صدایت می زنم !! سلامت می دهم !! دعایت می کنم !! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صدایت می زنم !! سلامت می دهم !! دعایت می کنم !! - نسخه متنی

محمدباقر انصاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با ادب صدايت مىكنم

يا حجة الله على خلقه

حضرت حجة الله الاعظم ـ ارواحنا فداه ـ در نگاه اعتقادى ما، حاضر و غايب ندارد. ما بايد در زمان غيبت، خود را به منزلة كسى كه جمال مبارك او را مشاهده مىكند بدانيم و آنگونه صدايش كنيم و با او سخن بگوييم.

* نگاه اول:

سيّد و مولاى من!

در پيشگاه او گاهى ساية عظمتش را بالاى سرمان احساس مىكنيم و با تقديم بالاترين احترامات كلماتى سرشار از ادب را نثارش مىكنيم:

يا مولاى، يا صاحب الزّمان...

يا وصى الحسن، و الخلف الحجّة...

أيّها القائم المنتظر المهدى، يابن رسول الله...

يا حجّة الله على خلقه، يا سيّدنا و مولانا...

* نگاه دوم:

اى آبروى من!

آنگاه كه در درياى متلاطم فتنه‌ها و خطرات، بعنوان يگانه ملجأ و پناهمان دست به دامان او شده‌ايم و به درگاه او التماس مىكنيم، به ما آموخته‌اند كه بگوييم:

يا ابا صالح المهدى... أدركنى

يا وجيهاً عند الله، اشفع لنا عند الله...

* نگاه سوم:

اى فرزند سادات مقرب خداوند...

جلوه‌اى از عظمت حضرت مهدى (عليه السلام) پدران بزرگوار و صاحب شرافت اويند. ما افتخار مىكنيم كه گاهى مولاى خود را با انتساب به اجدادش خطاب مىكنيم و اعلام كنيم: اى مولايى كه تو را از دل و جان صدا مىزنيم، به راستى آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى. پدران تو كه گلهاى عالم وجودند، همه حجّتهاى پروردگارند. اين فخر ابدى ماست كه تو را با چنين كلمات بلندى خطاب ‌كنيم:

يابن السّادة المقرّبين يابن النّجباء الاكرمين، يابن الهداة المهديّين....

اى فرزند سادات مقرب خداوند، اى فرزند نجيبان صاحب كرامت، اى فرزند هدايتگران هدايت يافته، اى فرزند انتخاب شدگان تهذيب شده، اى فرزند آقايان نجيب‌تر، اى فرزند پاكتران مطهّر، اى فرزند سيّدان منتجب، اى فرزند سروران گرامى، اى فرزند ماههاى تابان، اى فرزند چراغهاى فروزان، اى فرزند ستارگان ثاقب، اى فرزند اختران درخشان، اى فرزند راههاى روشن، اى فرزند علمهاى آشكار، اى فرزند علوم كامل، اى فرزند سنّتهاى مشهور، اى فرزند معارف باقيمانده، اى فرزند معجزات موجود، اى فرزند دلايل مشهود، اى فرزند صراط مستقيم، اى فرزند نبأ عظيم، اى فرزند كسى كه در قرآن على حكيم است. اى فرزند آيات بيّنات، اى فرزند دليلهاى ظاهر، اى فرزند برهانهاى واضح خيره كننده، اى فرزند حجّتهاى بالغه، اى فرزند نعمتهاى شايان، اى فرزند طه و آيات محكم، اى فرزند يس و ذاريات، اى فرزند طور و عاديات، اى فرزند كسى كه در شب معراج به بارگاه قرب الهى نزديك شد تا در نزديكى و قرب به خداى على اعلى به اندازه دو سر كمان يا نزديكتر رسيد....

* نگاه چهارم:

جانم به قربانت!

تنها پناه ما اوست و در تاريكى غيبت چشم اميد ما جاى ديگرى را نمىبيند. وقتى با اين احساس در پيشگاه او مىايستيم، بىاختيار خود را به پاى او مىاندازيم و جان و دار و ندارمان را تقديم مىداريم و قربانش مىرويم و چنان ملتمسانه دامان او را مىگيريم و زار مىزنيم كه اگر بپذيرد همانجا فدايش مىشويم. حكايت اين شيفتگى چنين است:

بأبى أنت و أمّى، و نفسى لك الوقاء و الحمى.... بنفسى أنت من مغيّبٍ لم يخل منّا....

پدر و مادرم به قربان تو، و جانم سپر بلاى تو...

جانم به قربان تو غايبى كه بيرون از ما نيستى! جانم به قربان تو دور از وطنى كه كنار از ما نيستى! جانم به قربان تو اى آنكه آرزوى مردان و زنان مؤمنى هستى كه با اشتياق آرزوى تو را مىنمايند و يادت مىكنند و ناله مىزنند. جانم به قربان تو صاحب عزّتى كه همطرازى ندارى. جانم به قربان تو بنياد مجدى كه همگون ندارى. جانم به قربان تو نعمت ديرينه‌اى كه مشابهى ندارى. جانم به قربان تو قرين شرافتى كه برابرى ندارى...

* نگاه پنجم:

كجايى اى پسر پيامبر!

آن قدر محبوب ما دل بُرده كه وقتى قربان او مىرويم و چشم باز مىكنيم و جاى او را خالى مىبينيم، عاجزانه در پى او هستيم و لحن سخن بىاختيار صورت كسى را به خود مىگيرد كه اين سو و آن سو سراغ از محبوبش مىگيرد و او را مىجويد و التماس مىكند تا او را بيابد يا او بيايد:

أين بقيّة الله الّتى لا تخلو من العترة الهادية... أين معزّ الأولياء و مذلّ الأعداء....

كجاست يادگار خداوند كه عترت هدايت كننده از او خالى نخواهد بود؟ كجاست آنكه براى ريشه‌كن كردن ظالمان آماده شده؟ كجاست آنكه براى راست كردن كجى و نادرستى انتظار او را مىكشند؟ كجاست آنكه براى ريشه كردن بيداد و ستم اميد به او دارند؟ كجاست آنكه براى تازه كردن فرائض و سنتها ذخيره شده؟ كجاست آنكه براى بازگرداندن دين و شريعت انتخاب شده؟ كجاست آنكه براى احياى قرآن و حدودش آرزوى او را دارند؟ كجاست زنده كنندة آثار دين و اهل آن؟ كجاست شكنندة شوكت متجاوزين؟ كجاست منهدم كنندة بناهاى شرك و نفاق؟ كجاست نابوده كنندة اهل فسق و گناه و طغيان؟ كجاست درو كنندة شاخه‌هاى گمراهى و اختلاف؟ كجاست محو كنندة آثار كج دلى و هوا پرسى؟ كجاست قطع كنندة رشته‌هاى دروغ و افتراء؟ كجاست نابود كنندة سركشان و متمردان؟ كجاست ريشه كن كنندة اهل عناد و گمراهى و بيدينى؟ كجاست عزت دهندة دوستان و خوار كنندة دشمنان؟ كجاست متحد كنندة همة گرايشها بر تقوى؟ كجاست باب خدايى كه بايد همه به سوى آن آيند؟ كجاست وجه خدا كه اوليا به سوى او رو كنند؟ كجاست وسيلة متصل بين زمين و آسمان؟ كجاست صاحب روز پيروزى و برفرازندة پرچم هدايت؟ كجاست پوشانندة لباس صلاح و رضايت؟ كجاست طلب كنندة خون پيامبران و فرزندان انبياء؟ كجاست خونخواهى كنندة شهيد كربلا؟ كجاست پيروزمند بر هر كه نسبت به او تعدى كند و افترا بندد؟ كجاست مضطرى كه وقتى دعا مىكند اجابت مىشود؟ كجاست صدر مخلوقات كه صاحب نيكى و تقوى است؟ كجاست پسر پيامبر مصطفى و على مرتضى؟ كجاست پسر خديجة غرّا و فاطمة كبرى؟...

