دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزليات





  • آن شنيدى كه خضر تخته كشتى بشكست
    خضر وقت تو عشق است كه صوفى ز شكست
    لذت فقر چو باده ست كه پستى جويد
    تا بدانى كه تكبر همه از بي مزگيست
    گريه شمع همه شب نه كه از درد سرست
    كف هستى ز سر خم مدمغ برود
    ماهيا هر چه تو را كام دل از بحر بجو
    بحر مي غرد و مي گويد كاى امت آب
    دم به دم بحر دل و امت او در خوش و نوش
    نى در آن بزم كس از درد دلى سر بگرفت
    هله خامش به خموشيت اسيران برهند لب فروبند چو ديدى كه لب بسته يار
    لب فروبند چو ديدى كه لب بسته يار



  • تا كه كشتى ز كف ظالم جبار برست
    صافيست و مل درد به پستى بنشست
    كه همه عاشق سجده ست و تواضع سرمست
    پس سزاى متكبر سر بي ذوق بس است
    چون ز سر رست همه نور شد از گريه برست
    چون بگيرد قدح باده جان بر كف دست
    طمع خام مكن تا نخلد كام ز شست
    راست گوييد بر اين مايده كس را گله هست
    در خطابات و مجابات بلي اند و الست
    نى در آن باغ و چمن پاى كس از خار بخست
    ز خموشانه تو ناطق و خاموش بجست دست شمشيرزنان را به چه تدبير ببست
    دست شمشيرزنان را به چه تدبير ببست


/ 3704