اى مردم! مرا بر شما و شما را بر من، حقى واجب شده است: حقِ شما بر من، آن است كه از خيرخواهى شما، دريغ نورزم، و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم.
ك) استرداد بيت المال
از جمله روشهاى امام على عليه السلام نسبت به بيت المال، برگرداندن چيزهايى است كه از بيت المال، به غارت رفته است. در خطبه پانزدهم، در باره بيت المال تاراج شده مى گويد:و الله! لو وجدتُهُ قد تَزَوَّجَ به النساءُ و مُلِكَ به الإماءُ، لرددتُهُ؛ فإنَّ في العدلِ سَعَةٌ و مَنْ ضاقَ عليه العَدْلُ، فالجور عليه أضيق؛به خدا سوگند! بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم، به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گرچه با آن، ازدواج كرده و يا كنيزانى خريده باشند؛ زيرا، در عدالت، براى عموم گشايش است و آن كسى كه عدالت، بر او گران آيد، تحمل ستم براى او سخت تر است.ابن ابى الحديد، در شرح اين خطبه مى نويسد:عمر و عثمان، خليفه دوم و سوم، قطايع[66] فراوانى را از زمينهاى بيت المال، به اقوام و خويشان بخشيده بودند. على، اين خطبه را بر اساس گزارش كلبى، از ابى صالح، از ابن عباس، در روز دوم خلافتش، ايراد كرد و در آغاز خطبه گفت: «ألا! إنَّ كُلَّ قطيعةٍ أقطعها عثمانُ و كلُّ مالٍ أعطاه من مالِ الله، فهو مردودٌ في بيت المال، فإنَّ الحق القديم لا يبطله شي ءٌ».ابن ابى الحديد، سپس در مقام تفسير فرمايش على عليه السلام مى نويسد:هرگاه اداره حكومت بر اساس عدل و انصاف، براى حاكم، موجب تنگى و سختى باشد، اداره آن بر اساس ظلم، تنگنايى بيشتر را ايجاد مى كند؛ زيرا در صورت دوم، افرادى براى جلوگيرى از ظلم در برابر حاكم قد علم مى كنند.ابن ابى الحديد، سپس مى نويسد:بر اساس گزارش كلبى، على، فرمان داد تا ابزار جنگى و شترانى كه به عنوان زكات، در خانه عثمان بود، به بيت المال برگردانند و اما ابزار جنگى كه عليه مسلمانان به كار نرفته بود و اموال شخصى عثمان را مورد تعرض قرار نداند.وقتى اين خبر به گوش عمروعاص، در شهر ايله، در منطقه فلسطين رسيد، نامه اى براى معاويه فرستاد و در آن نوشت: «هر كارى كه ممكن است انجام بده كه پسر ابى طالب، همه اموالى را كه تو جمع آورى كرده اى خواهد گرفت.»[67]
ل) آثار خيانت در بيت المال
روشن است كه هر گناه، يك اثر وضعى و يك اثر تكليفى دارد. خيانت و غارت بيت المال نيز، افزون بر حرمت تكليفى و عذاب قيامت، آثار وضعى ويژه اى در همين دنيا دارد.آنچه در اين بخش، ملاحظه مى شود، برخى از آثار وضعى خيانت به بيت المال از نگاه امام على عليه السلام است.1ـ رسوايى در دنياامام على عليه السلام در نامه بيست و ششم، ضمن بيان برخى از توصيه ها و سفارشها براى مأموران مالياتى، در باره خيانت به بيت المال، مطالبى را گوشزد كرده است. آن حضرت، خيانت به بيت المال را، مساوى با خيانت به امت اسلامى دانسته و گفته است:إنَّ أعظمَ الخيانة خيانةُ الأُمَّةَ و أفْظَعُ الغَشِّ غِش الأئمة؛[68]
همانا، بزرگترين خيانت، خيانت به ملت، و رسواترين دغلكارى، دغلبازى با امامان است.سپس در ارتباط با آثار و پيامدهاى خيانت به بيت المال گفته است:مَنِ استهان بالأمانة و رَتَعَ في الخيانة و لمْ يُنَزَّه نَفْسَهُ و دينَهُ عنها، فقد أحَلَّ بنفسه الذلَّ و الخِزْيَ في الدنيا و هو في الآخرةِ أذلّ و أخزى؛[69]
كسى كه امانت (بيت المال) الهى را خوار شمارد و دست به خيانت آلوده كند و خود و دين خويش را پاك نسازد، درهاى خوارى را در دنيا به روى خود گشوده و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود.2ـ ذلت در پيشگاه الهى و پستى در آخرت
على عليه السلام در خطبه صد و بيست و ششم ـ كه در باره عدالت و دادگرى صادر شده ـ مى گويد:لو كانَ المالُ لي، لَسَوَّيْتُ بينهم، فكيف و إنَّما المالَ مالُ الله! ألا و إنَّ إعْطاءَ المالِ في غير حقِّهِ تبذيرٌ و إسرافٌ و هو يَرْفَعُ صاحِبَهُ في الدنيا و يَضَعَهُ فى الآخرة و يُكْرِمُهُ في الناس و يهينه عند الله؛