هين كه آمد به سر كوى تو مجنون دگر عاشق روى تو را گنبد گردون نكشد عاشق تو نخورد حيله و افسون كسى عشق روى تو به شش سوى جهان دام دلست رحمتى كن تو بر آن مرغ كه در دام افتاد كو در اين خانه يكى سوخته مفتونىاز پس نيشكرت اشك چو اطلس بارم از پس نيشكرت اشك چو اطلس بارم
هين كه آمد به تماشاى تو دل خون دگر مگرش جاى دهى بر سر گردون دگر تو بخوان و تو بدم بر دلش افسون دگر كه نديدند چنان رخ رخ گلگون دگر كه ندارد چو تو شاهنشه بي چون دگر كه به شب ها شنود ناله مفتون دگرچاره ام نيست جز اين اطلس و اكسون دگر چاره ام نيست جز اين اطلس و اكسون دگر