با اين مقدمه وارد نهجالبلاغه مىشويم تا با استناد به حكمتهاى آن، به تحليل اين مسأله از منظر امام على(ع) بپردازيم. نخبگانى كه در نهجالبلاغه به عنوان عناصرِ تغيير و تحول جامعه مورد توجه قرار گرفتهاند، گروههاى مختلفى را شامل مىشوند. در برخى خطبهها، امام على(ع) مفصلاً نقش برجسته انبياى الهى خصوصا پيامبر اسلام را در تحول و دگرگونى بنيادى جامعه توضيح داده و در مواردى، اثر و نقش حياتى خود را بهعنوان امام و رهبر جامعه تشريح فرموده و در مواردى ديگر، از نقشآفرينان تحولات جامعه تحت عنوان «اخيار و صلحا» ياد كردهاند. از طرف ديگر، در بخشهايى از نهجالبلاغه، نقش مهم و حساس منافقان و نيز رهبران شياد و فرصتطلبى كه براى جلب منافع خودشان به اغواى عوام الناس مىپردازند و نيز شگردهاى آنان در جامعه توضيح داده شده است. توضيحات نهجالبلاغه در مورد اين گروهها، فقط به معرفى آنان محدود نمىشود، بلكه فرايند تأثيرگذارى آنان نيز تحليل مىگردد كه در ادامه بحث به آن مىپردازيم.
الف) پيامبر اسلام(ص)
در چند خطبه نهجالبلاغه، نقش پيامبر اسلام در تحول جامعه جاهلى عرب بررسى شده است. در خطبه 198 امام على(ع) ويژگىهاى جامعه جاهلى را به طور مبسوط تشريح كرده و تأثير پيامبر اكرم(ص) را در دگرگونى آن، نمايان ساخته است. طبق بيانات ايشان، قبل از بعثتِ پيامبر، جامعه در حال نابودى و فروپاشى، اعضاى آن دچار سرخوردگى و نااميدى و نظام آن، نابسامان بود: اَزِفَ مِنْهَا قِيَادٌ، فِى انْقِطَاعٍ مِنْ مُدَّتِهَا وَاقْتِرَابٍ مِنْ اَشْرَاطِهَا وَ تَصَرُّمٍ مِنْ اَهْلِهَا وَانْفِصَامٍ مِنْ حَلْقَتِهَا وَ انْتِشَارٍ مِنْ سَبَبِهَا وَ عَفَاءٍ مِنْ اَعْلامِهَا وَ تَكَشُّفٍ مِنْ عَوْرَاتِهَا وَ قِصَرٍ مِنْ طُولِهَا.[7] دنيا آماده نيستى و نابودى، زمانش در شرف پايان، نشانههاى نابودى آن آشكار، موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگىِ آن شكسته و اسباب حيات درهمريخته، پرچمهاى دنيا پوسيده و پردههايش دريده، و عمرها به كوتاهى رسيده بود. بر اساس اين عبارات، حوزه عمل پيامبر اسلام يك جامعه رو بهزوال است كه از نظر نظام اجتماعى سامان درستى ندارد و مردم از رضايت و رفاه كافى ـ حتى به نسبت زمان ـ برخوردار نيستند. اعضاى اين جامعه مردمى فقير، ناآگاه و ناراضىاند كه نه نسبت به هم اعتماد دارند و نه به آينده خود اميد. بعثت و انقلاب پيامبر، افراد و نيز سامان جامعه را دگرگون مىكند. پيامبر با ابلاغ رسالت الهى و هدايت مردم، جامعه را متحول مىسازد و به كرامت و سربلندى مىرساند. در ادامه همان مطلب آمده است: جَعَلَهُ اللُّهُ بَلاَغا لِرِسَالَتِهِ وَ كَرَامَةً لاُمَتِّهِ وَ رَبِيعا لأهْلِ زَمانِهِ[8] خداوند پيامبر را ابلاغكننده رسالت، موجب ارجمندى امت و بهارى براى مردم زمانش قرار داد. در جاى ديگر، امام(ع) بىهنجارى جامعه جاهلى را عامل ركود و فلاكت آن و پيامبر اسلام(ص) را عامل هدايت و راهنمايى مردم معرفى مىكند كه با ارائه خطمشىهاى اجتماعى، موجب بسامانى جامعه و تكامل و رشد مردم مىگردد: اَرْسَلَهُ و اَعْلاَمُ الْهُدَى دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّينِ طَامِسَةٌ، فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَح لِلْخَلْقِ وَ هَدى إلَى الرُّشْدِ وَ اَمَرَ بِالْقَصْدِ.[9] خداوند پيامبر اكرم(ص) را در حالى فرستاد كه نشانههاى هدايت از ياد رفته، و راههاى دين ويران شده بود. او حق را آشكار كرد و مردم را نصيحت فرمود و همه را به رستگارى هدايت نمود و به ميانهروى فرمان داد. چنانكه ملاحظه مىشود، تأثيرگذارى پيامبر اسلام در جامعه جاهلى حجاز از دو طريق عمده است: 1. فرهنگسازى و ارائه الگوهاى دينى كه از آيات و بينات الهى گرفته شده است؛ 2. رهبرى و هدايت مردم و اجراى احكامى كه موجب رشد و تكامل جامعه مىگردد.