى دكتر به تحقيقات علميش برسد (1) .

علاقه بفرزند و توليد مثل آرزوى طبيعى هر انسان.بلكه هر حيوان ديگرى است.وجود فرزند ثمره دوران ازدواج و بهترين يادگار انسان است.اگر انسان فرزند داشته باشد با مردن،دفتر عمرش بسته نمى شودبلكه گويا با عمرى بسيار دراز آفريده شده است.

شخص بى فرزند خويشتن را غريب و تنها و بى پناه ميداند و اين احساس غربت در دوران پيرى شديدتر ميگردد.وجود بچه كانون خانوادگى را گرم و با صفا ميگرداند.خانه بى بچه ويرانه اى بيش نيست،حركت و جنب و جوش ندارد.اسباب سرگرمى و صفا ندارد.ازدواج بى فرزند سند رسمى و پشتوانه ندارد.و هميشه متزلزل و در معرض انحلال است.

امام صادق عليه السلام فرمود:سعادت انسان در داشتن فرزندشايسته است. (2)

پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:زياد فرزند بياوريد زيرا من در قيامت به وسيله شما به ساير امم مباهات ميكنم. (3)

آرى حب فرزند يك امر غريزى است ليكن بعض انسانها از آئين فطرت منحرف بوده به يك نوع بيمارى ابتلا دارند.گاهى فقر و تنگدستى را بهانه قرار ميدهند.با اينكه خدا ضامن روزى است و هر جنبنده اى راروزى ميدهد.

بكر بن صالح ميگويد:به حضرت ابو الحسن عليه السلام نوشتم پنج سال است كه از بچه دار شدن جلوگيرى ميكنم،زيرا عيالم از بچه دار شدن كراهت داشته ميگويد:تربيت فرزند بر من دشوار است چون تهيدست هستيم عقيده شما در اين باره چيست؟

حضرت بمن نوشت:مانع فرزند نشو زيرا خدا آنان را روزى ميرساند (4) .

حتى گاهى خدا به بركت وجود بچه در روزى پدر و مادر توسعه ميدهد.بسيارند افرادى كه قبل از بچه دار شدن در شدت و سختى بوده اندليكن بعدا زندگى مرفه و آبرومندى پيدا كرده اند.

گاهى وجود فرزند را مانع آزادى و اسباب مزاحمت مى شمارند.درصورتى كه بچه نه تنها مزاحم نيست بلكه براى پدر و مادر بهترين تفريح و سرگرمى محسوب مى شود.

درست است كه نگهدارى و تعليم و تربيت بچه بى دردسر نيست ليكن چون بر وفق ناموس آفرينش است تحمل آن دشوار نيست و در مقابل منافعش ارزش دارد.راستى يك زن و شوهر چقدر بايد خودخواه و كوتاه فكر و لجباز باشند كه بخاطر بچه دار شدن پيمان مقدس زناشويى را برهم زنند؟!

آيا از يك مرد آن هم دانشمند تعجب نيست كه با بچه دار شدن كه آرزوى طبيعى هر پدر و مادرى است مخالفت كند و آن قدر استقامت بخرج بدهد كه حاضر شود بنياد زناشويى را متلاشى سازد؟!

گاهى در اصل بچه دار شدن اختلاف ندارند ليكن در دير و زود آن اختلاف دارند.

زن يا شوهر ميگويد:دوران جوانى را بايد خوش و آزاد بود ووجود فرزند مانع آزادى است.در ايام جوانى بايد از بچه دار شدن جلوگيرى كرد و به خوشگذرانى پرداخت اما يك يا دو فرزند در آخر عمرضرر ندارد.ليكن ديگرى خلاف اين موضوع را عقيده دارد.و همين اختلاف سليقه سبب نزاع و كشمكش و گاهى باعث طلاق و جدايى مى شود.

در اينجا بايد يادآور شد كه اگر بنا باشد انسان بچه دار شود هر چه زودتر بهتر زيرا فرزندان دوران جوانى از جهاتى بر فرزندان دوران پيرى ترجيح دارند.

اولا معمولا سالم تر و نيرومندتر خواهند بود.

ثانيا چون مدت بيشترى با پدر و مادر خواهند بود بهتر مى توانند به تعليم و تربيتشان بپردازند و به سامانشان برسانند.بر خلاف فرزندان دوران پيرى معمولا از تعليم و تربيت كامل محروم مى شوند و بعد از مرگ يا ازكار افتادن پدر يا مادر يا هر دو،غالبا بدبخت و زيردست ميگردند.

