دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجيعات

سي ونهم





  • مستيان در عربده، رفتند و رفتم گوشه ى
    اندران گوشه بديدم آفتابى كز تفش
    پست و بالاى نهاد من هواى او گرفت
    من خود از فتنه و بلا بگريختم در گوشها
    عشق شمس الدين خداوندم يكى غوغاييست
    وصل همچون جبرئيل و هجر چون خناس شد
    كى توان كردن نصيحت عاشق اوباش را؟
    جام مستورى كه خام عشق او اندر كشيد
    هركه بيند روى او، او گشت آلتون تاش او
    اين چه خورشيديست آخر كز براى عشق او
    نزد آن خورشيد شمس الدين تبريزى بريد
    عشق شمس الدين چو خمر و جان من چون كاس شد
    مرغ جان از جمله و باز فراقت كاغ كرد
    يك شراب تلخ داد از جام خود هجران بدل
    كو زمانى كه وصالت برگذشت از روى لطف
    نور شمس الدين خداوندم عدم را هست كرد
    در غمى بودم كه جانم قصد رفتن كرده بود جان من چون دركشيد آن جام خاص خاص را
    جان من چون دركشيد آن جام خاص خاص را



  • با دو يار رازدان و هم ره و هم توشه ى
    جان و دل چون قازغان شد جوش اندر جوشه ى
    چون ملخ در كشت افتد بر سر هر خوشه ى
    خود من از ديگ بلا برداشته سر پوشه ى
    گرچه ز اول ساكنك آمد چنان خاموشه ى
    وحى جبريل امين سوزنده ى وسواس شد
    كى توان پوشيدن اين عيش پديد وفاش را
    در قلاشى مي بسوزد عالم قلاش را
    ليك شاهان را نباشد چه بود آلتون تاش را؟
    مي بسوزد همچو هيزم جان و دل خفاش را
    از دل من زارى و افغان و اين غوغاش را
    از خداونديش چون آن نور جان ايناس شد
    بر نوازش گاه تو يعنى دل من داغ كرد
    جمله شادى تا به شير مادر استفراغ كرد
    سوى خارستان جانم جملگى را باغ كرد
    چه عجب گر شوره ى را او به باغ و راغ كرد
    زنده كردش اين خيالت كو بخوانش لاغ كرد در زمان برهم زند هم زهد و هم اخلاص را
    در زمان برهم زند هم زهد و هم اخلاص را


/ 3704