* نگاه ششم:

سخت است تو را نبينم!

اكنون كه دستمان از تنها اميد كوتاه است و از هر سو گرفتار آمده‌ايم، به التماس مىافتيم و درد دل بر زبان جارى مىكنيم و به خود اجازه مىدهيم كه به او بگوييم: خيلى دوستت داريم اگر چه تو را نمىبينيم و در حضور تو نيستيم. اينگونه بودن بر ما مشكل است، اگر چه چاره‌اى از آن نيست.

عزيز على أن أرى الخلق و لاترى... عزيز على أن أجاب دونك و أناغى....

بر من سخت است كه همة مردم را ببينم و تو ديده نشوى، و حتى كوچكترين نَفَسى و صدايى از تو نشنوم! بر من سخت است كه بلايا بدون من تو را احاطه كند و ناله و شكايتى از من به تو نرسد! بر من سخت است كه جز تو همه كس پاسخ مرا بلند يا آهسته بدهد! بر من سخت است كه بر تو گريه كنم درحالى كه مردم تو را خوار كنند! بر من سخت است كه بر تو بگذرد آنچه بر مردم نمىگذرد...!

* نگاه هفتم:

برايت اشك مىريزم!

گويا هر نوع خطابى كه مىدانستيم بر زبان آورده‌ايم و طاقت از كف داده دست به دامان گريه شده‌ايم. زبان اشك چيز ديگرى و سخن چشم به گونه‌اى ديگر است كه مىگويد:

هل من معينٍ فاطيل معه العويل و البكاء؟!... ليت شعرى أين استقرت بك النوى؟....

اى كاش مىدانستم كه روزگار تو را در كجا جاى داده؟ و يا كدام زمين و يا كدام خاكى تو را بر خود حمل مىكند؟

آيا گريه كننده‌اى هست تا به كمك او ناله و گريه را طولانى كنم، آيا بيتابى كننده‌اى هست كه در تنهايى زارى او را يارى دهم؟ آيا چشمى را خار افتاده تا ديدة من هم در اشك و اندوه او را كمك كند؟ اى پسر احمد! آيا راهى به سوى تو هست تا ملاقات شوى؟! آيا روزگار ما با وعده‌اى به تو متصل خواهد شد تا بهره‌مند شويم؟ كِى بر چشمه‌هاى سيراب كننده‌ات وارد مىشويم تا سيراب شويم؟ كِى از آب گواراى فيض تو سود مىبريم كه تشنگى به درازا كشيده است؟ كِى مىشود كه صبح و شام شرفياب حضورت گرديم تا چشمانمان روشن گردد؟ كِى تو ما را مىبينى و ما تو را مىبينيم در حالى كه پرچم پيروزى را باز كرده‌اى؟ آيا شود كه ما را ببينى در حالى كه گرد شمع وجود تو حلقه زده باشيم و تو امامت مردم را به دست گرفته و زمين را پر از عدل نموده باشى و به دشمنانت خوارى و عذاب را چشانده و سركشان و منكرين حق را ريشه كن نموده و دنبالة متكبران را قطع و ريشه‌هاى ظالمين را از بن برآورده باشى و ما در آن حال بگوييم:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»!!!

* نگاه هشتم:

گنهكار آمده‌ام!

آخرين نگاه ما به روى مولاى مهربانمان، آكنده از شرم و حياى برخاسته از قصور و تقصير در انجام وظيفه در پيشگاه او است. از گناهان، از نبايدهايى كه به وقوع پيوسته و از بايدهايى كه برجاى مانده، زبان معذرت چنين مىگشاييم كه:

مولاى، وقفت فى زيارتك موقف الخاطئين النّادمين....

در زيارت تو خطاكار و پشيمان آمده‌ام و از عقاب پروردگار عالم مىترسم. تكيه گاهم شفاعت توست و اميدم از محبت و شفاعت تو محو گناهانم و پوشش عيوبم و بخشش لغزشهايم است.

مولاى من، براى دوست خود برآورندة آرزويش باش، و از خدا بخشش لغزشهايش را بخواه، كه به ريسمان تو خود را متعلّق نموده و به ولايت تو متمسك شده و ازدشمن تو بيزارى مىجويد.

يا مولاى، يا صاحب الزّمان... الغوث، الغوث، الغوث... أدركنى، أدركنى، أدركنى... الأمان، الأمان، الأمان... العجل، العجل، العجل... السّاعة، السّاعة، السّاعة...!

مولاى من، پناهم ده، مرا درياب، امانم ده، هرچه زودتر، همين ساعت!

سلامت مىدهم، درودت مىفرستم

يابن فاطمه (سلام الله عليها)

سلام، رمز آشنايى و ديرآشنايى و دورآشنايى است، تا آنجا كه معناى آماده به خدمت بودن در حضور مولايمان را مىرساند.

صلوات، زيباترين هديه و بالاترين درود ما به والاترين محبوبمان است، كه حاكى از محبتى سرشار نسبت به او در دلهايمان است.

آنگاه كه عظمت و تقدس وجود نورانى بقية الله و كلمة الله و نور الله تجلى مىكند، خود را كوچكتر از خطاب مىبينيم و سلام و صلوات به صورت غايب تقديمش مىنماييم و مىگوييم: «السلام عليه...، سلام بر او، سلام بر حجت خدا، سلام بر امام ما...»؛ و آنگاه كه جذبة ولايتش ما را در آغوش مىفشارد و عاجزانه خود را به پيشگاه او مىرسانيم، به خود جرأت مىدهيم او را مخاطب سازيم و حتى دست در دست او نهيم تا دستمان را به گرمى بفشارد و از اعماق جان مىگوييم: «السلام عليك...، سلام بر تو اى ولى دلسوز ما، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى امام منتظر...».

سلامها و درودهاى ما با توجه به شئون مختلف حجة‌الله‌الاعظم ـ ارواحنا فداه ـ و تجلّى عظمت او در قلبمان شكوفا مىشود و در قالبهاى مختلف بر زبان ما جارى مىشود. ائمه (عليهم السّلام)‌ به ما آموخته‌اند كه به امام زمان خود چگونه سلام كنيم كه لايق شأن عظيم او باشد و چگونه درود فرستيم كه همسنگ مقام والاى او گفته باشيم.

سلام

* سلام اول:

در حضورت سلام مىدهم.

شاخص‌ترين مقام حضرت مهدى (عليه السلام) امامت كبرى و حجيت عظماى الهى است كه عالم امكان را برگرد حقيقت او مىگرداند و قوام همه به طفيل وجود اوست. آنچه براى عرض سلام در اين نگاه بر زبان مىآوريم آن است كه در پيشگاه او بايستيم و با كمال ادب خطاب كنيم:

السلام عليكم يا حجّة الله فى أرضه... السّلام على وارث الأنبياء و خاتم الأوصياء....