ثالثا فرزندان دوران جوانى،تا پدر و مادرشان پير و فرسوده شوندبه مقام و منصبى خواهند رسيد.بدين جهت پدر و مادر در روزگار پيرى ودرماندگى مى توانند از كمك آنان برخوردار گردند.به هر حال در اين جهت ترديد نيست كه در ايام جوانى بچه دار شدن بهتر از ايام پيرى است،ليكن مطلب آن قدر اهميت ندارد كه باعث نزاع و كشمكش و جدايى شود.

بالاخره بهتر است يكى از دو طرف تسليم شود و نزاع را فيصله دهد.

گاهى اختلاف سليقه در تعداد فرزندان است.مرد ميل دارد زيادبچه داشته باشد اما زن مخالفت ميكند يا بعكس.

زن در حالى كه دو كودك خود را در بغل داشت گفت:بعد از چهارسال ازدواج از شوهرم داراى دو فرزند دختر شدم ولى چون شوهرم دلش پسر ميخواست يكبار ديگر حامله شدم اين بار نيز بر خلاف ميل شوهرم دختر به دنيا آوردم.و تعداد فرزندانم به سه دختر رسيد.

شوهرم كارمند بانك است و درآمدش براى تامين زندگى من و سه فرزند بيشتر نيست.مدتى است پايش را در يك كفش كرده كه بايد آنقدروضع حمل كنم تا يك پسر به دنيا بياورم.

من زير بار نمى روم زيرا در يك خانواده طبقه سه با درآمدى كه بيش از هزار تومان نيست داشتن فرزندان زياد باعث مى شود پدر و مادرآنطورى كه بايد و شايد نتوانند آنها را تامين كنند و به تربيتشان برسند.

بارها به او گفتم پسر و دختر فرقى ندارد ولى او زير بار نمى رود. مى ترسم باز حامله شوم و دختر به دنيا بياورم.آن وقت است كه شوهرم پنجمين بچه را به بهانه داشتن پسر دست و پا ميكند.اين اختلاف عقيده كار ما را به مشاجره و آنگاه به دادگسترى كشاند (5) .

در اينجا بايد خاطرنشان ساخت كه تامين مخارج فرزندان زياد واداره و تعليم و تربيتشان كار بسيار دشوارى است،آن هم در اين زمان وبراى افراد كم درآمد.

بدين جهت بهتر است زن و شوهر دست از لجبازى بردارند وامكانات مالى و اوضاع شرائط خودشان را در نظر بگيرند و بر طبق آن،درتعداد معينى از فرزند توافق نمايند.به هر حال، لجبازى و پافشارى كاردرستى نيست.بايد مرد و زن عقل و تدبير و گذشت داشته باشند ومشكلاتشان را در بين خودشان حل كنند.و اگر يكى از آنان لجبازى بخرج داد،ديگرى حالت تسليم بخود بگيرد تا كار به نزاع و جدايى نكشد.

اصلا موضوع آن قدر مهم نيست.خانواده هاى كثير الاولاد يا كم بچه زيادند.اين هم يكى از آنها. اين موضوع كوچك آن قدر اهميت نداردكه بخاطر آن پيمان مقدس زناشويى منفسخ گردد و زن و شوهر به دردسربيفتند.

گاهى موضوع اختلاف دختر و پسر است.زن و مرد هر دو غالبافرزند پسر را بر دختر ترجيح ميدهند و از دختردار شدن خوششان نمى آيد.

اگر دختر پيدا كردند زن چون چاره اى ندارد سكوت ميكند ليكن مرد غالبااظهار نارضايتى مى نمايد.

در اينجا مردها مختلفند.بعضى گر چه قلبا ناراحتند ليكن خوددارى مى نمايند و عكس العمل شديدى نشان نمى دهند.فقط اظهار انزجار وتاسف مى كنند.رويشان را در هم ميكشند. در ايام زايمان توجه كاملى به همسرشان نميكنند.تا مدتى اندوهگين و غمناكند.بعضيها عكس العمل شديدترى نشان ميدهند.با همسر بيگناهشان اوقات تلخى و نق و نق ميكنند. بهانه ميگيرند،قهر و دعوا و اعتراض ميكنند.بعضيها از اين حدتجاوز نموده حتى به كتك كارى و طلاق نيز حاضر مى شوند.

