دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رباعيات

قسمت پنجم




  • آن روز كه جانم ره كيوان گيرد
    بر خاك بانگشت تو بنويس كه خيز
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن روز كه چشم تو ز من برگردد
    در غصه ى آنم كه چه خواهم عذرت
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن روز كه روز ابر و باران باشد
    زانروى كه روييار را تازه كند
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن روز كه عشق با دلم بستيزد
    ديوانه كسى كه عاقلم پندارد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن روز كه كار وصل را ساز آيد
    از شه چو صفير ارجعى باز شود
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن روز كه مهرگان گردون زده اند
    واقف نشوى به عقل كان چون زده اند
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن سر كه بود بي خبر از وى خسبد
    مي گويد عشق در دو گوشم همه شب
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن طرفه جماعتى كه جانشان بكشد
    گر فاش كنند مردمانشان بكشند
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن عشق كه برق و بوش تا فرق رسيد
    آبى كه از آن دامن خود ميچيدم
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    گفتم بروم به عشوه دمها دهمش
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد



  • اجزاى تنم خاك پريشان گيرد
    تا برجهم از خاك و تنم جان گيرد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    وز بهر تو كشتنم ميسر گردد
    گر چشم تو در ماتم من تر گردد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    شرط است كه جمعيت ياران باشد
    چون مجمع گل كه در بهاران باشد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    جان پاى برهنه از ميان بگريزد
    عاقل مردى كه او ز من پرهيزد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    وين مرغ از اين قفس بپرواز آيد
    پروازكنان به دست شه بازآيد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    مهر زر عاشقان دگرگون زده اند
    كاين زر ز سراى عقل بيرون زده اند
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    آنكس كه خبر يافت از او كى خسبد
    اى واى بر آن كسى كه بي وى خسبد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    وين نادره آب حيوانشان بكشد
    ور عشق نهان كنند آنان بكشند
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    مالم همه خورد و كار با دلق رسيد
    اكنون جوشيده است و تا حلق رسيد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد
    وان آب حيات بحر گوهر نامد
    چون راست بديدمش دمم برنامد
    آن كان نبات و تنگ شكر نامد



/ 3704