اى چنگ پرده هاى سپاهانم آرزوست در پرده حجاز بگو خوش ترانه اى از پرده عراق به عشاق تحفه بر آغاز كن حسينى زيرا كه مايه گفت در خواب كرده اى ز رهاوى مرا كنون اين علم موسقى بر من چون شهادتست اى عشق عقل را تو پراكنده گوى كن اى باد خوش كه از چمن عشق مي رسىدر نور يار صورت خوبان همي نمود در نور يار صورت خوبان همي نمود
وى ناى ناله خوش سوزانم آرزوست من هدهدم صفير سليمانم آرزوست چون راست و بوسليك خوش الحانم آرزوست كان زير خرد و زير بزرگانم آرزوست بيدار كن به زنگله ام كانم آرزوست چون ممنم شهادت و ايمانم آرزوست اى عشق نكته هاى پريشانم آرزوست بر من گذر كه بوى گلستانم آرزوستديدار يار و ديدن ايشانم آرزوست ديدار يار و ديدن ايشانم آرزوست