دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجيعات

بيست و سوم





  • مشهور آمد اين، كه مس از كيميايى زر شود
    نى تاج خواهد ني قبا، اين آفتاب از داد حق
    بهر تواضع بر خري، بنشست عيسي، اى پدر
    اى روح، اندر جست و جو كن سر قدم چون آب جو
    چندان بكن تو ذكر حق، كز خود فراموشت شود
    دانى كه بازار امل، پرحيله است و پر دغل
    خواهى كه اندر جان رسي، در دولت خندان رسى
    اين ترك جوش آمد ولى ترجيع سوم مي رسد
    گر ساقيم حاضر بدي، وز باده ى او خوردمى
    گرخاطر اشتر دلم خوش شيرگير او شدى
    زان ابروى چون سنبلش، زان ماه زيبا خرمنش
    سرمست بيرون آيمى از مجلس سلطان خود
    نى درودمى نه كشتمى مطلق خيالى گشتمى
    نى در هواى نانمي، نى در بلاى جانمى
    نى سرو سرگردانمي، نى سنبل رقصانمى
    نى غنچه ى بسته دهان، گشته ز ضعف دل نهان
    هر لحظه گويد شاه دين آرى چنين و صد چنين
    گرنه چو باران بر چمن من دادمى داد ز من
    ملك از سليمان نقل شد، ماهى فروشى شد فنش گر صيف بودى بي زدي، خارى نخستى پاى گل
    گر صيف بودى بي زدي، خارى نخستى پاى گل



  • اين كيمياى نادره، كردست مس را كيميا
    هست او دو صد كل را كله وز بهر هر عريان قبا
    ور نى سوارى كى كندبر پشت خر باد صبا؟
    اى عقل، بهر اين بقا، شايد زدن طال بقا
    واندر دعا دو تو شوي، ماننده ى دال دعا
    هش دار اى مير اجل، تا درنيفتى در دغا
    مي باش خندان همچو گل، گر لطف بينى گر جفا
    اى جان پاكى كه ز تو جان مي پذيرد هر جسد
    در شرح چشم جادوش صد سحر مطلق كردمى
    شيران نر را اين زمان در زير زين آوردمى
    زين گاو تن وارستمى بر گرد گردون گردمى
    فرمان ده هر شهرمى درمان ده هر دردمى
    نى ترمي، نى خشكمي، نى گرممي، نى سردمى
    نى بر زمين چون كوهمي، نى بر هوا چون گردمى
    نى لاله ى لعلين قبا نى زعفران زردمى
    بى اين جهان و آن جهان نور خدا پروردمى
    پيدا شدى گر زانك من در بند بردا بر دمى
    با جمله فردان جفتمى وز جمله جفتان فردمى
    بيرنج اگر راحت بدي، من مور را نازردمى ور بي خمارى مي بدي، انگور را نفشردمى
    ور بي خمارى مي بدي، انگور را نفشردمى


/ 3704