حج يا پرچم پيروز حق
بسمه تعالىامام ششم عليه السلام:«لا يزال الدين قائما ما قامت الكعبه »
حج «قصد» است و آهنگ، «حركت » است، از «خود» و از «ديار خود» به مقصد «خانه اى
مقدس » و به منظور تجديد پيمان با ذات اقدس صاحبخانه.و جاى جاى آن حرم و حريم پاك و پيرامون آن كانون نور، هر چه هست، چشمه حيات است
و بركه بركت و آبشار رحمت است و كاريز كرامت كه مى جوشد و مى ريزد و مى دود و
مى رود و همه از«كانال حج و زيارت » به «اقيانوس بى نهايت » مى پيوندد.و «حج » يكى از بزرگترين و ارزنده ترين كلاسهاى آموزنده و اجتماعى، انسان است،
كه در ساختن فرد و جامعه اسلامى، نقشى مؤثر و انكار ناپذير داشته و دارد. و «حج »
يك عامل هماهنگ كننده است كه مى بايست به تمام مسلمانان از هر تيره و طبقه كه
هستند، خط و جهت فكرى بدهد. و خداوند «كعبه » را عامل برپائى و بقاء و «قيام
مردم » (1) معرفى نموده و آنرا قبله آنان و «پرچم اسلام » قرار داده
است.و آئين اسلام، بيانگر يك حركت معنوى است و انسان اسلام (يك مسافر مستعد و پاى در
راه و «مهاجر الى الله » است.و اين حركت معنوى مقصد مى خواهد و آن «معاد» است و رهبر مى خواهد و آن «امام »
است و نور مى خواهد و آن «علم » است و وسيله مى خواهد و آن «پارسائى و تقواست » و
... و حركت معنوى و الهى اسلام، پايگاه اجتماعى و تمركز مى خواهد و «حج » به منظور
تامين اين نياز و ضرورت و به خاطر چند جهت ديگر «كه در مجموع از آنها به فلسفه حج
تعبير مى شود. » تشريع شده است.و اين يك حقيقت عينى و محسوس است كه شهر مقدس «مكه » عملا پايتخت و پايگاه واقعى
توحيد و گاهواره ايمان و قطب مركزى و قلب جهان اسلام است و «مسجد الحرام » ارك
دولتى اين آئين آسمانى مى باشد كه «كعبه »، اين خانه شكوهمند و ديرپا و خدا مردمى
را چونان نگينى برجسته و درخشان در ميان گرفته است.و در لسان نوزاد كعبه و شهيد محراب از «كعبه » به عنوان «علم و پرچم اسلام » ياد
شده است. (2) كه بر فراز ستيغ سراسر عظمت و افتخار تاريخ اسلام عزيز
تعبيه و نصب گرديده است. و اين پرچم سرافراز و هميشه پيروز: «بيت الله » همواره
نشانگر «حاكميت الله » خواهد ماند كه هم قبله مقبلان عالم است و هم مقصد سالكان پاى
در راه و مطاف زائران دل آگاه بوده و هست.توفيق تشرف به حج يافته (3) است بايد دريابد كه باين منظور به اين
سامان فراخوانده شده است كه با تمام وجود در مراسم تحليف و سرود صبح بيدارى و
بازگشت به خويشتن خويش شركت كند و به اين پرچم مقدس سوگند خورد كه همواره «پرچمدار»
را «كه اسلام عزيز» است، پاس دارد و سر در خط فرمان فرمانرواى هستى گذارد.و تا اين «پرچم مقدس » و مراسم شكوهمند آن برپاست آئين اسلام نيز برجاست و
فرمايش امام ششم عليه السلام: «لا يزال الدين قائما ما قامت الكعبة » (4)
مؤيد اين حقيقت والاست.و همواره در اهتزاز باد اين پرچم و سرفراز باد اين پرچمدار و پاينده باد «ام
القرى » اين پايتخت ديرپاى كشور توحيد.و گرچه سوگمندانه اين مركز هم اكنون در عصر ما - به خاطر خيانت حاكمان خود فروش
- با خطر هجوم و حمله گرگان و گرازان آزمند روبروست ولى به فضل الهى و به گواهى
تاريخ هيچگاه سقوط نكرده و نخواهد نمود و به اين اميديم كه هر چه زودتر، حصار شب
فرو ريزد و صبح صادق بدمد تا شقايق شرف بشكفد و لاله هاى اميد جوانه زند.و در آن هنگام و هنگامه نسيم را مى بينى كه «آيات پيروزى » را در گوش جانت زمزمه
مى كند و چرا نكند كه در آن لحظه هاى حساس رويش گلواژه هاى ارزشهاى انسانى، طبيعت
تحول و طبعى تازه مى گيرد و جهان انسانها تولدى ديگر مى يابد.و تولد آن جهان نو - و آن انسان نو - را بايد جشن گرفت كه با «انسان كامل » سرو
و سر و رخصت ديدار دارد.و آن لحظه و هنگام، زيباترين و دل انگيزترين لحظه هاى شكوه و نقطه اوج بزرگترين
همه حماسه هاى خون و شرف و ايثار است كه حماسه سازان، در طول تاريخ آفريده اند. و
آن «انسان كامل » و آن حماسه ساز بزرگ «بقية الله » است كه نقطه آغازين قيام آن
امام همام «عليه السلام » نيز از كنار «بيت الله » است، چونان نياى بزرگ و نامورش:
«خليل الله » و چونان جد گرامى و اطهرش «رسول الله » سلام الله عليهم.و خدا را، چه مى شود كه در راه باشيم و بر راه باشيم و مشتاق و پويان، مسير يوسف
جان را پى گيريم و در پايان اين سير و سلوك، در سر منزل دولت بيدار آن عزيز بار
بگشائيم و با ديدار طلعت خورشيد جهان افروز و انسان ساز او، حديث شبهاى هجر را، در
بركه مبارك بامداد وصل فرو شوئيم و در حضرتش باريابيم و در فضائى عطر آگين و سرشار
از شور و شوق به زبان حال گوئيم:«يا ايها العزيز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الكيل و تصدق
علينا ان الله يجزى المتصدقين ».(5)
و اميدمان اين است كه انقلاب اسلامى ما به رهبرى امام امت دام ظله به انقلاب
جهانى و مسعود «مهدى موعود ارواحنا فداه » پيوندد.و حج گزار راستين يك «سالك » است و «سالك از نور هدايت طلبد راه بدوست »
(6) وگرنه بسيارند آنان كه در طول تاريخ مكرر و مستمر حج، زحمت «باديه » به
«سيم » خريده اند و ميخرند بى آنكه از آن منفعتى معنوى برند و حج گزار بايد حجى
گزارد كه او را از «نو» بسازد كه «حج » تجديد ميثاقهاست، و بارور كردن تعهدها و
يادآوردن خاطره ها - در سرزمين خاطره ها - و سخن كوتاه:كه، حج «حج » است و «حج گزار» ميهمان حق است و از انصاف دور است كه از راهى دور
يا نزديك كسى را به اين ميهمانى فرا خوانند و او از آداب و مراسم و مقررات اين «بار
عام » و اين «مائده عظيم الهى » بى خبر باشد كه اگر بى خبر به اين سفر پردازد و بى
خبر«يا بى خبرتر» باز آيد، براى هميشه در آتش حسرت و حرمان خواهد سوخت جز اينكه
ديگر بار بربندد و گذشته را تدارك و جبران نمايد.