مست توام نه از مى و نه از كوكنار برجه مستانه كنارى بگير شاخ تر از باد كنارى چو يافت اين خبر افتاد به خوبان غيب لاله رخ افروخته از كه رسيد سوسن با تيغ و سمن با سپر فندق و خشخاش به دست آمده جدول هر گونه حويجى جدا كرده دكان ها همه حلواييان ميوه فروشان همه با طبل ها ليك ز گل گوى كه همرنگ اوست بلبل و قمرى و دو صد نوع مرغمي زندم نرگس چشمك خموش مي زندم نرگس چشمك خموش
وقت كنارست بيا گو كنار چون شجر و باد به وقت بهار رقص درآمد چو من بي قرار تا برسيدند هزاران نگار سنبله پا به گل از مرغزار سبزه پيادست و گل تر سوار نعنع و حلبو به لب جويبار تا مددى يابد از يار يار پرشكر و فستق از بهر كار بر سر هر پشته فشانده مار جمله ز بو گو كه پريست يار جانب باغ آمده قادم يزارخطبه مرغان چمن گوش دار خطبه مرغان چمن گوش دار