اى غذاى جان مستم نام تو شش جهت از روى من شد همچو زر گفته بودى كز توام بگرفت دل منتظر بنشسته ام تا دررسد
منتظر بنشسته ام تا دررسد
چشم و عقلم روشن از ايام تو تا بديدم سيم هفت اندام تو من نخواهم در جهان جز كام تو از پى جان خواستن پيغام تو
از پى جان خواستن پيغام تو