از لب يار شكر را چه خبر با دمش باد بهارى چه زند گر جهان زير و زبر گشت از او چونك جان محرم اسرارش نيست گر چه نرگس نگرانست به باغ گفته هر قوم هم از مستى خويش گفت چونى و دل تو چونست با ملك تاج و كمر گر به همندكم كن اين ناله كه كس واقف نيست كم كن اين ناله كه كس واقف نيست
وز رخش شمس و قمر را چه خبر وز قدش سرو و شجر را چه خبر عاشق زير و زبر را چه خبر از رهش اهل خبر را چه خبر از چمن نرگس تر را چه خبر كه ز ما قوم دگر را چه خبر از دل اين خسته جگر را چه خبر از ملك تاج و كمر را چه خبرز آه عشاق سحر را چه خبر ز آه عشاق سحر را چه خبر