سلام بر تو اى حجت خدا در زمين، سلام بر تو اى چشم خداوند بين خلقش، سلام بر تو اى صاحب اختيار من، سلام بر تو اى ولى دلسوز، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى صاحب عصر و زمان، سلام بر تو اى خليفة خداوند و اى جانشين پدران هدايت كننده، سلام بر تو اى حجت خدا كه مخفى نيستى، سلام بر تو اى دعوت كنندة خدا و عهده‌دار آيات او، سلام بر تو اى باب الهى و اى مسئول دين او، سلام بر تو اى خليفة خدا و ياور حق او، سلام بر تو اى راهنما به ارادة الهى، سلام بر تو اى تلاوت كنندة قرآن و بيان كنندة آن، سلام بر تو اى يادگار خدا در زمين، سلام بر تو اى حجت خداوند بر اهل آسمان و زمين، سلام بر تو اى پيمان الهى كه از مردم گرفته و آن را محكم نموده، سلام بر تو اى وعدة الهى كه ضمانت كرده، سلام بر تو اى علامت نصب شدة خدا و اى علم لدنّى و اى پناه و رحمت واسعه كه وعدة راست است. سلام بر تو اى امام امين، سلام بر تو اى پيشرو واميد ما، سلام بر تو اى امام بر همة مردم، سلام بر تو اى جانشين اوصياى گذشته، سلام بر تو اى باقيمانده از زبده‌هاى انتخاب شده، سلام بر تو اى فرزند علوم نبوى، سلام بر تو اى باب خداوند كه فقط از آن بايد وارد شد، سلام بر تو اى راه الهى كه هر كس غير آن را بپيمايد هلاك مىشود، سلام بر تو اى حافظ اسرار پروردگار جهان.

* سلام دوم:

سلام بر او از اين دور دست!

اگر اوج عظمت او ما را خجالت زده از خطاب نمايد، سر به زير افكنده جمال او را از دور دستها به تماشا مىنشينيم و چنين عرضه مىداريم:

السّلام على الحجّة القائم المهدى... السّلام على ولى الله وابن وليّه....

سلام بر جانشين پس از امام عسكرى (عليه السلام) سلام بر ولى خدا و فرزند ولى خدا، سلام بر حق تازه و عالمى كه علمش از بين نمىرود، سلام بر حجت معبود و سخن پسنديده، سلام بر وارث انبياء و خاتم اوصياء، سلام بر دين وارد شده در آثار و كتاب نوشته شده، سلام بر بقية الله در شهرها و حجت او بر بندگانش، كه ميراث انبياء به او منتهى شده و آثار برگزيدگان نزد اوست، و امانتدار اسرار و صاحب اختيار امر امت است، سلام بر حجت و ولى خداوند در زمين و در شهرها، و خليفة الهى بر مردم و بندگانش، سلام بر حجت قائم حضرت مهدى...

* سلام سوم:

سلام اى نور آسمانى در زمين!

شيعه مقام نورانيت را براى ائمه (عليهم السّلام)‌ بالاترين جلوة عظمت ايشان مىداند. نورانيتى كه برگرفته از نور خداست و از كنار عرش الهى سرچشمه دارد و كسى را قدرت خاموش كردن آن نيست. آخرين نور الهى در زمين را چنين سلام مىكنيم:

السّلام عليك يا نور الله الّذى لا يطفى... السّلام على شمس الظّلام و البدر التّمام....

سلام بر تو اى نور الهى كه خاموش نمىشود، سلام بر تو اى سرچشمة حيات، سلام بر تو اى ناظر درخت طوبى و سدرة المنتهى، سلام بر تو اى نور خدا كه هدايت شدگان به او هدايت مىشوند.

سلام بر نورى كه اهل كفر مىخواستند آن را خاموش كنند ولى خداوند با كراهت آنان نور خود را به حد كمال رساند و به رغم انف آنان به او زندگى طولانى عنايت كرد تا حق را به دست او ظاهر نمايد. سلام بر آفتاب تاريكيها و ماه تمام.

* سلام چهارم:

سلام بر صاحب نسب بلند...

امام (عليه السلام) گذشته از مقام نورانيت و امامت خلق، شرافت كامل در نسب دارد كه در صفحات گذشتة تاريخ مىدرخشد و فخرى غيرقابل انكار است. ما افتخار مىكنيم كه صاحب اختيار خود را با القابى تداعى كنندة نسب شريف او و پدران گراميش سلام ‌كنيم و ارادت خود را به او برسانيم:

السّلام على سلالة النبوّة و بقيّة العترة... السّلام على ابن الأئمّة الطّاهرين....

سلام بر سلالة نبوت و باقيماندة عترت و زبدگان خلق، سلام بر فرزند امامان پاك، جانشينى از جانشينان مرضى خدا و هدايت كننده و معصوم كه فرزند امامان هدايت كنندة معصوم است، سلام بر خلف صالح و صاحب شرف.

سلام بر تو اى فرزند پيامبر، سلام بر تو اى پسر اميرالمؤمنين، سلام بر تو اى پسر فاطمة زهرا سيدة زنان جهان، سلام بر تو اى فرزند امامان كه حجتهاى معصوم الهىاند، سلام بر تو اى فرزند علامتهاى روشن، سلام بر تو اى فرزند انوار شكوفا، سلام بر تو اى فرزند عترت طاهره، سلام بر تو و بر اهل بيت طيبين و طاهرينت.

* سلام پنجم:

سلامى در انتظارت...

اينك نوبت آن است كه سلامى نهفته در انتظار فرج بر زبان جارى كنيم و در حالى كه سلامش مىكنيم عاجزانه گفته باشيم: در انتظار توايم، و جهانى در انتظار قدوم توست. از عمق درون نگاهى به قامت رسايش مىافكنيم كه روزى قيام مىكند و در ساية او جهان گلستان مىشود و آنگاه مىگوييم:

السّلام على المهدى الّذى وعد الله عزّوجلّ به الأمم... السّلام عليك يا معزّ المؤمنين.

سلام بر تو اى عزت دهندة مؤمنين كه ضعيف شمرده شده‌اند، سلام بر تو اى ذليل كنندة كافرين متكبر ظالم، سلام بر تو اى پاكيزة ترسان! سلام بر ظاهر كنندة ايمان و آموزنده احكام قرآن، سلام بر پاك كنندة زمين و منتشر كنندة عدالت در طول و عرض آن، سلام بر امامى كه انتظارش را مىكشند و مورد رضايت همه است، سلام بر آنكه براى كرامت اولياى خدا و خوارى دشمنانش ذخيره شده، سلام بر احيا كنندة مؤمنين و نابود كنندة كافرين، سلام بر مهدى امتها و متحد كنندة گفته‌ها، سلام بر عزت دهنده اولياء و ذليل كنندة دشمنان، سلام بر قائم منتظر و عدل مشتهر، سلام بر شمشير بركشيده و ماه درخشنده و نور تابان، سلام بر بهار مردم و خوشى ايام، سلام بر صاحب شمشير برّان و دو نيم كنندة سرها، سلام بر مهدى كه خداوند عزوجل به امتها وعده داده به دست او همه را متحد كند و گرفتاريها را التيام بخشد، و به دست او زمين را از عدل و داد پر كند و شرايط را برايش آماده سازد و به دست او وعدة مؤمنين را به ظهور رساند.

* سلام ششم:

همة سلامها بر تو!!

با اظهار عجز از سلامى كه لايق درگاه او باشد و زبان ما قادر بر اداى آن، سلام كاملى تقديمش مىكنيم:

سلام الله الكامل التّامّ الشّامل... السّلام عليك بجوامع السّلام....

سلام بر تو در قالب كاملى از سلام. سلام كامل و تمام و فراگير و عامّ الهى بر حجت خدا و صاحب اختيار او در زمين و در شهرها و خليفة او بر خلق و بندگانش...

* سلام هفتم:

هميشه سلام بر تو!!

هميشه سلامت مىكنيم كه بايد هميشه آماده به خدمتت باشيم. اگر شرايط زندگى اين اجازه را نمىدهد ولى زبانمان حكايتى از قلبمان دارد كه سلام دائمى نثارت مىكند:

السّلام عليك فى آناء ليلك و أطراف نهارك... السّلام عليك حين تصبح و تمسى....