زنى در دادگاه گفت:پانزده ماه پيش ازدواج كردم و شش ماه بعدباردار شدم.در اين اواخر كه نزديك وضع حملم بود شوهرم ميگفت:بايدپسر به دنيا بياورم ولى من احساس ميكردم كه به جاى يك فرزند شايد دويا سه فرزند در شكم داشته باشم.

چند روز پيش در بيمارستان دو دختر دو قلو به دنيا آوردم.هنگامى كه پرستار بيمارستان خبر تولد دو قلوها را به من داد به قدرى خوشحال شدم كه در پوست خود نمى گنجيدم.

موقعى كه شوهرم به ديدنم آمد و خبر تولد دو نوزاد را به او دادم ناراحت شد و پس از چند لحظه به بهانه اى از اتاق خارج شد و ديگربازنگشت.شب كه شوهرم بازگشت به او گفتم به بيمارستان برود و دودخترش را بياورد.او از كوره در رفت و شروع به داد و فرياد كرد و گفت:

زن نبايد دختر دو قلو به دنيا بياورد و از من خواست كه او را ترك كنم.من هم به خانه پدرم رفتم و اينك تقاضاى طلاق دارم (6) .

خانمى به نام...در دادگاه به خبرنگار اطلاعات ميگويد:بعد از 21سال زندگى زناشويى و نج بچه،از زندگى كه با خون دل و اشك ديده از هيچ ساخته ام بايد جدا شوم،بايد همه سعادت و راحتى خيالم را دو دستى تقديم زنى كنم كه تنها هنرش بايد پسر زاييدن باشد.و چون حيرت مرامى بيند با حسرت سرش را تكان داده ميگويد:حق داريد گناه من اينست كه به اصطلاح دخترزا هستم.پنج دختر دارم همه شان خوشگل و باهوشندهيچوقت از درس عقب نيفتاده اند و هرگز مزاحم پدرشان نبوده اند.چه كنم خدا نخواست كه من هم صاحب يك پسر شوم تا امروز شوهرم با اين همه اصرار بخواهد كه من اجازه دهم همسر ديگرى اختيار كند (7) .

اين خوى زشت كه متاسفانه عموميت يا اكثريت دارد از عصرجاهليت به عنوان يادگار براى ما باقى مانده است.همان عصرى كه مردمش در اصل انسان بودن زن ترديد داشتند.از دختردار شدن احساس شرمندگى و حقارت ميكردند.دختران بيگناه را زنده زنده بگور ميكردندقرآن مجيد احوالشان را بيان كرده ميفرمايد:

هنگامى كه خبر دختردار شدن به يكى از آنان مى رسيد از خجالت رويش سياه شده خشمناك ميگشت.و در اثر آن خبر از مردم پنهان مى شد.

مردد بود كه آيا با خوارى و خفت او را نگهدارى كند يا در زير خاك پنهانش سازد.آگاه باشيد كه بد قضاوتى دارند (7) .

اما اسلام با اين افكار غلط مبارزه ميكند.زن و مرد را يكسان وبرابر قرار ميدهد.

پيغمبر اسلام (ص) فرمود:بهترين فرزندان شما دختران هستند (8) .

پيغمبر اكرم فرمود:علامت خوشقدمى زن اينست كه اولين فرزندش دختر باشد (9) .

رسول خدا (ص) فرمود:هر كس سه دختر يا سه خواهر را اداره كند بهشت برايش واجب است (10) .

اگر دختر بد بود خدا نسل پيغمبرش را در حضرت زهرا عليهاالسلام قرار نمى داد.

آقاى محترم كه مدعى تمدن و روشنفكرى هستى اين افكار غلط رادور بريز.آخر دختر و پسر چه فرقى دارند؟هر دو فرزند و يادگار پدر ومادر هستند.هر دو انسان و قابل ترقى و تكامل هستند.دختر نيز اگر با تعليم و تربيت صحيح پرورش يابد فرد برجسته اى خواهد شد كه مى تواند نسبت به اجتماع خدمات ارزنده اى انجام دهد و پدر و مادرش را سرافرازگرداند.بلكه دختر از جهاتى بر پسر مزيت دارد.

اولا نسبت به پدر و مادر مهربان تر و دلسوزتر مى باشد.پسر وقتى بزرگ شد و استقلال پيدا كرد غالبا به پدر و مادر چندان توجهى ندارد واگر آزارشان نرساند نفعى هم به حالشان نخواهد داشت.ليكن دختر درهمه حال نسبت به آنان مهربان و دلسوز خواهد بود.مخصوصا اگر پدر ومادر بين دختر و پسر فرق نگذارند و حقوق دختران را پايمال نسازندهميشه محبوب و محترم خواهند بود.

