جانشینی محمد (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جانشینی محمد (ص) - نسخه متنی

علیرضا هدایتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1.ب . P.15,L .3 ؛ ص 30 ، س 12 :

Inspite of the obvious shi‘ite singnificance, the great majourity of the reports byal -Tabari in his commentary on this verse support this in terpretation .

- ترجمه صحيح :« علي‌رغم معناي روشن شيعي ، اكثريت مطلق رواياتي كه طبري در تفسير خود بر اين آيه نقل مي‌كند اين تفسير را تاييد مي‌كند .»

- ترجمه كتاب : «صرف‌نظر از معني مشخص آن از نظر شيعه ، طبري در تفسيرش به نقل از اكثر راويان اين تقسير را تاييد مي‌كند . »

2 .ب . P.28 , L.24 ؛ ص 47 سطر سوم پاورقي شماره 1 :

Lengthy account discussed and partly edited by Muranyi is later and filled with the fictitious speeches and Poetry.

- ترجمه صحيح : «روايت طولاني كه مورانيي آن را مورد بحث قرار داده و اندكي اصلاح كرده است ، متاخر و مملو از سخنان خيال‌انگيز و شعر است . »

- ترجمه كتاب :« مورانيي بعدا اين روايت مفصل را كه پر از سخنان مجعول و شاعرانه است بررسي و اصلاح كرده است .»

ا . ج . P.13,L . 35 ؛ ص 29 ، س 5 :« سني و شيعه اتفاق نظر دارند كه منظور از «ذي القربي» در اين آيات فرزندان هاشم بن عبدمناف ، جد محمد (ص) و مطلب برادر هاشم بودند ، به استثناي فرزندان دو برادر ديگر هاشم يعني عبد‌شمس ( نياي امويان ) و نوفل .»

- ترجمه صحيح و نيز بدون ابهام : «منابع سني و شيعه همداستانند كه مراد از «ذي القربي» در اين آيات ، اعقاب هاشم بن عبدمناف ، جد اعلاي محمد [ص] ، و اعقاب يكي از برادران هاشم يعني عبدالمطلب بوده‌اند ، به استثناي دو برادر ديگر هاشم يعني عبد شمس (نياي امويان ) و نوفل .

The sunnite and shi’ite sources agree that by the ’nearkin ’in these verses were meant the descendants of Hashim Abd Manaf , the gretegrandfather of Muhammad , and of Hashim ,s brothers al - Muttalib , to the exclusion of the other two brothers of Hashim , Abd shams ( the ancestor of the Umayyads ) and Nawfal .

2 . ج . P . 13 , L . 41 ؛ ص 29 ، سطر آخر پاورقي شماره 1: منظور عبديغوث بن وهب بن عبدمناف از قبيله زهره دايي محمد (ص) است .

- ترجمه صحيح و نيز بدون ابهام : «مراد از آنان ، اعقاب دايي مادري محمد (ص)‌ يعني عبديغوث بن وهب بن عبدمناف از قبيله زهره است .»

The descendants of Muhammaad’s materua uncle Abd ’Yaghuthb . Wahbb . ’Abd Manaf of the clan of Zuhra are ment .

برخي از اسامي نيز به غلط به فارسي برگردانده شده‌اند ، از جمله كايتاني ( كه صحيح آن كائناتي است ) ، گلدتسيهر ( كه صحيح آن گلدزيهر است ) ، و اسامي عربي همچون عبدالله بن ابوبكر ( ص 66 ، س چهارم پاورقي شماره 1 ) ، عكرمه بن ابوجهل و يزيد بن ابوسفيان ( ص 69 ، س 14 و ص 70 ، س 14 ) ، معاويه بن ابوسفيان ( ص 90 ، س 1 ) ، و …كه صحيح آنها به ترتيب عبدالله بن ابي بكر ، عكرمه بن ابي جهل و يزيد بن ابي‌سفيان ، و معاويه بن ابي‌سفيان است . [1]

با وجود اين همه اشكال ، در برخي موارد مترجم براي نشان‌دادن دقت خويش ، از آوردن مراجع ضماير به جاي خود آنها در متن ترجمه كه امري معمول ، روا و برخي اوقات ضروري است اجتناب كرده آنها را داخل كروشه قرارداده است ! ( مثلا بنگريد به صص 67 و 68 ) .

در برخي موارد نيز اغلاط عربي وجود دارد ، از جمله در ص 61 ، س 12 عبارت « سيد بر امرنا حتي يكون آخرنا » كاملاً غلط اعراب گذاري شده است .