سلام بر تو در ساعتهاى شب و اول و آخر روزت، سلام بر تو هنگامى كه مىايستى، سلام بر تو هنگامى كه مىنشينى، سلام بر تو هنگامى كه مىخوانى و بيان مىكنى، سلام بر تو هنگامى كه نماز مىخوانى و قنوت مىگيرى، سلام بر تو هنگامى كه ركوع و سجده مىكنى، سلام بر تو هنگامى كه «لا اله الاّ الله» و «الله اكبر» مىگويى، سلام بر تو هنگامى كه حمد مىكنى و استغفار مىنمايى، سلام بر تو هنگامى كه صبح مىكنى و به عصر مىرسانى، سلام بر تو در شب آنگاه كه دربرگيرد، و در روز آنگاه كه تجلّى كند.

* سلام هشتم:

بندة تو هستم، سلام!

شيرين‌ترين جلوة سلام آنگاه است كه هنگام سلام خود را معرفى كنيم و سابقة خود را در پيشگاه حضرتش يادآور شويم و از او تقاضاى جواب سلام نماييم:

السّلام عليك، أنا مولاك.

.. السّلام عليك سلام من عرفك بما عرّفك الله....

سلام بر تو، من غلام تو هستم كه تو صاحب اختيار منى، از اول و آخر تو آگاهى دارم. سلام بر تو اى مولاى من سلام كسى كه در ولايت تو مخلص است. سلام بر تو سلام كسى كه تو را آنگونه كه خدا معرفى كرده مىشناسد، آنگونه كه خداوند تو را توصيف نموده و تو اهل آن هستى.

خدايا از ما به مولايمان تحيت و سلام برسان، و بدينوسيله بر ما كرامت بيشتر فرما، و اين را از سوى ما خالص از هر شك و شبهه و ريا قرار ده تا قصدى جز تو نداشته باشيم و جز براى تو آن را انجام ندهيم. خدايا جواب سلام او را به ما برسان! سلام و رحمت و بركات خداوند بر او باد.

صلوات و درود

* درود اول:

درود بر صاحب اختيار من!

درود كه نثار شيرين‌تر محبتهاست در قالب «اللهم وال من والاه...» تقديم به ساحت اقدس ولى الله الاعظم مىنماييم و اعلام مىكنيم كه از اعماق جان دوستت داريم و از عمق درون ثنايت مىگوييم و جانانه درودت مىفرستيم:

اللّهم صلّ على الخلف الهادى المهدى... اللّهم صلّ على حجّتك فى أرضك....

خدايا درود فرست بر جانشين امام عسكرى و عهده‌دار امورش و وارث او، درود فرست بر جانشين هدايت كنندة هدايت شده، امام مؤمنين و وارث پيامبران و حجت پروردگار جهان. خدايا درود فرست بر حجتت كه در خلق تو قائم است. درود فرست بر وليّت و فرزند اوليائت، كه اطاعت آنان را واجب نمودى و حقشان را بر عهدة ما نهادى و بديها را از آنان بردى و آنان را پاك گردانيدى. درود فرست بر نورت و چراغ هدايتت و ولى وليّت و وصى وصيت.

خدايا بر مولاى من و آقايم صاحب زمانه درود فرست. درود بر او فرست كه احيا كنندة سنّت تو و قيام كننده به امر توست. به سوى تو دعوت مىكند و به تو راهنمايى مىنمايد و خليفة تو در زمين و شاهد تو بر بندگانت است. درود فرست بر او كه دعوت كننده به راه تو و قيام كننده به عدل توست، او كه آموزندة حكمت و پند نيك و راستى است. او كه خزانه‌دارت و چشم تو در زمين است. خدايا درود فرست بر صاحب اختيار دلسوز، و كشتى نجات و پرچم هدايت و نور چشمان مردم و بالاترين كسى كه جامه بر تن دارد. خدايا بر خاتم ائمه و قائم ايشان كه پنهان است درود فرست.

* درود دوم:

درود بر عدالت مجسّم!

شوق ديدار و انتظار قدومش چنان وَجدى در دلها ايجاد مىكند كه بال‌زنان نداى هزاران درود را به گوش او مىرساند. در اين نگاه، موج خاطره‌ها تا دور دست ظهور پر مىكشد و چنين مىسرايد:

اللّهم صلّ على العدل المنتظر... اللّهمّ صلّ على مفرّج الكرب و كاشف البلوى....

خدايا درود فرست بر قيام كننده به عدل، كه به دستور تو رستگارى به ارمغان مىآورد. درود فرست بر نابود كنندة كافرين و تبديل كنندة ظلمتها به شيرينى نورانى كنندة حق. خدايا درود فرست بر انتظار كشندة خائف و انتقام خونى كه درصدد انتقام آن است. خدايا بر گشايندة گرفتاريها و زايل كنندة غصه‌ها و از ميان بردارندة بلاها درود فرست. خدايا بر قائمى كه آرزوى خلق است و عدالتى كه انتظارش را مىكشند درود فرست. خدايا بر قيام كنندة امرت و غائب در خلقت و منتظر اجازه‌ات درود فرست.

* درود سوم:

درود بيكران نثارت!

صلوات و درود به تناسب عظمت محبوب و شدت اشتياق محب ادا مىشود. به ما آموخته‌اند كه بالاترين درودها را ـ كه گاهى از حد تصور خودمان هم فراتر است ـ تقديم مولايمان كنيم تا به عالم اعلام كرده باشيم والاتر از او در دل ما هيچكس نيست، و اگر الفاظ و كلمات يارى مىكردند بالاتر از اين بر زبان مىآورديم:

اللّهمّ صلّ عليه صلاةً تامّةً باقيةً... زنة عرشك و مداد كلماتك.

خدايا بر او درود فرست به درود كامل باقى كه در تصاعد باشد، و با آن فرج او را نزديك نمايى و او را يارى كنى. خدايا به تعداد ميوه‌ها و برگ درختان و اجزاء كلوخها و تعداد موها و پشمها و به عدد آنچه علم تو بدان احاطه دارد و كتاب تو آن را برمىشمارد بر او درود فرست، درودى كه اولين و آخرين غبطة آن را خورند. خدايا بالاترين و كاملترين و تمام‌ترين و دائم‌ترين و بيشترين و وافرترين صلواتى كه تاكنون بر يكى از اوليائت و منتخبين از خلقت فرستاده‌اى بر امام ما بفرست. خدايا درودى بر او فرست كه تعداد آن محدود نباشد و طول آن معلوم نباشد و آخر آن مشخص نباشد.

اى مهدى دلها، صلوات خداوند بر تو تا هنگامى كه ستارگان سحر مىدرخشند و درختان برگ مىدهند و ميوه‌ها مىرسند و شب رو روز در رفت و آمدند و پرندگان مىخوانند.

خدايا به مولايم امام زمان، از جانب من و والدينم و فرزندانم و از سوى همة مردان و زنان مؤمن در شرق و غرب زمين، درخشكى و دريا، در دشت و كوه، زنده و مرده، به سنگينى عرش خود و كشش كلمات خود و آنقدر كه علم تو قادر بر شمارش آن است و كتاب تو بر آن احاطه دارد و به اندازة مُنتها رضايت خود، درود و تحيت فرست.

* درود چهارم:

درود بر تو و خدمتگزارانت!

تو را كه دوست داريم و درودت مىفرستيم، به آنانكه تو دوست دارى نيز درود مىفرستيم:

اللّهم صلّ عليه و على آبائه الأئمّة الطّاهرين و على شيعته المنتجبين....

پروردگارا، بر او و پدرانش ائمه طاهرين و بر شيعيان برگزيدة او درود فرست. خدايا بر او و خاندانش درود فرست. خدايا بر او و خدمتگزاران و يارانش در زمان غيبت و دورى او درود فرست.

