دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رباعيات

قسمت هفدهم




  • گر يك نفسى واقف اسرار شوى
    تا منست خود تو تا ابد تيره ستى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گر يك ورق از كتاب ما برخوانى
    گر يك نفسى به درس دل بنشينى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتم به طبيب داروئى فرمائى
    گفتا كه چه درد ميكند بنمائى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتم صنما مگر كه جانان منى
    مرتد گردم گر ز تو من برگردى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتم صنمى شدى كه جان را وطنى
    گفتم كه به تيغ حجتم چند زنى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتم كه چونى مها خوشى محزونى
    چون باشد طلعت مه گردونى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتم كه دلا تو در بلا افتادى
    گفتم كه دماغ دوا بايد گفت
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتم كه كدامست طريق هستى
    پس گفتم دل چرا ز پستى برمد
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتند كه هست يار را شور وشرى
    گفتا ترش است روى خوبش قدرى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتى كه چه بي شرم و چه آهن روئى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى



  • جانبازى را به جان خريدار شوى
    چون مست از او شوى تو هشيار شوى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    حيران ابد شوى زهى حيرانى
    استادان را به درس خود بنشانى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    نبضم بگرفت از سر دانائى
    بردم دستش سوى دل سودائى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    اكنون كه همى نظر كنم جان منى
    اى جان جهان تو كفر و ايمان منى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتا كه حدي جان مكن گر ز منى
    گفتا كه هنوز عاشق خويشتنى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتا مه را كسى نپرسد چونى
    تابان و لطيف و خوبى و موزونى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتا كه خوشم تو به كجا افتادى
    ديوانه توئى كه در دوا افتادى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    دل گفت طريق هستى اندر پستى
    گفتا زانرو كه در درين دربستى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    گفتم كه دوم بار بگو خوش خبرى
    گفتم كه زهى تهمت كژ بر شكرى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى
    ديوانه توئى كه عقل از من جوئى
    آئينه كند هميشه آهن روئى
    گفتى كه تو ديوانه و مجنون خوئى



/ 3704