انگورم و در زير لگد مي گردم گفتيكه به گرد من چرا مي گرد اى عشق كه هستى به يقين معشوقم از دوستيت خون جگر را بخورم فردا كه قيامت آشكار گردد اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى از تو برون ز خانه ها جاى دلم ما را ز غمت شكايتى نيست وليك اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى بانگ رباب از تو تابى دارم بر مگذر ساعتى بيا و بنشين اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى جان و جهان و جان و جهان گم كردم مى بر كف من منه بنه بر دهنم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى دوست شكارم و شكارى دارم گفتى سر سر بريدن من دارى اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى دل چو بهر خسى نشينى چكنم عالم همه از جمال او روشن شد اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى دل ز جهانپان چرا دارى بيم تير كرمش ز شصت احسان قديم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى راحت و آرامگه پيوستم در مجلس تو گر قدحى بشكستم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم بر كورى منكران كه بدخواهانند اى عشق كه هستى به يقين معشوقم
هر سوى كه عشق مي كشد مي گردى گرد تو نيم به گرد خود مي گردم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اين مظلمه را تا به قيامت ببرم تو خون طلبى و من برويت نگرم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم وى تلخى رنجهات حلواى دلم خوش آيدم آنكه بشنوى واى دلم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم من نيز درون دل ربابى دارم مهمان شو گوشه ى خرابى دارم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم اى ماه زمين و آسمان گم كردم كز مستى تو راه دهان گم كردم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم بيكارنم و بس شگرف كارى دارم آرى دارم نگار آرى دارم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم وز باغ مدام گل نچينى چكنم تو ديده ندارى كه ببينى چكنم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم حق محسن و منعم و كريمست و رحيم در حاجت بنده ميكند موى دو نيم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم تا روى تو ديدم ز حواد رستم صد ساغر زرين بخرم بفرستم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم تو خالق مطلقى و من مخلوقم بالا ببرم بلند تا عيوقم اى عشق كه هستى به يقين معشوقم