دعايت مىكنم كه سلامت باشى

يا مهدى (عليه السلام)

دعا براى سلامتى و حفظ و تأييد وجود مقدس امام عصر (صلوات الله عليه) باز مىگردد به شرايط خطرناكى كه در آن بسر مىبرده و مىبَرد كه از يك سو دشمنان در پى اويند و از سوى ديگر دوستان امكان محافظت از او را ندارند. شيعه و ولى امام زمان (عليه السلام) بايد نگران وجود عزيزى باشد كه در ميان خطرات بسيار، دوران 1200 ساله را پشت سر گذاشته و هم اكنون نيز خائفاً يترقّب بسر مىبرد. همچون كسى كه براى حراست از جان مولايش هيچ كارى از دستش برنمىآيد و تنها راه او خواهش از درگاه خداوند است كه او را از شر ظالمين، طاغيان، حسودان و هر دشمنى كه دارد حفظ كند. بلكه چشم او را روشن بدارد و او را با ملائكه و لشكر الهى مؤيد بدارد.

* درخواست اول:

عمرت طولانى باد!

با شكرگزارى از طول عمر و سلامتى مولايمان در طول دوازده قرن باز هم اين خواسته را تكرار مىكنيم:

اللّهم مدّ فى عمره و زد فى أجله....

خدايا، عمر او را طولانى فرما و اجل او را مؤخر گردان.

* درخواست دوم:

خدا مدافع تو!

خدايا تو خود بهترين مدافع ساحت قدس مولايم هستى، پس درخواستم را بصورت كلى مىگويم كه در شرايط مختلف تو مدافع او باش كه حراست تو ما را بس است:

اللّهمّ ادفع عن وليّك و خليفتك... اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن....

خدايا مدافع باش از وليّت و خليفه‌ات و حجتت بر خلق، و لسانت كه گوياى تو است و حكمت تو را بر زبان مىآورد، و چشمت كه با اجازة تو ناظر و شاهد بندگانت است، او كه شجاع مجاهد است. خدايا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار. خدا دربارة وليّت حجة بن الحسن (عليه السلام) ولى و حافظ و راهبر و كمك و راهنما و چشم بينا باش.

* درخواست سوم:

به يارى خدا مؤيد باشى!

تأييد و پشتيبانى پروردگار همان است كه خاتم انبياء (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را در جميع مراحل تبليغ اسلام كمك كرد. خاتم الاوصياء‌ (عليه السلام) نيز در ظل همين تأييدات الهى تا امروز مؤيد بوده و در ساية همان ظهور خواهد فرمود. دست دعا بالا مىبريم و از خدا تأييد كامل عيار او را مىطلبيم:

اللّهمّ انصره بنفرك العزيز و أيّده بجندك الغالب....

خدايا او را با يارى و نصرت با عزت خويش كمك فرما، و با لشكر غالب خود تأييد كن و با قوت خويش نيرو ده، و ملائكه را همراه او گردان. خدايا دربارة خود او و فرزندان و خاندان و شيعيان و امتش و همة رعايايش، خواص و عوام او، و حتى دربارة دشمنانش آنگونه به او عطا كن كه چشمش روشن گردد و شاد گردد.

خدايا او را به بالاترين درجه‌اى كه در دنيا و آخرت آرزو دارد برسان. خدايا در آنچه قابل تصرف است ـ از نزديك و دور و عزيز و ذليل ـ تصرف نافذ به او عطا فرما تا آنجا كه حكم او بر هر حكمى جارى شود و با حق خود بر هر باطلى غالب آيد.

خدايا ملائكة مقرب را در اطراف او جمع كن و او را با روح القدس تأييد فرما. خدايا در آنچه به او سپرده‌اى او را كمك كن و كرامت خود را بر او بيشتر كن.

* درخواست چهارم:

دست خدا حافظ تو!

از خدا مىخواهم مولايمان را حفظ كند آنگونه كه اين واژه بهترين معناى خود را نشان دهد، بگونه‌اى كه انواع حفظ از انواع دشمن و از جهات مختلف در آن هويدا باشد. اين خواسته به زيباترين وجهى در كلام ائمه (عليهم السّلام)‌ آمده است:

اللّهمّ احفظه من بين يديه... بحفظك الّذى لا يضيع من حفظته به....

خدايا وليّت را از هر سو حفظ كن: از پس و پيش، از راست و چپ، از بالا و پايين. خدايا او را با حراست خود حفظ كن كه هر كس را با آن حفظ كنى ضايع نمىشود. خدايا او را بعنوان امانت خود حفظ كن كه از بين نمىرود، و در پناه خود حفظ كن كه كسى حق تجاوز به آن ندارد، و در دائرة ممنوعة خود و در ساية عزت خود حفظ كن كه كسى نمىتواند بر آن غالب آيد. خدايا او را در امان مطمئن خود حفظ كن كه هر كس را در ظل آن پناه دهى خوار نمىشود. خدايا او را تحت حمايت خود بگير كه هر كس در آن باشد مورد تعرّض كسى قرار نمىگيرد. خدايا زره محكم و سخت حفاظ خود را بر او بپوشان، و از هر قصد سوئى حفظ فرما. خدايا او را از شر هر آنچه خلق كرده‌اى و بوجود آورده‌اى و صورت داده‌اى حفظ كن. خدايا او را در اين ساعت و در همة ساعات حفظ كن تا آن هنگام كه او را با تسليم همة خلق در زمين ساكن گردانى و زمانى طولانى او را از منافع آن برخوردار سازى.

* درخواست پنجم:

در پناه خدا از شر حسودانت...

اين بار دشمنان كينه توز او را درنظر مىآوريم و از خدا مىخواهيم او را از شر يكايك دشمنانش حفظ فرمايد. گويى دل با اين دعا بيشتر آرام مىگيرد كه بگويد:

اللّهمّ اكفه بغى الحاسدين و أعذه شرّ الكائدين....

خدايا او را از ظلم حسودان كفايت كن و از شر مكاران پناه ده، و سوء قصد ظالمين را از او منصرف نما و او را از دست جبّاران خلاص كن. خدايا او را از شر هر متجاوز و طاغى پناه ده.

خدايا او را در پرده‌اى محكم پنهان كن و براى او پناهگاهى محفوظ قرار ده.

خدايا او را از حمله‌هاى متجاوزين در حصن خود حفظ فرما.

* درخواست ششم:

ذلت دشمنانت را مىخواهم!

اكنون نوبت آن است كه با اسلحة دعا بر دشمنان مهدى (عليه السلام) بتازيم و نابودى و ريشه‌كن شدن آنان را از خدا بخواهيم:

اللّهمّ اشدد وطأتك على معانديه و أذلّ من ناواه....

خدايا، حمله‌ات را بر معاندين او شديد كن و هر كس در برابر او قد علم كرده ذليل فرما. هركس با او دشمنى مىكند هلاك كن، و هر كس بر او حيله مىكند بر او حيله كن، و ريشه‌كن نما هر كس حق او را انكار مىكند و امر او را سبك مىشمارد و در خاموش كردن نور او سعى مىكند و مىخواهد ياد او را به فراموشى بسپارد. خدايا وليّت را از وحشت دشمنانش و حيلة هركس كه قصد سوئى نسبت به او دارد، كفايت كن. خدايا به هر كس كه نسبت به او مكر مىكند مكر نما، و هر كس نسبت به او قصد بدى دارد، قصد سوء را متوجهش گردان و بنيان ايشان را در مقابل او ريشه كن فرما و قلب آنان را نسبت به او پر از رعب فرما و قدمهايشان را متزلزل فرما. خدايا آنان را علنى و ناگهانى گرفتار فرما.

