دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رباعيات

قسمت اول




  • اين باد سحر محرم رازست مخسب
    بر خلق دو كون از ازل تا به ابد
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    اى يار كه نيست همچو تو يار مخسب
    امشب ز تو صد شمع بخواهد افروخت
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    بردار حجابها به يكبار امشب
    ديروز حدي جان و دل مي گفتى
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    بي جام در اين دور شرابست شراب
    فرياد رباب عشق از زحمه ى او است
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    بي طاعت دين بهشت رحمان مطلب
    چون عاقبت كار اجل خواهد بود
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    بيكار مشين درآ درآميز شتاب
    از اهل سماع ميرسد بانك رباب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    حاجت نبود مستى ما را به شراب
    بي ساقى و بي شاهد و بي مطرب و نى
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    خواب آمد و در چشم نبد موضع خواب
    شد جانب دل ديدددلى چون سيماب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    دانيكه چه ميگويد اين بانگ رباب
    زيرا به خطا راه برى سوى صواب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    پنهان گفتم براز در گوش دو چشم
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب



  • هنگام تفرع و نياز است مخسب
    اين در كه نبسته است باز است مخسب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    وى آنكه ز تو راست شود كار مخسب
    زنهار تو اندريم زنهار مخسب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    يك موى ز هر دو كون مگذار امشب
    پيش تو نهيم كشته و زار امشب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    بي دود در اين سينه كبابست كباب
    زنهار مگو همين ربابست رباب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    بي خاتم حق ملك سليمان مطلب
    آزار دل هيچ مسلمان مطلب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    بيكار بدن به خور برد يا سوى خواب
    آن حلقه ى ذاهل شدگانرا درياب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    يا مجلس ما را طرب از چنگ و رباب
    شوريده و مستيم چو مستان خراب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    زيرا ز تو چشم بود پرآتش و آب
    شد جانب تن ديد خراب و چه خراب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    اندر پى من بيا و ره را درياب
    زيرا به سال ره برى سوى جواب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب
    آن لحظه كزو اشك همى رفت شتاب
    مهمان عزيز است بيفزاى شراب
    در چشم آمد خيال آن در خوشاب



/ 3704