رهبران جامعه وظيفه دارند كساني را براي اداره امور جامعه و مسئوليتهاي مهم انتخاب كنند كه از دو ويژگي امانتداري و كارداني در حد لازم برخوردار باشند . از ايمان و تقواي لازم برخوردار باشند تا به مردم و جامعه خيانت نكنند و منافع جامعه را فداي منافع شخصي خويش ننمايند و از تخصص و كارداني كافي بهرهمند باشند تا مسئوليتهاي محوله را به خوبي انجام دهند . در اسلام انتخاب مسئولان و متصديان براساس دو اصل كارداني و ايمان پذيرفته است نه بر اساس خويشاوندي و قرابت ، دوستي و آشنايي ، وابستگيهاي خطي و گروهي و . . . .قرآن كريم در موارد گوناگون به اين مهم اشاره فرموده است . هنگامي كه بنياسرائيل از پيامبر خود درخواست كردند كه براي آنها فرماندهي معين كند ، پيامبرشان به دستور خدا طالوت را به آنها معرفي كرد . بنياسرائيل از انتخاب طالوت در شگفت ماندند زيرا او فقير بود و آنها توانگري را از شرايط فرماندهي و رهبري ميپنداشتند . خداوند در پاسخ به اعتراض آنها فرمود : «در حقيقت خدا او را بر شما برتري داده ، و او را در دانش و [نيروي[ بدني فزوني بخشيده است .»1حضرت يوسف وقتي به عزيز مصر پيشنهاد كرد كه او را بر خزانههاي مصر بگمارد براي پيشنهاد خود چنين استدلال كرد :«[يوسف] گفت : مرا بر خزانههاي اين سرزمين بگمار كه من نگهباني دانا هستم .»2دختر حضرت شعيب عليهالسلام كه به پدر پيشنهاد استخدام حضرت موسي عليهالسلام را نمود اينگونه استدلال كرد : «اي پدر ! او را استخدام كن ، چرا كه بهترين كسي را كه ميتوان استخدام كني آن كس است كه قوي و امين باشد .»3ولي روشن است كه حتي عمل به اين وظيفه خطير از سوي مسئولان و مردم و انتخاب افرادي امانتدار و كاردان براي تصدي امور جامعه از لزوم نظارت و بازرسي عملكرد آنها نميكاهد . رهبران جامعه به اين مقدار در پيشگاه خدا و مردم معذور نيستند بلكه هنگامي وظيفه خود را انجام دادهاند كه پس از انتخاب اشخاصي كاردان و امين ، نظارتي پيگير و همه جانبه بر اعمال و كارهاي آنها داشته باشند ، زيرا :نخست اين كه ممكن است مسئولان حكومت در تشخيص امانتداري و كارداني مجريان و متصديان جامعه گرفتار اشتباه شده باشند و كسي را كه از ايمان و كارداني كافي براي احراز مسئوليتي برخوردار نيست به آن مسئوليت گمارده باشند . زيرا تشخيص آنها براساس قراين و شواهد ظاهري است كه احتمال اشتباه و خطا در آن منتفي نيست .دوم اين كه بر فرض تشخيص صحيح عدالت و ايمان و كارداني ، احتمال خطا و اشتباه در اعمال مسئولان و متصديان امور چيزي نيست كه بتوان آن را ناديده گرفت و از آن صرفنظر نمود ، به ويژه اين كه انسان غالبا از اشتباهات و خطاهاي خود غافل است و ديگران كه ناظر اعمال و رفتار او هستند بيشتر ميتوانند كاستيها و نقايص كارهاي او را درك كنند و او را در پيشرفت و بهبود كارها ياري دهند .سوم اين كه احتمال انحراف ، لغزش و خيانت متصديان امور هميشه وجود دارد ؛ زيرا به فرض كه عدالت آنها به اثبات رسيده باشد ، مفهوم عدالت اين نيست كه از انسان عادل در آينده هيچ انحراف و خيانتي سر نميزند . احراز عدالت در شخصي به اين معنا است كه او در گذشته خيانتي انجام نداده و لازمه عدم ارتكاب خيانت در گذشته ، عدم ارتكاب آن در آينده نيست . عدالت تنها نشانهاي ظني است براي عدم ارتكاب خيانت در آينده و هيچ وقت احتمال آن را نفي نميكند . به ويژه اين كه طبيعت قدرت فسادآور است . چه بسيار افراد صالح و با تقوا و اهل ورع كه پس از رسيدن به قدرت گرفتار خودبيني ، خودپسندي ، خودكامگي و ستم و انواع انحرافات شدهاند .
