دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزليات





  • اى از تو خاكى تن شده تن فكرت و گفتن شده
    هر صورتى پرورده اى معنى است ليك افسرده اى
    يخ را اگر بيند كسى و آن كس نداند اصل يخ
    انديشه جز زيبا مكن كو تار و پود صورت است
    زان سوى كاندازى نظر آن جنس مي آيد صور
    با آن نشين كو روشن است كز دل سوى دل روزن است
    ور همنشين حق شوى جان خوش مطلق شوى
    از جا به بي جا آمده اه رفته هيهاى آمده
    يا رب كه چون مي بينمش اى بنده جان و دينمش
    هر ذره اى را محرم او هر خوش دمى را همدم او
    اى عشق حق سوداى او آن او است او جوياى او
    هم طالب و مطلوب او هم عاشق و معشوق او اوصافت اى كس كم چو تو پايان ندارد همچو تو
    اوصافت اى كس كم چو تو پايان ندارد همچو تو



  • وز گفت و فكرت بس صور در غيب آبستن شده
    صورت چو معنى شد كنون آغاز را روشن شده
    چون ديد كخر آب شد در اصل يخ بي ظن شده
    ز انديشه اى احسن تند هر صورتى احسن شده
    پس از نظر آيد صور اشكال مرد و زن شده
    خاك از چه ورد و سوسن است كش آب هم مسكن شده
    يا رب چه بارونق شوى اى جان جان من شده
    بي دست و بي پاى آمده چون ماه خوش خرمن شده
    خود چيست اين تمكينمش اى عقل از اين امكن شده
    ناديده زو زاهد شده زو ديده تردامن شده
    وى مي دمد در واى او اى طالب معدن شده
    هم يوسف و يعقوب او هم طوق و هم گردن شده چند آب و روغن مي كنم اى آب من روغن شده
    چند آب و روغن مي كنم اى آب من روغن شده


/ 3704