برخيز و صبوح را برانگيز آميخته باش با حريفان ياد تو شراب و ياد ما آب اى غم اجلت در اين قنينه ست مرگ نفس است در تجلى مجلس چمنيست و گل شكفته اين جام مشعشع آنگهى شرم ما را چو رخ خوشت برافروزهشتيم غزل كه نوبت توست هشتيم غزل كه نوبت توست
جان بخش زمانه را و مستيز با آب شراب را مياميز ما چون سرخر تو همچو پاليز گر مردنت آرزوست مگريز مرگ جعلست در عبربيز اى ساقى همچو سرو برخيز ساقى چو تويى خطاست پرهيز غم را چو عدوى خود درآويزمردانه درآ و چست و سرتيز مردانه درآ و چست و سرتيز