* درخواست هفتم:

نفرين بر مخالفانت...

نفرين و لعنت حربة مؤمنى است كه قدرت ظاهرى براى غلبه بر دشمن ندارد. اين است كه چون دستش بر دشمن غالب نيست، با روح و جانش از او اظهار تنفر مىكند، و به خدا و پيامبر و مولايش اعلام مىكند كه من از آنان بيزارم، و به دشمن اعلان جنگ مىدهد، و تمام حواس اعتقادى خود را جمع مىكند و فرياد مىزند:

اللّهمّ شدّد عليهم عذابك... اللّهمّ العنهم فى بلادك....

خدايا عذابت را بر دشنمانِ حجتت شديد فرما و آنان را در ميان بندگانت خوار فرما. خدايا آنان را در شهرهايت لعنت كن و در پايين‌ترين درجة آتش جاى ده و شديدترين عذابت را از هر سو بر آنان ببار و آتش را بر تن آنان برسان. خدايا قبر مردگانشان را از آتش پر كن و حرارت آتش را به آنان بچشان، كه نماز را ضايع كردند و در پى شهوات رفتند و بندگانت را گمراه كردند و شهرهايت را خراب نمودند.

* درخواست هشتم:

چشم پدرانت به تو روشن باد!

در نگاهى به گذشتة اسلام، حضرت مهدى (عليه السلام) را وارث و نگاهبان ميراث انبياء وامامان (عليهم السّلام)‌ مىيابيم. اينجاست كه با لسانى ديگر از خدا مىخواهيم او را بخاطر زحماتى كه براى دين كشيده شده و احتياج آن به نگاهبانى چون او حفظ فرمايد:

اللّهمّ احفظ فيه رسولك و آبائه أئمّتك....

خدايا، دربارة او و بوسيلة او پيامبرت را و جانشين پيامبرت را و آل رسولت را و پدران او را ـ كه امامان برگزيدة تو و پايه‌هاى دينت هستند ـ حفظ فرما.

از خدا مىخواهم تو بيايى

يا صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف)

خداوند روزگارى را براى گشودن گِره انسانيت ـ كه تاكنون دوران هفت هزار ساله را پشت سر گذاشته ـ مقدر فرموده است. انبيا و اولياى الهى نيز بشارت آن را داده‌اند و در انتظارش بوده‌اند. بايد معتقد بود كه مشكل انسانها گرهى نيست كه قابل گشايش نباشد، ولى آن قدر پيچيده شده كه جز به دست يد اللهى گشوده نخواهد شد، و اين پيچيدگى به دست گروهى بوجود آمده كه در مقابل ذات الهى قد عَلَم كردند ومردم را به مقابله با ولايت الهى و فرامين ربوبى كشاندند.

از زمان حضرت آدم (عليه السلام)، قابيل گِرهى در مقابل خط مستقيم ايجاد كرد و از آن روز هر كس ـ با اهداف سوء يا جاهلانه ـ گرِههايى بر آن افزوده تا امروز كه ميراثى شامل تمام گرِههاى آدميت بر جاى مانده است.

نمايندگان پروردگار در هر زمانى ـ با امكانات محدودى كه داشتند ـ بسيارى از اين گرهها را گشودند و اگر چنين نبود بشريت به دست نابودى سپرده مىشد و راه هدايت و خير دنيا و آخرت بسته مىشد.

ولى بهره بردن كامل از نعمتهاى دنيا و بكار گرفتن صحيح آن براى آخرت احتياج به شرايطى دارد كه جز با پشتيبانى خداوند به دست گرفتن حكومت جهان توسط حجت الهى تحقق نمىپذيرد. اين وعده‌اى است كه حقتعالى به بندگانش داده و از آنان خواسته براى آن روز دعا كنند.

با نگاهى به محتواى دعاهايى كه تحت عنوان «دعاى فرج» يعنى «گشايش» به ما آموخته‌اند، در مىيابيم كه ما را براى چنين دعايى از جهات مختلف روحى آماده كرده‌اند. ابتدا شكايت و احساس درد را در ما زنده نموده‌اند تا ارزش فرج الهى را بدانيم. سپس آنگونه كه در دعاى تعجيل فرج بايد سخن گفت به ما آموخته‌اند.

به قدرى حساب شده اين گشايش عظيم آفرينش در فرهنگ شيعه ترسيم شده كه دعا كننده به راحتى دورنمايى از آن روزگار شيرين را بر دل خويش نقش مىزند. روزگارى را مىبيند كه يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر و جانشينانشان و دوازده امام معصوم (عليهم السّلام)‌ در آن روز تلاشها و زحمات طاقت فرساى خود را به ثمر نشسته مىبينند. روزى را مجسم مىكند كه دين الهى در جامعة جهانى عينيت پيدا كرده و در ساية آن عدالت مطلق بر همة دنيا حكمفرما است. روزى كه شيعيان و اولياى اهل بيت (عليهم السّلام)‌ سرفراز مىشوند، ودشمنان خدا و رسول و آل رسول انتقال قرنها را باز پس مىدهند و آرامشى باور نكردنى بر زمين حكمفرما مىگردد.

* گشايش اول:

در غيبت تو چه كنيم؟

بايد از عدم حضور حجت الهى نگران بود و بايد از اجرا نشدن دين خدايى دندان بر هم ساييد و بايد از قدرت و فرمانروايى دشمنان خدا رنج كشيد و تأسف خورد، تا با روحى آزرده دست به دعا برداشت و از خدا خلاصى از چنان شرايط دردناك را طلبيد:

اللّهمّ عظم البلاء و برح الخفاء... اللّهمّ إنّا نشكو إليك فقد نبيّنا و غيبة ولينا....

خدايا بلاها بالا گرفته و مخفى آشكار شده و پرده كنار رفته و زمين تنگ شده و آسمان بركاتش را منع نموده است. پروردگارا شكايت ما به درگاه توست و در سختى و آسانى اعتماد برتوست.

خدايا انتظار طولانى گشته و فاجران ما را مورد شماتت قرار داده‌اند و دادخواهى بر ما مشكل شده است.

خدايا به درگاه تو شكايت آورده‌ايم فقدان پيامبرمان و غيبت امامان را، و سختگيرى زمان را بر ما و گرفتار كردن فتنه‌ها ما را و متحد بودن دشمنان در مقابل ما و زيادى دشمنان و كمى تعدادمان را....

* گشايش دوم:

خدا تو را برساند!

دست دعا بر مىآوريم و آرزوى ديرينة امّتها را بر زبان مىآوريم. از خدا مىخواهيم وعده‌اش را به ظهور برساند و امام زمان (عليه السلام) را خليفة آشكار خود در زمين قرار دهد و به او اذن قيام دهد و ملائكه را به يارى او فرستد و آنگونه مقدر فرمايد كه حجت خدا راضى شود كه رضايت ما نيز در همان است. از زبان خود و منتظران تاريخ به درگاه خدا عرضه مىداريم:

اللّهمّ عجّل فرجه و أنجز وعده و استخلفه فى ألأرض و زيّن الأرض بطول بقائه....

اى امام زمان، خداوند وعدة پيروزى و ظاهر شدن امر امامت تو را برايت زود برساند.

خدايا بر حجت خود درودى فرست كه با آن فرجش را نزديك فرمايى و او را يارى كنى.

خدايا، او را خليفة ظاهر خود در زمين قرار ده... و پس از دوران ترس، براى او دوران امن را مقرّر فرما.

خدايا، از تو مىخواهيم كه به وليّت دربارة ظاهر ساختن عدالت تو بين بندگانت و قتل دشمنانت اجازه دهى.

