آمدم من بي دل و جان اى پسر نى غلط من نامدم تو آمدى همچو زر يك لحظه در آتش بخند در خرابات دلم انديشه هاست پاى دار و شور مستان گوش دار آمدم و آوردمت آيينه اى كفر من آيينه ايمان توستمي زنم من نعره ها در خامشى مي زنم من نعره ها در خامشى
رنگ من بين نقش برخوان اى پسر در وجود بنده پنهان اى پسر تا ببينى بخت خندان اى پسر در هم افتاده چو مستان اى پسر در شكست و جست دربان اى پسر روى بين و رو مگردان اى پسر بنگر اندر كفر ايمان اى پسرآمدم خاموش گويان اى پسر آمدم خاموش گويان اى پسر