چو شب شد جملگان در خواب رفتند دو چشم عاشقان بيدار تا روز چو ايشان را حريف از اندرونست همه در غصه و در تاب و عشاق همه اندر غم اسباب و ايشان كى يابد گرد ايشان را كه ايشان تو چون دلوى بر بن دولاب مي گرد ببين آن ها كه بند سيم بودندببين آن ها كه سيمين بر گزيدند ببين آن ها كه سيمين بر گزيدند
همه چون ماهيان در آب رفتند همه شب سوى آن محراب رفتند چه غم دارند اگر اصحاب رفتند به سوى طره پرتاب رفتند قلنداروار بي اسباب رفتند چو برق و باد سخت اشتاب رفتند كه ايشان برتر از دولاب رفتند درون خاك چون سيماب رفتندبه روى سرخ چون عناب رفتند به روى سرخ چون عناب رفتند