اگر كى در فرينداش يوقسا ياوز چپانى برك دت قر تن اكشدر اگر ططسن اگر رومين وگر ترك سر چوب ترى آن گاه گريد چو اسماعيل قربان شو در اين عشق خمش آن شير شيران نور معنيست
خمش آن شير شيران نور معنيست
اوزن يلداسنا بو در قلاوز اشيت بندن قراقوزيم قراقوز زبان بي زبانان را بياموز كه يابد آن سوى ديگر تف و سوز كه شب قربان شود پيوسته در روز پنيرى شد به حرف از حاجت يوز
پنيرى شد به حرف از حاجت يوز