غررالحكم و دررالكلم
درآمد
اميرمؤمنان على "ع" ستيغِ بلند فصاحت و اوج قله بلاغت و سرآمد ارباب سخن بود. حكمت در سينه اش موج مى زد و دانش - كه جوشيده از سرچشمه وحىِ الهى و نشئت گرفته از علوم نبوى بود - از منطق استوار و بيان شيوايش نمايان بود. او خود مى فرمود: يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيلُ ولايَرْقى إِلىَّ الطَّيْرُ؛ [ نهج البلاغه، ترجمه محمدعلى انصارى، ص 52. ] ''''علوم و معارف از قله شامخ من، سيل آسا سرازير است، و توسن فكرِ هيچ پروازكننده اى به اوجِ كمالات من نمى رسد.'''' خطابه هاى رسا و كلامِ دلربايش، جان هاىِ شيفته را برانگيخت تا سخنان وى را به خاطر بسپارند و بر صفحه دل بنگارند و كتاب هاى فراوان در جمع و ضبط آن ها فراهم آرند. [ مقدمه غررالحكم، ص 7 - 8 "ترجمه انصارى" ؛ ''''تدوين سخنان حكيمانه اميرمؤمنان''''، المحقق الطباطبائى فى ذكراه السنويةالاولى، ج 3، ص 1239 - 1295. ] در اين ميان، كلمات قصار حضرت، جايگاه ويژه اى داشته است. اين سخنان، به دليل كوتاهى و زيبايى و آسانىِ حفظ آن ها، مجموعه هاى فراوانى را به خود اختصاص داده است كه يكى از معروف ترين آن ها، كتاب ارزنده غررالحكم و دررالكلم است. كتابى كه ''''دريايى پر از گوهر و آسمانى پر از نجم و اختر |است| كه ياقوت هاى فروزان و اختران تابان آن، ديدگانِ بيننده را در پرتو و لمعان انوار درخشانش، خيره و مات مى سازد.'''' [ مقدمه غررالحكم، ترجمه انصارى، ص خ. ]
اين نوشتار بر آن است كه كتاب نامبرده و مؤلف گرامى اش را به اجمال بررسد و پرتوى، هرچند لرزان، بدان افكند.
مولف غررالحكم
پديدآورنده كتاب، قاضى ناصح الدين ابوالفتح عبدالواحد بن محمدبن عبدالواحد تميمى آمدى است، كه از زندگى و شرح حال وى آگاهى هاى بسيارى در دست نيست. بنا بر گزارش ميرزا عبداللَّه افندى - كه بهترين شرح زندگى او را به دست داده است [ افندى اصفهانى، عبداللَّه، رياض العلماء، ج 3، ص 281 - 282؛ مقدمه غررالحكم، ترجمه انصارى، ص ذ. ]- او ''''فاضل عامل محدث امامى شيعى'''' بود. وى در آغاز شرح خود، على "ع" را با ''''كَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ'''' مى ستايد كه شايد بتوان آن را بر تقيه يا تصرفِ نابه جاى كاتبان و ناسخان حمل كرد. گروهى از فضلا، وى را از بزرگانِ دانشمندانِ اماميه برشمرده اند. ابن شهرآشوب "سَرَوى مازندرانى" در آغاز كتاب مناقب، در اثناى شمارش كتاب هاى شيعه و بيان اسانيد آن ها مى گويد: ''''آمدى، روايتِ غررالحكم را به من اجازه داد.'''' [ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 34. ] همو در معالم العلماء نيز از آمدى و كتاب غررالحكم و دررالكلم ياد كرده است. [ همو، معالم العلماء، ص 81، ش 549. ] علامه مجلسى، در آغاز بحارالأنوار از او و كتابش ياد و بدان استناد كرده است و او را از علماى اماميه مى شمارد؛ سپس كلام ابن شهرآشوب را در معالم ذكر مى كند. [ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج 1، ص 34 و 16. ] محدث بزرگ شيعه، حاج ميرزا حسين نورى نيز هنگام شمارش مشايخ ابن شهرآشوب، از آمدى سخن گفته، با استناد به قرائن و شواهد بسيارى، امامى بودنِ او را ثابت كرده است. [ محدث نورى، حسين، خاتمه مستدرك، ج 3، ص 92 - 96؛ مقدمه غررالحكم، ترجمه انصارى، ص ر - ز. ]
آمدى، شاگرد احمد غزالى "م 520 ق" [ گروهى از نويسندگان، المحقق الطباطبائى فى ذكراه السنويةالاولى "مجموعه مقالات" ، ج 3، ص 1281. ] و استادِ ابن شهرآشوب و گويا پدرِ شيخِ فقيه، ابومحمد عبداللَّه بن عبدالواحد، استادِ شاذان بن جبريل قمى، بوده است. [ افندى، عبداللَّه، رياض العلماء، ج 3، ص 284. ] از ديگر كتاب هاى او، جواهرالكلام فى الحكم والاحكام من قصة سيدالانام است. [ تهرانى، آقا بزرگ، الذريعه، ج 5، ص 278. ] صاحب رياض به نقل از تاريخ اربل، نوشته شرف الدين ابوالبركات اربلى، حكايت مى كند: ''''ابوعبداللَّه بُستى "م 584 ق" ، اين كتاب را از مؤلفش، عبدالواحد آمدى، شنيده است.'''' [ افندى، عبداللَّه، رياض العلماء، ج 3، ص 284. ] حاجى خليفه، خصوصيات و بخشى از مقدمه كتاب را در اثرِ خويش نقل كرده است. [ حاجى خليفه، كشف الظنون، ج 1، ص 616. ] سالْ مرگِ آمدى را برخى [ مقدمه غررالحكم، ترجمه انصارى، ص س؛ مدرس خيابانى، محمد على، ريحانةالادب، ج 1، ص 28. ] 510 قمرى و بعضى [ مقدمه غررالحكم "شرح آقا جمال خوانسارى" ، محدث ارموى، ج 1، ص عط. ] 550 قمرى نوشته اند. آوازه آمدى، بيش تر مديونِ كتاب شريف غررالحكم است، كه بدان مى پردازيم.