ثانيا-از نظر اقتصاد دختر كم خرج تر از پسر است.زيرا غالبامدت توقفش در خانه پدر كمتر است.مدت كمى در خانه ميماند سپس با مختصر جهازى به خانه شوهر مى رود و ديگر كارى با پدر و مادر ندارد.

ليكن پسر مدتهاى مديد بلكه تا آخر عمر سربار پدر و مادر است.ناچارندمخارج تحصيلاتش را بپردازند،شغل مناسبى برايش پيدا كنند،مخارج دو سال خدمت سربازيش را بدهند،آنگاه برايش عروسى كنند.خانه وفرش و خرج عروسى و مهر زن ميخواهد.بعدا هم هر وقت محتاج شد بازسربار آنها خواهد بود.

ثالثا-اگر پدر و مادر بين دختر و پسر فرق نگذارند و با دامادشان خوشرفتارى كنند و ده يك محبتهايى را كه نسبت به پسرشان دارند به دامادشان داشته باشند در گرفتاريها و مشكلات داماد زودتر به ياريشان مى شتابد و غالبا با صفاتر و با وفاتر از پسر خواهد بود.

اصولا مگر دختردار شدن تقصير زن است كه شوهر به او ايرادمى گيرد.زن و مرد هر دو در اين باره شريكند.ممكن است زن به شوهرش اعتراض كند كه چرا دختر درست كردى؟واقع مطلب اينست كه هيچكدام تقصير ندارند.بلكه اين مطلب به خواست خدا بستگى دارد هر كس راخواست دختر ميدهد و هر كس را خواست پسر.البته دسته اى ازدانشمندان عقيده دارند كه دختر و پسر آوردن بستگى دارد به نوع غذاى مادر در دو ماهه اول باردارى.و مدعى هستند كه با استفاده از برنامه مخصوص غذايى مى توان مطابق دلخواه فرزند آورد.

بنابراين كسانى كه خيلى علاقه به پسر دارند بهتر است بامتخصصان فن در اين باره مشورت نمايند.و بيخود و بى جهت اسباب ناراحتى خودشان و همسرشان را فراهم نسازنديك مرد روشنفكر و خردمند وقتى شنيد دختردار شده نه تنهااندوهگين نمى شود بلكه اظهار شادمانى ميكند.براى اينكه همسرش وديگران خيال نكنند از دختردار شدن ناراحت است، بيش از حد معمول اظهار فرح و خوشحالى ميكند.نسبت به همسرش نوازش و دلجويى بيشترى بعمل مى آورد.و حتى در صورت امكان هديه اى تقديمش ميكند.

تولد نوزادش را جشن ميگيرد.اگر همسرش از دختردار شدن ناراحت است دلداريش ميدهد و با برهان و منطق برايش اثبات ميكند كه دختر و پسر فرقى ندارند.در رفتارش بين دختران و پسران فرق نميگذارد،هيچگاه پسران را بر دختران ترجيح نمى دهد.از دختر و دختردار شدن مذمت نمى كند.و بدين وسيله با افكار پوچ و غلط عصر جاهليت مبارزه ميكند.

مردى نزد رسول خدا (ص) بود كه اطلاع يافت دخترى پيدا كرده است.از اين خبر رنگش تغيير كرد.پيغمبر فرمود:چرا رنگت متغير شد؟

عرض كرد:هنگامى كه خارج مى شدم همسرم در حال وضع حمل بوداكنون خبر رسيد كه دخترى به دنيا آورده.رسول اكرم فرمود:زمين جايش ميدهد و آسمان سايه بر سرش مى افكند و خدا روزيش ميدهد و گل خوشبويى است كه از آن استفاده ميكنى (11) .

1-اطلاعات 28 بهمن ماه 1350.

2-وسائل ج 15 ص 97

3-وسائل ج 15 ص 96

4-وسائل ج 15 ص 99

5-اطلاعات 2 مرداد ماه 1351

6-اطلاعات 14 تير ماه 1349

7-اطلاعات 16 اسفند ماه 1350

8-سوره نحل آيه 58

9-مستدرك ج 2 ص 615

10-مستدرك ج 2 ص 614

11-وسائل ج 15 ص 100

/ 24