بيا اى رونق گلزار از اين سو يكى بوسه قضاگردان جانت از آن روزن فروكن سر چو مهتاب كباب و مى از اين سو دود از آن سو تعب تن راست لايق راح دل را سليمانا سوى بلقيس بگذر به منقارش يكى پرنور نامه مخور تنها كه تنها خوش نباشد بدن تنهاخور آمد روح مر سقاهم مي دهد ساغر پياپى به هر دو دست گيرش تا نريزى بيا كه خرقه ها جمله گرو شدبرهنه شو ز حرف و بحر در رو برهنه شو ز حرف و بحر در رو
از آن شكر يكى قنطار از اين سو از آن دو لعل شكربار از اين سو وزان گلشن يكى گلزار از اين سو درخت خار از آن سو يار از اين سو منه رنج تن سگسار از اين سو كه آمد هدهد طيار از اين سو نموده صد هزار اسرار از اين سو يكى ساغر از آن خمار از اين سو كه جان هديه كند ايار از اين سو به تو اى ساقى ابرار از اين سو قدح پر است هين هشدار از اين سو ز تو اى شاه خوش دستار از اين سوچو بانگ بحر دان گفتار از اين سو چو بانگ بحر دان گفتار از اين سو