دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزليات





  • قلم از عشق بشكند چو نويسد نشان تو
    كى بود همنشين تو كى بيابد گزين تو
    رخم از عشق همچو زر ز تو بر من هزار ار
    چو خليل اندر آتشم ز تف آتشت خوشم
    بگشا كار مشكلم تو دلم ده كه بي دلم
    كى بيايد به كوى تو صنما جز به بوى تو
    ملك و مردم و پرى ملك و شاه و لشكرى
    چو تو سيمرغ روح را بكشانى در ابتلا
    ز اشارات عاليت ز بشارات شافيت
    همه خلقان چو موركان به سوى خرمنت دوان
    به نواله قناعتى نكند جان آن فتى
    چه دواها كه مي كند پى هر رنج گنج تو
    طمع تن نوال تو طمع دل جمال تو
    جهت مصلحت بود نه بخيلى و مدخلى
    به امينان و نيكوان بنمودى تو نردبان
    خمش اى دل دگر مگو دگر اسرار او مجو
    تو از اين شهره نيشكر مطلب مغز اندرون شه تبريز شمس دين كه به هر لحظه آفرين
    شه تبريز شمس دين كه به هر لحظه آفرين



  • خردم راه گم كند ز فراق گران تو
    كى رهد از كمين تو كى كشد خود كمان تو
    صنما سوى من نگر كه چنانم به جان تو
    نه از آنم كه سر كشم ز غم بي امان تو
    مكن اى دوست منزلم بجز از گلستان تو
    سبب جست و جوى تو چه بود گلفشان تو
    فلك و مهر و مشترى خجل از آستان تو
    چو مگس دوغ درفتد به گه امتحان تو
    ملكى گشته هر گدا به دم ترجمان تو
    همه عالم نواله اى ز عطاهاى خوان تو
    كه طمع دارد از قضا كه شود ميهمان تو
    چه نواها كه مي دهد به مكان لامكان تو
    نظر تن بنان تو هوس دل بنان تو
    به سوى بام آسمان پنهان نردبان تو
    كه روان است كاروان به سوى آسمان تو
    كه ندانى نهان آن كه بداند نهان تو
    كه خود از قشر نيشكر شكرين شد لبان تو برساد از جناب حق به مه خوش قران تو
    برساد از جناب حق به مه خوش قران تو


/ 3704