دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجيعات

دوم





  • ماه رمضان آمد اى يار قمر سيما
    اى ياوه ى هر جايى وقتست كه بازآيى
    يك ديدن حلوايى زانسان كندت شيرين
    مرغت ز خور و هيضه مانده ست در اين بيضه
    بر ياد لب دلبر خشكست لب مهتر
    خالى شو و خالى به لب بر لب نابى نه
    بادى كه زند بر نى قندست درو مضمر
    گر توبه ز نان كردى آخر چه زيان كردى
    از درد به صاف آييم وز صاف به قاف آييم
    صفراى صيام ارچه سوداى سر افزايد
    هر سال نه جوها را مى پاك كند از گل
    بر جوى كنان تو هم ايار كن اين نان را
    سرنامه ى تو ماها هفتاد و دو دفتر شد
    اى مستمع اين دم را غريدن سيلى دان
    بستيم در دوزخ يعنى طمع خوردن
    بس خدمت خير كردى بس كاه و جوش بردى
    گر خر نبدى آخر كى مسكن ما بودى
    آن گنده بغل ما را سر زير بغل دارد
    تا سفره و نان بينى كى جان و جهان بينى اينها همه رفت اى جان بنگر سوى محتاجان
    اينها همه رفت اى جان بنگر سوى محتاجان



  • بربند سر سفره بگشاى ره بالا
    بنگر سوى حلوايى تا كى طلبى حلوا
    كه شهد ترا گويد خاك توم اى مولا
    بيرون شو ازين بيضه تا باز شود پرها
    خوش با شكم خالى مي نالد چون سرنا
    چون نى زدمش پر شو وانگاه شكر مي خا
    وان مريم نى زان دم حامل شده حلويا
    كو سفره ى نان افزا كو دلبر جان افزا
    كز قاف صيام اى جان عصفور شود عنقا
    ليكن ز چنين سودا يابند يد بيضا
    تا آب روان گردد تا كشت شود خضرا
    تا آب حيات آيد تا زنده شود اجزا
    وان زهره ى حاسد را هفتاد و دو دف تر شد
    مي غرد و مي خواند جان را بسوى دريا
    بگشاى در جنت يعنى كه دل روشن
    در خدمت عيسى هم بايد مددى كردن
    گردون كشدى ما را بر ديده و بر گردون
    كينه بكشيم آخر زان كوردل كودن
    رو جان و جهان را جو اى جان و جهان من بي برگ شديم آخر چون گل زدى و بهمن
    بي برگ شديم آخر چون گل زدى و بهمن


/ 3704