خدايا، دورى او را نزديك گردان، و وعدة او را به عمل برسان و به عهد او وفا كن و حجاب غيبت را از نيروى الهى او كنار زن و برگهاى محنت دشمنان را با ظهور او ظاهر فرما، و پيشاپيش او رعب را بفرست و قلب را با او ثابت فرما.

خدايا او را يارى كن و براى دينت او را پيروز فرما و اولياى خود را به وسيلة او كمك فرما.

خدايا، نصرت با عزّت به او كرامت فرما و عمر او را طولانى كن و زمين را به طول بقاى او مزّين فرما.

خدايا، براى وليّت آنچه وعده داده‌اى به مرحلة عمل برسان و كلمة تامّة خود و آن غايب در زمينت كه خائف و منتظر است را ظاهر فرما.

خدايا، دعوت او را بلند گردان و او را بر دشمنش پيروز فرما و براى او فتح آسانى مقرّر گردان.

خدايا، او را با ملائكة نصر و لشكريانى از ملائكة نشان دار حمايت فرما و آنگونه كه در شب قدر دربارة انتقام او مقدر فرموده‌اى ظاهر كن تا آنجا كه او راضى گردد.

خدايا، عدالت را به دست او ظاهر كن و او را عزت عطا كن و با او به خوبان عزت ده و او را يارى كن و با او خوبان را پيروز فرما و براى او قدرتى كه از سوى تو پشتيبانى شود قرار ده. پروردگارا، تو هستى كه گرفتارى را برطرف مىنمايى و درخواست مضطر را اجابت مىكنى آنگاه كه تو را بخواند و از گرفتارى بزرگ نجات مىدهى. خدايا، گرفتارى را از وليّت برطرف ساز و همانگونه كه ضمانت فرموده‌اى او را در زمين خليفه قرار ده.

خدايا، پيامبرت را شاد كن به ديدن او و آنان كه در پى دعوتش پيرو او شده‌اند. خدايا اين مشكل را از اين امت با حضور او برطرف كن و ظهور او را زودتر برسان. ديگران ظهور او را دور مىدانند، ولى ما آن را نزديك مىدانيم.

خدايا فرج او را نزديك كن و خروج او را آسان ساز و جاده‌اى فراخ پيشاروى او قرار ده و امر او را نافذ گردان و پشتش را محكم كن.

خدايا، تو خود فرموده‌اى و گفتة تو حق است كه در اثر كارهاى مردم، فساد در دريا و خشكى ظاهر مىشود. پس ولى خود را ظاهر گردان، همان پسر پيامبرت كه هم نام او است.

* گشايش سوم:

اى فرج حقيقى آل محمد (عليهم السلام)!

پيامبر و اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و يازده امام معصوم (عليهم السّلام)‌ در دورانهايى قرار داشتند كه خود و شيعيانشان در مظلوميت به سر بردند و همه در انتظار فرج بودند. خود پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بارها بشارت مهدى ـ (عليه السلام)‌ـ را به مردم داده بود. اميرالمؤمنين (عليه السلام) داستان ظهور مهدى (عليه السلام) را براى شيعيانش بيان مىفرمود. فاطمه زهرا (عليها السلام) در آرزوى روز انتقام مهدى (عليه السلام) بود. بردبارى و صبر امام مجتبى (عليه السلام) در انتظار مهدى (عليه السلام) بود. شهيدان كربلا، امام حسين (عليه السلام) و هفتاد و دو قربانى محبتش، و زينب كبرى و هشتاد و چهار بانوى كشتى شكستة كربلا، مهدى (عليه السلام) را صدا مىزدند. همة امامان مژدة طلوع او را به مردم مىدادند، و به صراحت تنها راه گشايش و روز فرج را قيام مهدى آل محمد (عليه السلام) معرفى مىكردند. يعنى فرج آل محمد (عليهم السّلام)‌ با فرج قائم آل محمد (عليه السلام) است و بس. در دعاهايى كه براى فرج آن حضرت بر زبان مىآوريم به اين مطلب تصريح شده است:

اللّهمّ عجّل فرج أوليائك و اردد عليهم مظالمهم....

خدايا فرج و گشايش آل محمد (عليهم السّلام)‌ را با ظهور قائم ايشان قرار ده و عزّت او را ظاهر فرما. خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ايشان را نزديك فرما. خدايا فرج اوليائت را زود برسان و آنچه به ايشان ظلم شده به آنان باز گردان و قائم آنان را به حق ظاهر فرما.

* گشايش چهارم:

روزى كه با تو باشيم...

شيعه فرج خود را در ظهور امام غائب خود مىداند. ما شيعيان چشم براه روزى هستيم كه حلقة محبت گرد آفتاب وجود مهدى موعود بزنيم. در يك نگاه، صفى طولانى از كنارِ درِ نيم سوختة خانة على و زهرا (عليهما السلام) تا امروز كشيده شده كه در اكناف عالم منتشرند، و يكصدا و يكدل معتقدند كه بايد او بيايد تا گره‌ها گشوده شود:

اللّهمّ فرّج عنّا بحقّهم فرجاً عاجلاً... وانصر به أوليائك و أوليائه و شيعته....

خدايا بحق آل محمد (عليهم السّلام)‌ تو را قسم مىدهيم براى ما فرج زودرسى مانند چشم برهم زدن و يا نزديك‌تر از آن برسانى. خدايا بوسيلة حضرت مهدى (عليه السلام) دوستانت و دوستانش و شيعيان و ياران او را يارى فرما و ما را از آنان قرار ده. خدايا ياران او را يارى كن و خوار كنندگان او را خوار كن.

خدايا نور او را دائمى قرار ده كه شبى نداشته باشد، و قبلهاى مرده را توسط او زنده فرما و سينه‌هاى غيظ گرفته را بوسيلة او شفا ده، و گرايشهاى مختلف را به وسيلة او بر حق متحد فرما.

خدايا دوستانت را بوسيلة او دولت عطا كن و ياران اورا قوى فرما و مؤمنين را بوسيلة او عزّت عطا فرما.

* گشايش پنجم:

در آرزوى انتقام زهرا و حسين (عليهما السلام)!

خون دل شيعه از كنار قبر كوچك محسن (عليه السلام) آغاز شده و از سينة مجروح زهرا (عليها السلام) و فرق شكافتة على مرتضى (عليه السلام) عبور كرده تا بر پهنة كربلا صفحة تاريخ را سرخ كرده است. هزار و چهار صد سال است كه سقيفه خون بر دل غدير مىريزد و چنگال كينه آلود خود را بر گلوى غديريان مىفشارد. خدايا، انتقام چهارده قرن را يك جا گرفتن در تصوّر چه كسى مىگنجد؟ پروردگارا، انتقام خانة آتش‌زده و بانوى پهلو شكسته كى گرفته خواهد شد؟ اى خداى منتقم، شير خوار كربلا منتظر است! اشك زينب (عليهما السلام) تا كنار كعبه زبانه مىكشد و در انتظار فريادرسى است كه ندا كند: «يا أهل العالم، إنّ جدّى الحسين قتل مظلوماً». روز شيرينى خواهد رسيد كه ظالم سوزانده شود و ريشة منافق كنده شود و هر پايه و بنيانى كه در اين جهان بر ظلم نهاده شده ويران گردد تا عدالت بتواند بر پهنة گيتى بنشيند.

در دعاهايى كه به ما آموخته‌اند آنقدر بر شكست ظالمين با قيام مهدى (عليه السلام) تأكيد شده كه گويى همين هدف فراز مهمّى از ظهور حضرتش را تشكيل مىدهد. با لعنت و برائت نسبت به همة ظالمين و مؤسسين بناى ظلم، دست به دعا برمىداريم و مىگوييم:

اللّهمّ اقصم به جبابرة الكفر و اقتل الكفّار و المنافقين و جميع الملحدين....