در اينجا از پرداختن به اشكال‌هاي كتاب در برخي موارد در خصوص به‌كارگيري نادرست نشانه‌هاي سجاوندي كه احيانا موجب ابهام يا تغيير معنا مي‌شود ، يا از معدود اغلاط نگارشي صرف‌نظر مي‌كنيم.

نكته ديگري كه درباره ترجمه قابل ذكر است ، اين است كه در مقدمه كتاب هيچ توضيحي در خصوص منبعي كه ترجمه آيات از آن نقل شده نيامده است و خواننده پس از كندوکاو و سرانجام مراجعه به كتابنامه درخواهد يافت كه اين منبع ، ترجمه قرآن عبدالمحمد آيتي بوده است . ترجمه آيات در برخي موارد اشكالهايي جدي دارد كه چون از منبعي ديگر غير از كتاب مورد بحث ماست از پرداختن بدان اجتناب مي‌كنيم .

اشكال بزرگ ديگري كه متوجه ترجمه است افزودن لقب‌ها و جمله‌هاي دعايي به اسامي معصومان است بدون اينكه هيچگونه توضيحي در مقدمه داده شود . درست است كه حفظ حرمت پيامبر اكرم (ص) و امامان (عليه السّلام) اصلي تخلف‌ناپذير است ، اما حفظ امانت در ترجمه نيز اصلي انكار‌ناشدني است و نبايد بدون هيچگونه توضيحي چنان عمل كرد كه خواننده فارسي زبان بپندارد نويسنده كتاب نه تنها مسلمان بلكه يك شيعه تمام عيار است ( در حالي كه آقاي مادلونگ يك اسلام‌پژوه غيرمسلمان است و بر روي جلد و پشت جلد كتاب نيز اين شكل نقش بسته : الله ، محمد ، ابوبكر ، عمر ، عثمان ، علي ! ) .

در اين امر گاه چنان افراط شده كه در يك جا سخنان عمر را اينگونه ترجمه كرده‌اند : عمر گفت : آري ، پيامبر (ص) در مورد خلافت او سخني فرمود ولي نه آن‌گونه كه حجتي را ثابت كند و عذري باقي نگذارد. آري ، زماني در آن باره چاره‌انديشي مي‌فرمود ، البته پيامبر در بيماري خود مي‌خواست به نام او تصريح فرمايد : … .)) ( 97 ، س 6 ) .

نكته ديگر اينكه برخي پاورقي‌ها با نشانه متمايز شده‌اند كه در اين خصوص دو مطلب قابل توجه است : يكي اين كه در مقدمه توضيح داده نشده كه اين اضافات از مترجمان است و خواننده بايد خود با مراجعه به متن انگليسي يا با تأمل در محتواي جملات بدين نكته پي‌برد ، ديگر اينكه فقط چند مورد در آغاز كتاب از اين اضافات توضيحي بهره‌مند شده‌اند و مع‌الاسف تحليل‌هاي غيرشيعي كتاب هيچ توضيحي ندارند .

با توجه به اين كه تمامي خوانندگان ، صاحب‌نظر نيستند و بدين‌جهت نمي‌توانند با قاطعيت موارد نادرست را تشخيص دهند ، توضيح اين گونه موارد ضروري بوده است .

اشكال ديگر اين است كه در برخي موارد بدون هيچگونه توضيحي در ترتيب مباحث دخل و تصرف شده است ( از جمله در مورد مبحث هفتم پيوست‌ها : مقايسه كنيد صفحات 371 تا 380 متن را با صفحات 505 تا 525 ترجمه ) .

كتاب از جهت صوري نيز داراي اشكال‌هايي است ، از جمله اغلاط چاپي ( به عنوان نمونه بنگريد به ص 23 س 18 و ص 59 س 15 كه فرزندان ، فزرندان و عمومي ، عموي چاپ شده است ) ، چاپ نامناسب ترجمه‌هاي برخي اشعار به گونه‌اي كه ابتدا و انتهاي آنها به درستي معلوم نيست ( مثلا بنگريد به صص 58 و 59 )، و تقطيع صوري ناهمگون ترجمه‌هاي آيات قرآن ( مثلا مقايسه كنيد ص 27 را با ص 86 ).

به هر روي، اميد مي‌رود كه از اين پس در ترجمه چنين كتابهايي هم ناشران و هم مترجمان دقت لازم را به كار برند تا تلاش‌ها و زحماتشان بهتر به بار نشيند .

[1] اين اشتباه ناشي از اين است كه در انگليس اسامي عربي به طور كامل به شكل اصلي خود نوشته مي‌شوند ( مثلا Yazidb . Abusufyan ) ، در حالي كه فارسي بايد بر اساس قواعد عربي نام دوم را كه مضاف‌اليه است به صورت مجرور نوشت .

/ 5