در چمن آييد و بربنديد ديد من زيان ها كرده ام من ديده ام چشم بد ديديم ما كز زخم او دور باد از رزم شيران چشم سگ تير پرانست از چشم بدان ليك چشم نيك و بد آميخته ست زاهدانش آه ها پنهان كنند ليك اين مستان به حكم خود نيندباد كم پران مزن لاف خوشى باد كم پران مزن لاف خوشى
تا نيفتد بر جماعت هر نظر زخم ها از چشم هر بي پا و سر روسيه گردد عيان شمس و قمر دور باد از مهد عيسى كون خر خلوت آمد تير ايشان را سپر قلب را هر كس بنشناسد ز زر خلوتى جويند در وقت سحر نيستشان جز حفظ حق حصنى دگرباد آرد خاك و خس را در بصر باد آرد خاك و خس را در بصر