در قرآن آمده است كه ابليس از خداوند تا روز قيامت مهلت خواست، اما خداوند فرمود: «الى وقت يوم معلوم» منظور از آن روز و كدام وقت است؟ - پرسش هایی راجع به امام زمان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسش هایی راجع به امام زمان - نسخه متنی

بنیاد حضرت مهدی موعود (عج)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در قرآن آمده است كه ابليس از خداوند تا روز قيامت مهلت خواست، اما خداوند فرمود: «الى وقت يوم معلوم» منظور از آن روز و كدام وقت است؟

جريان گفت‏وگوى شيطان با خداوند و مهلت خواستن او تا روز قيامت در دو جاى قرآن
مطرح شده است، مورد اول آيات 37 و 38 سوره مباركه حجر و مورد دوم آيات 80 و 81،
سوره مباركه (ص) كه در آن، درخواست شيطان و پاسخ خداوند متعال اين گونه مطرح شده
است.

«قال رب فانظرنى الى يوم يبعثون قال: فانك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم»

منظور از «وقت معلوم» با توجه به سياق آيه، غير از روز قيامت است؛ چون پاسخ
خداوند در مورد درخواست شيطان به گونه‏اى است كه با اصل درخواست وى موافقت شده است
و خداوند اجازه و مهلت به شيطان داده است «فانك من المنظرين»؛ يعنى تو از مهلت
داده‏شدگانى، ولى مقدار مهلت مورد نظر شيطان را نپذيرفته است؛ زيرا شيطان پايان مدت
مورد نظر خود را روز قيامت و فرارسيدن رستاخيز عنوان نموده است؛ «الى يوم يبعثون»
اما خداوند متعال اين مهلت را به «وقت معلوم» كه زمان معين و مشخص در علم الهى است،
منوط نموده است و اين وقت معلوم، قطعا غير از روز قيامت و مربوط به اين دنيا است.

اما اين‏كه «وقت معلوم» چه دوره و زمانى است، در رواياتى كه ذيل اين آيه
مباركه وارد شده است، پاسخ داده شده است و مراد از آن را زمان ظهور حضرت بقية
اللّه(عج) معرفى نموده است.

اسحاق بن عمار مى‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام در مورد اين آيه سؤال نمودم
و منظور خداوند از مدت مهلت دادن به شيطان را جويا شدم. حضرت فرمود:

قال: الوقت المعلوم يوم قيام القائم عليه‏السلام فاذا بعثه اللّه كان فى مسجد
الكوفه و جاء ابليس حتى يحثو على اكبته فيقول: يا ويلاه من هذه اليوم فيأخذ بناصية
فيضرب عنقه فذلك يوم الوقت المعلوم.[6]

مراد از وقت معلوم كه خداوند شيطان را تا آن زمان مهلت داده است، روز ظهور
حضرت قائم عليه‏السلام است. هنگامى كه خداوند حضرت مهدى عليه‏السلام را برانگيزد،
حضرت در مسجد كوفه استقرار مى‏يابد. شيطان


درحالى كه با زانوهاى خود به سوى حضرت مى‏رود (كنايه از بازداشت و تسليم شدن) در
كوفه كه مقر حكومت او است، آورده مى‏شود. در آن لحظات شيطان از شدت خوف آن روزفرياد
واويلا سر مى‏دهد، آن گاه حضرت مهدى عليه‏السلام پيشانى او را مى‏گيرد ـ كه نشانه
اوج ذلت و پيچارگى شيطان است ـ و گردنش را مى‏زند. اين روز همان روز معلومى است كه
در قرآن خداوند فرموده است.

مرحوم علامه طباطبايى نيز، در تفسير اين آيه مى‏فرمايد:

مراد از وقت معلوم كه خداوند آن را آخرين مهلت براى شيطان قرار داده است، روزى
است كه خداوند جامعه بشرى را [با ظهور دولت كريمه حضرت مهدى عليه‏السلام ]به تمام
معنا اصلاح نمايد و ريشه فساد را به كلى قطع فرمايد؛ به گونه‏اى كه كسى جز خداوند
پرستيده نشود.[7]

نظر استاد مرحوم علامه در مورد اين كه مراد از آيه روز قيامت نيست، اين گونه
است: تصريح خداوند به «يوم الوقت المعلوم» در واقع نفى آن وقت مورد نظر شيطان است
وگرنه ذكر اين قيد، لازم نبود.

در مورد روايات امام صادق عليه‏السلام گرچه اين احتمال وجود دارد كه مراد حضرت
از كشتن شيطان محدود و بى‏تأثير كردن اغواگرى شيطان در آن زمان باشد و حضرت اين
معناى كنايى را مد نظر داشته باشد، ولى ظاهر عبارت حضرت بر كشتن شيطان دلالت دارد؛
«فيضرب عنقه». در هر حال چه منظور كشتن شيطان باشد و چه از كار انداختن او آن چه
مسلم است اين است كه در عصر حاكميت مطلق دين الهى در حكومت مهدوى، جامعه توحيدى
خالص و به دور از هرگونه گناه و شرك پايه‏ريزى مى‏شود؛ «يعبدوننى لايشركون بى
شيئا».[8]

در چنين دورانى كه به بركت رهبرى معصوم عليه‏السلام عقل‏هاى مردم به بيش‏ترين
رشد و شكوفايى مى‏رسد و جامعه بر اساس اخلاق و تربيت الهى، ساخته مى‏شود، نقشى براى
شيطان و اغواگرى او باقى نمى‏ماند، پس چه كشته شود و چه زنده بماند نتيجه يكى خواهد
بود و شيطان در عمليات گمراه‏سازى مردم، به پايان كار خود خواهد رسيد.

تذكر اين نكته نيز لازم است كه كشته شدن شيطان يا بى‏تأثير بودن او، با تكليف
انسان‏ها منافاتى ندارد؛ زيرا انگيزه‏هاى معصيت، تنها وسوسه‏هاى شيطان نمى‏باشد،
بلكه وسوسه‏هاى نفسانى و عوامل درونى و نيز انگيزه‏هاى بيرونى، از عوامل تحريك
انسان به گناه است كه همواره وجود دارد و راهمعصيت هم‏چنان باز است. با اين تفاوت كه انسان‏هاى آن جامعه با توجه به رشد عقلانى
فوق‏العاده و تربيت بى مانندى كه در پرتو حكومت حضرت نصيب آنان مى‏شود، با آگاهى و
اختيار از آلودگى و معصيت دورى مى‏كنند و راه اطاعت و بندگى الهى را در پيش
مى‏گيرند؛ نه اين‏كه انسان‏هاى آن زمان طبيعت انسانى آنان تبديل شود، بلكه درجه
اعلاى آگاهى و ايمان آنان موجب مى‏شود كه انجام گناه به حداقل ممكن برسد.






/ 46