قدرت عامل فساد و انحراف
طبيعت انسان به گونهاي است كه وقتي احساس بينيازي نمايد ، طغيان و سركشي ميكند . قرآنكريم ميفرمايد : «انسان طغيان و سركشي ميكند ، وقتي خود را بينياز احساس كند .»4روشن است كه قدرت بدون نظارت موجب ميشود كه انسان خود را بينياز انگارد . رياست و مسئوليت ، خلق و خوي انسان را تغيير ميدهد و به دنبال آن رفتار او نيز تغيير مييابد . حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد :«انسان در سه مورد تغيير ميكند ، نزديك شدن به پادشاهان ، قبول مسئوليت و رياست و بينيازي پس از فقر و تهيدستي ، كسي كه در اين موارد تغيير نكند از عقلي استوار و خُلقي مستقيم ، بهرهمند است .»5قدرت ، انسان را مست ميكند و عقل و هوش را از سرش ميربايد ، همانگونه كه شراب انسان را مست و از خود بيخود ميكند . اميرمؤمنان ميگويد : «مستي بر چهارگونه است ، مستي شراب ، مستي مال و ثروت ، مستي خواب و مستي حكومت .»6قدرت ، غيرت را از بين ميبرد ،7 انسان را به تكبر و فخرفروشي واميدارد ،8 او را از احسان و نيكي بازميدارد ،9 رفتارش را زشت مينمايد ،10 و او را به ظلم و سركشي ميكشاند11 و به خودكامگي واميدارد .معمولاً كسي كه به قدرت ميرسد ، افراد سودجو و فرصتطلب اطراف او را ميگيرند و با تملق و چاپلوسي سعي ميكنند در پرتو قدرت و نفوذ او به منافع خود دست يابند و اينجا است كه مسئوليت و حكومت انسان را بر لبه پرتگاه هلاكت و نابودي قرار ميدهد كه نجات از آن براي هر كس ممكن نيست . حضرت علي عليهالسلام ميگويد : «آن كس كه تو را ستود همانا تو را سر بريد» .12پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله فرمود : «هنگامي كه برادرت را در مقابلش ميستايي مثل اين است كه تيغ بر گلويش ميكشي .»13و نيز فرمود : «اگر كسي با چاقوي بُرنده به سراغ شخصي برود بهتر از آن است كه او را در مقابلش ثنا گويد .»14براساس آنچه گفته شد نظارت دقيق و پيگير بر عملكرد مسئولان و متصديان لازم و ضروري است و اين نظارت به دو روش قابل اعمال است : نخست به وسيله حكومت و ديگري به وسيله مردم . در حكومت حضرت علي عليهالسلام هر دو شيوه به طور دقيق اعمال ميشد .يكي از مسايلي كه اميرمؤمنان عليهالسلام بر آن حساسيت و اهتمام بسيار زيادي داشت بررسي و بازرسي دقيق كارهاي كارگزاران و متصديان امور بود . از سوي ديگر مسلمانان تحت تعاليم اسلام و پيشوايان معصوم عليهمالسلام آن چنان آزاد و شجاع پرورش يافته بودند كه اعمال و رفتار مسئولان را هميشه زيرنظر داشتند و در مواقع مناسب انتقادات و پيشنهادهاي خود را حتي درباره اعمال خليفه ابراز ميكردند .در اين نوشتار ابتدا به بحث پيرامون لزوم نظارت حكومت بر عملكرد كارگزاران ميپردازيم و در بخش دوم درباره نظارت مردم در حكومت اسلامي بر اعمال متصديان سخن ميگوييم .