پيشگفتار
يكى از امور فطرى نهفته
در درون انسان دوستى و محبّت
است كه گاهى صرفاً
از روى عاطفه سرگرفته، و گاهى مربوط به ريشه هاى عقيدتى اوست، و اگر اين محبّت
الهى با شرايط صحيحش كه پيروى از محبوب است صورت پذيرد، اجراى صحيح مقررات و
به
طور كلى پايبندى به
ايدئولوژى ناشى از آن را به دنبال خواهد داشت.
از همين نقطه نظر است كه
پيامبر عظيم الشأن اسلام حضرت ختمى مرتبت (ص) به فرمان خدا نسبت به دوستى و
محبّت
به خاندانش تأكيد نموده، و در موارد بسيارى مى فرمايد كه: (خاندانم در ميان
شما چون كشتى نوح هستند كه هركس به آن پناه برد نجات مى يابد)، (محبّت
حضرت على (ع) امان است از آتش جهنم)، (كسى كه بر محبّت
اميرالمؤمنين (ع)
از دنيا برود شهيد است)، (ذكر و مدح و ثناى على بن ابى طالب
(ع) به انسان زينت
مي بخشد) و دهها
رواياتى كه از طرق عامه و خاصّه
در اين باب نقل شده، كه مفاد اينها مسئله محبّت
به اميرالمؤمنان (ع)
و خاندان پيامبر را از اين كه صرفاً
از روى جنبه عاطفى باشد جداً
ساخته و يك خط عقيدتى صحيحى را ترسيم مى كند، به اينكه اگر زندگانى سراسر شرف
و افتخار اين خاندان مقدس به
عنوان نمونه هائى از
تبلور اسلام در تمام زمينه هاى حياتى براى بشريت معيار قرار گيرد، انسانيت به
كمال مطلوب خود رسيده، و از مشكلات فراوانى كه دامنگير آن شده، رهائى
مى يابد.
و لذا ذكر روش زندگى
اميرمؤمنان (ع)
و حضرت زهرا (ع) و يازده فرزندشان و ذكر فداكاريها و نيكوكاريهاى آن بزرگان و
ذكر اخلاق و كردارشان را پيامبر خدا (ص) كه مربوط به سرچشمه وحى است عبادت
مى داند و سفارش مى كند كه زينت محافل و مجالستان يادواره هائى از اميرمؤمنان
(ع)
باشد.
از طرفى حضرت امام جعفر
صادق (ع) مى فرمايد (... ان المحب لمن يحب مطيع) يعنى كسى كه شخصى را دوست
داشته باشد از او اطاعت مى كند، و اينجاست كه مى بينيم مكتب مقدس اسلام
زيربناى تشيّع را محبّت
و دوستى به خاندان رسالت بايد تشكيل بدهد، چون اگر محبّت
مورد نظر امام صادق (ع) صورت پذيرد، نتيجه آن اطاعت از محبوب خواهد بود، و
اطاعت از اين دودمان مطهّر كه خداوند متعال در قرآن مجيد به اظهار دوستى و
مودّتشان امر فرموده موجب تعالى و پيشرفت روز افزون جامعه بشرى، و موفقيت آن
در همه زمينه هاست.
زيرا اين بزرگان پيوسته
به همراه قرآن بوده و تفسير و بيان اين كتاب مقدس را به عهده داشته اند، و
پيامبر اسلام (ص) هم مكرراً فرموده اند من دو امانت گرانبها در ميان شما
مى گذارم، كتاب خدا قرآن و خاندانم، و خداوند متعال آگاهم ساخته به اينكه اين
دو از يكديگر جدا نمى شوند تا روزى كه بر سر حوض كوثر بر من وارد گردند، و
همان طورى كه هرچه راه بيشترى در بيابان پيموده شود، نياز به آب شيرين بيشتر
شده و تشنگى افزايش مى يابد و هرچه سير بشر در عمق زمان بيشتر شود، نياز به
سيره اولياى الهى و شناخت روش زندگانى آنان افزايش مى يابد.
و به همين جهت است كه
نويسنده معظم حضرت آيت الله العظمى شيرازى به هنگام فراغت از كارهاى دشوار
علمى و فقهى، به معرفى اولياى الهى پرداخته، و اين بزرگان را به عنوان
مثالهاى كاملى از رهبران شايسته اسلامى به جامعه انسانى معرفى مى كند، و
هميشه تأكيد دارد كه بايد به جامعه رشد فكرى داد، و مردم و بويژه نسل جوان را
از جهان بينى اسلامى و شناخت بزرگان اسلام و رهبران شايسته آن آگاه ساخت.
كتابى كه در دست داريد،
ترجمه كتاب نفيس (الامام الرضا يقود الحياة)
است، كه ضمن صدها كتاب نويسنده محترم در زمينه هاى مختلف علمى، تاريخى،
اخلاقى، فقهى، اجتماعى، سياسى، و غيره، از سلسله كتابهائى است كه از ايشان
راجع به معصومين (عليهم السلام)
نگاشته شده است.
در اين كتاب به تحليل
پاره اى از نكات مهم سياسى و اخلاقى از زندگانى پرافتخار هشتمين جانشين به حق
پيامبر اسلام (ص) حضرت على بن موسى الرضا (ع) پرداخته است كه ترجمه آن را به
زبان فارسى شايسته ديدم، تا مورد استفاده رهروان راه مقدسش قرار بگيرد، البته
تذكّر دو نكته را نيز لازم مى بينم:
1 ـ مؤلّف
محترم تنها به نقل مطالب تاريخى
أكتفا
كرده و مدارك آنها را ارائه نداده است، كه اينجانب مدارك تاريخى را تحقيق، و
در پاورقى توضيح داده ام.
2 ـ برخى از مطالب به طور
مختصر و يا غير مفصل آمده بود كه به هنگام نقل آنها، با اجازه مؤلف محترم
اضافات لازم را آورده، و يا در پاورقى عين مطلب روايتى را به عربى نقل
كرده ام.
در خاتمه اميد است كه
اين خدمت ناچيز مورد رضاى خاطر مبارك امام زمان
(ارواحنا
فداه)،
وگامى جهت شناخت پيشوايان اسلام، و رشد بيشتر جامعه اسلامى قرار بگيرد
انشاءالله.