خدايا بدست حضرت مهدى (عليه السلام) جباران كفر را كمرشكن كن و كفار و منافقين و همة ملحدين را در هر جا كه باشند از شرق و غرب و خشكى و دريا توسط او بقتل برسان. خدايا شهرها را از آنان پاك كن و قلب بندگانت را با انتقام از آنان شفا ده.

خدايا از تو مىخواهيم به ولى خود اجازه دهى تا بدست او از ظلم و جور پايه‌اى باقى نگذارى مگر آن را بشكنى و بقاياى آن را نابود كنى و نيروى آن را سست كنى و ركن آن را منهدم نمايى و بُرندگى آن را كُند نمايى و اسلحة آن را بىاثر قرار دهى و پرچم آن را سرنگون نمايى و شجاعان آن را بقتل رسانى. خدايا آنان را با سنگ سرشكن خود مورد اصابت قرار ده و با شمشير برنده‌ات و با شدتى كه از مجرمين رد نمىكنى بزن. خدايا دشمنان خود و دشمنان رسولت و دشمنان وليت را بدست وليت و بدست بندگان مؤمن خود عذاب فرما.

خداى خوار كنندگان او را خوار كن و هر كس در مقابل او علمى افراشته هلاك كن و هر كس بر او حيله كند سرنگون فرما. خدايا جباران كفر و ستونها و پايه‌هاى آن را بدست او بقتل برسان و رؤساى گمراهى و بدعتگزاران و از بين برندگان سنت و تقويت كنندگان باطل را بدست او بشكن. خدايا جباران را بدست او ذليل كن و كافرين و همة ملحدين را در شرق و غرب زمين و خشكى و دريا و دشت و كوه بدست او ذليل فرما، بطورى كه از آنان كسى و اثرى باقى نماند.

خدايا او را بر همة دشمنان دينت مسلط فرما و او را الهام كن كه ركنى از آنان را رها نكند مگر آنكه آن را بلرزاند و خراب كند، و مغزهاى آنان را متلاشى كند، و حيله‌هاى آنان را به خودشان بازگرداند، و بر فاسقين آنان حد جارى كند. فراعنة آنان را هلاك كند و پوششهاى آنان بر اعمال ننگشان را بِدَرد و پرچم آنان را سرنگون كند. قدرتهاى آنان را بدست خود گيرد و نيزه‌هاى آنان را بشكند، و سپرهاى آنان را پاره كند. لشكر آنان را متفرق سازد و منبر آنان را بسوزاند و شمشير آنان را بشكند و بتهاى آنان را خرد كند و خون آنان را بريزد و ستم آنان را ويران سازد و قلعة آنان را منهدم سازد و دروازه‌هاى آنان ببندد و قصرهاى آنان را خراب كند، و محل سكونت آنان را تفتيش كند و زمينهاى پست آنان را زير پا گذارد و از كوههاى آنان بالا رود و گنجهاى آنان را بيرون آورد.

خدايا دشمنانت را بدست او ذليل فرما و هر جبّارى را بدست او بشكن و با شمشير او هر آتشى را خاموش كن و با عدالت او ظلم هر زورگويى را از ميان بردار و حكم او را بر هر حكمى مقدم فرما و با قدرت او هر سلطنتى را ذليل كن.

* گشايش ششم:

روزى كه دوستانت مسرورند!

ظهور حضرت و سرور ياران او و نابودى دشمنانش، گامهايى است بسوى تحقق و اجراى دين الهى كه هدف از خلقت انسان است. براى تحقق حكم خدا، ابتدا بايد بدعتها معرفى و از ميان برداشته شوند، و آنجاست كه دين خدا با همان طراوت و تازگى هميشه جلوه مىكند. آن روز است كه دستورات الهى بدون ترس از هيچ ظالمى عرضه مىشود و هر مطلب حقّى علناً اظهار مىشود و اين بالاترين آرزوى انبيا و اولياى خدا بوده است. در دعاها به ما آموخته‌اند كه بگوييم:

اللّهمّ اجعله الدّاعى إلى كتابك و القائم بدينك، مكّن له دينه الّذى ارتضيته له....

خدايا حضرت مهدى (عليه السلام) را دعوت كننده به قرآنت و بپا دارندة دينت قرار ده، و در دينت كه مورد رضاى تو است به او امكان بده.

خدايا دينت را به دست او ظاهر فرما تا دين تو بوسيلة او و بدست او به تازگى و شادابى بازگردد و حق بصورت خالص عرضه گردد و باطل دور انداخته شود.

خدايا به نور او هر ظلمتى را نورانى كن و با پاية استوار او هر بدعتى را فرو بريز و با عزت او هر گمراهى را منهدم فرما.

خدايا بدست او دينت و سنت پيامبرت را ظاهر فرما تا چيزى از حق بندگانت مخفى نشود. خدايا حق را با او بپادار و باطل را خرد كن و سنتهاى پيامبران را بوسيلة او زنده فرما و حكم پيامبرت را احيا كن و آنچه از دينت محو شده و آنچه از احكامت تغيير يافته بوسيلة او تجديد فرما، تا آنكه دين تو توسط او و بدست او به حالت اصلىتر و تازه و خالص و صحيح خود بازگردد، بطورى كه انحراف و بدعتى در آن نباشد.

خدايا دين را بعد از گوشه‌گير شدن بدست او عزت عنايت كن و حق را پس از خاموشى بدست او مورد اطاعت قرار ده و ظلمت را بدست او به درخشندگى تبديل كن و غم و غصّه را بدست او زايل فرما.

خدايا بوسيلة وليت قرآن را زنده كن و حدود تعطيل شده و احكام مهمل مانده را بدست او بپادار، بطورى كه حقى باقى نماند مگر آنكه علنى شود.

خدايا چنان فراهم كن كه او هر باطلى را بيابد پاره پاره كند و حق را بر كرسى بنشاند و آن را محقق سازد. خدايا او را تجديد كنندة آنچه معطل مانده از احكام كتابت و برپا كنندة آنچه از پرچمها و علائم دين و سنت پيامبر ـ صلّى الله عليه وآله ـ وارد شده قرار ده.

* گشايش هفتم:

گلستان عدل به يمن قدم تو!

آرزوى جهانى همة مظلومين جهان، تحقق عدالت است كه از وعده‌هاى قطعى دربارة حضرت بقية الله الاعظم (عليه السلام) است. عدالتى كه گستردگى آن از يك شهر و كشور فراتر است و دربرگيرندة تمام جهان است، آن هم در حاليكه ظلم و ستم در هر سوى جهان به اعلا درجه رسيده است. در دعاها اين خواسته را چنين مىگوييم:

اللّهمّ املأ به الأرض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً....

خدايا، زمين را بدست او پر از عدل و داد كن همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است. خدايا شكستگىها را بوسيلة او ترميم فرما و شكافها را التيام ده و ستم را بدست او بميران و عدل را بوسيله او آشكار ساز.

خدايا شهرها را بوسيلة او در امنيت قرار ده و بندگان را بوسيلة او هدايت فرما، و همة جلوه‌هاى عدل را شكوفا كن.

خدايا، ظلمتهاى ستم را با عدالت او به نورانيت تبديل فرما و آتشهاى كفر را بوسيلة او خاموش كن و پيچيدگىهاى حق و مجهولات عدالت را توسط او واضح فرما.

خدايا او را پناه مظلومان از بندگان و ياور كسانى كه جز تو ياورى نمىيابند قرار ده.

خدايا شهرها را با او آباد گردان و بندگانت را حيات تازه عنايت كن.

/ 8