دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رباعيات

قسمت نهم




  • گفتم چشمم گفت كه جيحون كنمش
    گفتم كه تنم گفت در اين روزى چند
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    الجوهر فقر و سوى الفقر عرض
    العالم كله خداع و غرور
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    امروز سماعست و سماعست و سماع
    اين عشق مطاعست و مطاعست و مطاع
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    عشقست زهر چه آن نشايد مانع
    دانى كه حروف عشق را معنى چيست
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    عاشق گردد بگرد اطلال و ربوع
    بر نان تند اين و آن ديگر بر لب آب
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    مهمان توايم ما و مهمان سماع
    هم بحر حلاوتى و هم كان سماع
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    هر روز بيايد آن سپهدار سماع
    هم طوطى و عندليب در كار سماع
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    اى بنده ى سردى به زمستان چون زاغ
    درياب كه اين دم اگرت فوت شود
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    بلبل آمد به باغ و رستيم ز زاغ
    چون سوسن و گل ز خويش بيرون آئيم
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    ليكن چو فرو شود كسى را خورشيد
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ



  • گفتم كه دلم گفت كه پر خون كنمش
    رسوا كنم وز شهر بيرون كنمش
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    الفقر شفاء و سوى الفقر مرض
    والفقر من العالم كنزو غرض
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    نورست شعاعست و شعاعست و شعاع
    از عقل وداعست و وداعست و وداع
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    گر عشق نبودي ننمودى صانع
    عين عابد و شين شاكر و قافست قانع
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    زاهد گردد بگرد تسبيح و ركوع
    كانرا عطش آمده است و اين را غم جوع
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    اى جان معاشران و سلطان سماع
    آراسته باد از تو ميدان سماع
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    چون باد صبا بسوى گلزار سماع
    هم گردد هر درخت پربار سماع
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    محروم ز بلبل و گلستان ز باغ
    بسيار طلب كنى به صد چشم و چراغ
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    آئيم به باغ با تو اى چشم و چراغ
    چون آب روان رويم از باغ به باغ
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ
    ننهم به خدا ز مهر كس بر دل داغ
    در پيش نهد بجاى خورشيد چراغ
    گر با ديگرى مجلس ميسازم و لاغ



/ 3704