3 - عصر ملوك الطوايفى - حقوق قراردادهای بین المللی در اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حقوق قراردادهای بین المللی در اسلام - نسخه متنی

عباسعلی عظیمی شوشتری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3 - عصر ملوك الطوايفى

اين دوران فاجعه آميزترين دوران تمدن اسلامى است، هر بخش از كشور اسلامى در اختيار فرد يا خانواده اى بود و فقط نامى از خليفه عباسى وجود داشت، وحدت كشور پهناور اسلامى به طور كلى از بين رفته بود. در اين دوران حاكمان محلى از اختيارات تام و كاملى برخوردار بودند و بيش تر اوقات خود طرف قراردادهاى بين المللى مى شدند و گاهى هم به نام خليفه اقدام مى كردند. در اين ميان گاهى قرارداد ننگين نيز منعقد مى شد.

براى مثال، در سال 351 قمرى روميان به فرمان دهى فردى به نام «دمستق» (16) موفق شدند شهر حلب را تصرف كنند و به مردم امان داده بودند به شرط آن كه سه هزار دوشيزه و پسر بچه و مقدارى مال نقد به آنان بدهند تا از آنان صرف نظر كنند و چون مردم زير بار اين ننگ نرفتند او با نيرو وارد شد و تقريباً تمامى شهر را نابود كرد و تمام مردم شهر را يا اسير كرد يا كشت و اموالى را كه نتوانست به غنيمت ببرد، آتش زد و مساجد را نيز به آتش كشيد. (17)

دو قرارداد از خليل بن ملك منصور سيف الدين قلاوون و محمد بن قلاوون موجود است كه شايد جزء بهترين نمونه ها در عصر خود به شمار مى روند: يكى امانى است كه به پادشاه صربستان داده شد و ديگرى معاهده اى كه با شاه «بارسلون» منعقد گرديد. ابتدا امانِ داده شده به پادشاه صرب را بيان مى كنيم:

«و بعد از بسمله، اما بعد، حمد خدايى را كه امن كرد به مهابت و هيبت ما شوارع و راه ها را، اطاعت كنندگان از ما را در اقطار و آفاق و ممالك مجبور به تمكين از دستور ما كرد، و براى دعوت حقى كه همه زشتى ها را نفى مى كند، زبان ما را يارى داد و ما را از همه بدى ها كفايت مى كند. و همين يارى ما را كافى است. شهادت به وحدانيت او كه نفى مى كند هرگونه تشابه و مشاركتى را (در امر او) و به وعده هاى خير وفا مى كند.

و صلوات و سلام بر آقاى ما محمد(ص) كه خلق شد براى برانگيخته شدن و مرتبه اش بالاتر از ملائكه است. او را با حمايت دايم و يارى آماده خود، وعده داد تا ابلاغ كند پادشاهى امت او را بين مشرق و مغرب و آن را براى او قطعى و حتمى كرد. و(صلوات و سلام) بر خاندان و اصحاب او كه فشارهاى شديدى در معركه هاى خطر تحمل كردند... .

پس ما را به مراعات عهد منزلت داد ... و به وسيله آن، رعايت حقوق و حفظ قراردادها را بر ذمّه ما گذاشت ... و ما را به مراعات قراردادها مكرم كرد ... و به وسيله آن رعايت حقوق و حفظ قراردادها را بر ذمّه ما گذاشت ... و ما را به نگه دارى امان و منت، كه هر دو از بزرگ ترين نعمت هاى وجود هستند متنعم كرد.

پس هيچ اميدوارى از درگاه ما رانده نمى شود و هيچ متوسلى به ما براى كمك نمى آيد، مگر اين كه او را به خواسته اش رسانده برمى گردد.

و حال كه حضرت پادشاه، جليل مكرم، بلند مرتبه، عزيز، باوقار «استفافوس فراكس» بزرگ طايفه نصرانيه و جمال امت صليبيه و ستون بنى المعموديه، راست گوى ملوك و پادشاهان و پادشاه صرب -أطال اللَّه بقائه- براى امان به نزد ما تشريف آورده، تفضلات قطعى ما براى در امان ماندن وى از آزار، جارى مى شود و وعده ما حتمى مى گردد، و رأى شريف ما اقتضا دارد كه راه او آسان شود و اكرام وافر بر او انجام شود، همان گونه كه بر ساير ملوك انجام شده است.

و ممكن شود حضور او و همسرش و كسانى كه با او هستند، زيارت قدس شريف، رفع شود از آن ها تعرض، و به آنان اكرام و احترام شود و تا زمانى كه برگردند به سرزمين خود، جان ومال آن ها در امان است و عنايت ما به آن ها ادامه پيدا مى كند و با آن ها طبق اين فرمان كامل عمل مى شود و در حق آن ها كرامت مى شود و در بازگشت نيز در امان و سلامتى خواهند بود. هر كسى كه كلام آنان را مى شنود بايد به آن ها راه دهد و خواسته هاى شان را برآورده نمايند و حوايج در حركت واقامت برطرف شود و آزار هنگام وارد شدن و يا خارج شدن از آن ها بايد دفع شود و ... و خداوند متعال به هر كس كه در راه ها و امان هاى عادلانه و اقسام آن استعانت كند روزى فراوان خواهد فرستاد و اراده محمدى ما را با پيروزى سرمدى نصرت خواهدداد...». (18)

/ 140