بیشترلیست موضوعات نقش نخبگان در تحولات اجتماعى از نگاه امام على(ع) سيد ضياء هاشمى بيان مسأله تغييرات اجتماعى و كارگزاران آن نقش نخبگان از منظر نهجالبلاغه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
نخبگان اشخاص و گروههايى هستند كه درنتيجه قدرتى كه به دست مىآورند و تأثيرى كه بر جاى مىگذارند يا به وسيله تصميماتى كه اتخاذ مىكنند يا بهوسيله ايدهها، احساسات و هيجاناتى كه به وجود مىآورند، در كنش تاريخى جامعهاى مؤثر واقع مىشوند.[4] ملاحظه مىشود كه گروه نخبه در فرايند تأثيرگذارى خود، هم به طرح ايده و پيشنهاد و تصميمسازى مىپردازند و هم در تبليغ و ترويج ايدهها نقش ايفا مىكنند و الگوهاى جديد را ساخته و پرداخته مىكنند و هم در مرحله تصميمگيرى و عملىسازى تصميمات و تحقق الگوهاى نو وارد مىشوند. در واقع همه اينها بدون برخوردارى از توانايى و قدرت فوقالعاده ميسر نمىگردد. البته بايد در نظر داشت كه نخبگان صرفا پديدآورنده تحولات و تغييرات جديد نيستند، بلكه جلوگيرى از تغييرات يا كند كردن مسير تغيير نيز اقدامى است كه از عهده نخبگان برمىآيد؛ زيرا چنانكه اشاره شد، اين كار نيز در تعيين سرنوشت تاريخى جامعه دخيل است و تاريخسازى كارى بس مشكل و دشوار است كه از عهده افراد عادى بهصورت انفرادى و جداگانه برنمىآيد. نكته مهم ديگرى كه بايد در مورد گروه نخبگان مد نظر داشت، اين است كه «نخبه بودن» لزوما در جهت مثبت نيست، بلكه ممكن است فردى در جرم و جنايت خاصى برجستهتر از ديگران باشد و در ميان جانيان و بزهكاران، سرآمد تلقى گردد. واژه نخبه در جامعهشناسى شامل چنين افرادى نيز مىشود و بار ارزشى ندارد. اعتقاد بنيادين پارتو اين است كه انسانها، چه از جهت جسمانى و چه از نظر فكرى و اخلاقى، با يكديگر برابر نيستند. در كل جامعه و در هر يك از قشرها و گروههاىِ آن، برخى كسان از ديگران بااستعدادترند... اصطلاح نخبگان در كاربرد پارتو هيچگونه دلالت اخلاقى يا افتخارآميز ندارد. اين اصطلاح تنها بر كسانى اطلاق مىشود كه در هر يك از شاخههاى فعاليت بشرى بالاترين نمره را بهدست آورده باشند.[5] بنابراين، نخبگان اجتماعى، اعم از نخبگان سنتى، اقتصادى، سياسى و ايدئولوژيك، توان ويژه و برجستهاى در حفظ يا براندازى نظم موجود يا درانداختن طرح و سازمانى نو دارند و اين توانايى ناشى از استعداد، درك و قدرت ويژه و خارقالعاده آنان است. البته آنگاه كه افراد نخبه حركتى را آغاز كردند و راه نسبتا هموار گرديد، ديگران هم مىتوانند پشت سر آنان حركت كنند و نقش نسبتا جزئىتر خود را در حركت تاريخى جامعه ايفا نمايند. از اينروست كه برخى صاحبنظران، تاريخ را ميدان عمل يا صحنه بازى نخبگان قلمداد كرده، در تحليل خود از تحولات تاريخى، محور و كانون بحث و استدلال خود را به اين گروه اختصاص دادهاند. به نظر آنان، تاريخ و تحولات آن را نوابغ بهوجود مىآورند. تاريخ هر جامعه جلوهگاه شخصيت و نبوغ قهرمانان و نوابغ است و بهعبارت ديگر، برخى شخصيتهاى برجسته جلوهگاه تمام تاريخ يك جامعهاند. طبق اين نظريه (نظريه قهرمانان)، تاريخ را ـ يعنى تحولات و تطورات تاريخ را ـ چه از نظر علمى، و چه از نظر سياسى يا اقتصادى يا حتى اخلاقى، نوابغ بهوجود مىآورند.[6]