دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجيعات

سي ام





  • عجب سروي، عجب ماهي، عجب ياقوت و مرجانى
    عجب لطف بهارى تو، عجب مير شكارى تو
    عجب حلواى قندى تو، امير بي گزندى تو
    عجبتر از عجايبها، خبير از جمله غايبها
    ز حد بيرون به شيريني، چو عقل كل بره بينى
    زهى حسن خدايانه، چراغ و شمع هر خانه
    زهى پربخش، اين لنگان، زهى شادى دلتنگان
    به هر چيزى كه آسيبى كني، آن چيز جان گيرد
    يكى نيم جهان خندان، يكى نيم جهان گريان
    دهان عشق مي خندد، دو چشم عشق مي گريد
    مروح كن دل و جان را، دل تنگ پريشان را
    بدين مفتاح كوردم، گشاده گر نشد مخزن
    توى پاى علم جانا، به لشكرگاه زيبايى
    حلاوت را تو بنيادي، كه خوان عشق بنهادى
    جهان را گر بسوزاني، فلك را گر بريزانى
    شكفتست اين زمان گردون بريحانهاى گوناگون
    بيا، پهلوى من بنشين، كه خنديم از طرب پيشين
    به اقبال چنين گلشن، بيايد نقد خنديدن
    توى گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لايحصل توى كامل منم ناقص، توى خالص منم مخلص
    توى كامل منم ناقص، توى خالص منم مخلص



  • عجب جسمي، عجب عقلي، عجب عشقي، عجب جانى
    دران غمزه چه دارى تو؟ به زير لب چه مي خواني؟
    عجب ماه بلندى تو، كه گردون را بگردانى
    امان اندر نواييها، به تدبير، و دوا دانى
    ز بي خشمى و بي كيني، به غفران خدا مانى
    زهى استاد فرزانه، زهى خورشيد ربانى
    همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانى
    چنان گردد كه از عشقش بخيزد صد پريشانى
    ازيرا شهد پيوندي، ازيرا زهر هجرانى
    كه حلوا سخت شيرينست و حلواييش پنهانى
    گلستان ساز زندان را، برين ارواح زندانى
    كليدى ديگرش سازم، به ترجيعش كنم روشن
    كه سلطان السلاطينى و خوبان جمله طغرايى
    كى سازد اينچنين حلوا جز آن استاد حلوايي؟
    جهان راضيست و مي داند كه صد لونش بيارايى
    زمين كف در حنى دارد، بدان شادى كه مي آيى
    كه كان لذت و شادي، گرفت انوار بخشايى
    تو خندان روترى يا من؟ كى باشم من؟ تو مولايى
    بيا كافتاد صد غلغل، به پستى و به بالايى توى سور و منم راقص، من اسفل تو معلايى
    توى سور و منم راقص، من اسفل تو معلايى


/ 3704