بیشترلیست موضوعات الف. اصلاح فكر ب. پرورش اصول اخلاقى ج. حسن روابط افراد جامعه د. حذف تبعيضهاى ناروا توضیحاتافزودن یادداشت جدید
در ذيل عنوان ياد شده، تنى چند از فرهيختگان حوزه و دانشگاه، به ده سؤال مجله نقد و نظر درباره «دفاع عقلانى از دين » پاسخ داده اند . خواننده در اين اقتراح، بخش اول پاسخهاى دانشوران ذيل را خواهند خواند: غلامرضا اعوانى، استاد دانشگاه رضا داورى، استاد دانشگاه جعفر سبحانى، استاد حوزه علميه محمد لگنهاوزن، استاد دانشگاه مصطفى ملكيان، استاد حوزه علميه و دانشگاه.
نقد و نظر:
در «دفاع عقلانى از دين » مراد از «دين » و «عقل » دقيقا چيست؟ ملكيان: در آغاز بايد گفت كه پيروان هر دين و مذهب، بنا به جهتى يا جهاتى، براى سخن كس يا كسانى حجيت و قداست قائلند; يعنى آنان را فوق سؤال مى دانند و آراء و نظريات و تعاليم و احكامشان را بى چون و چرا مى پذيرند. به اين كس يا كسان سخنان بسيار نسبت داده شده است و مى شود. شك نيست كه بيقين و با قاطيعيت نمى توان مدعى شد كه همه اين سخنان، فى الواقع، از زبان و قلم آن كس يا كسان صادر شده است . اينجاست كه تميز سخنانى كه براستى از آن كس يا كسان صدور يافته از سخنانى كه مجعول است، اهميت و ضرورت مى يابد. و اين تميز جز با استمداد از روششناسى علوم تاريخى امكانپذير نيست; هرچند بايد اعتراف كرد كه اين روششناسى در مورد هيچ دين و مذهب، به صورت كامل و دقيق، اعمال نشده است. به هر تقدير مى توان به مجموعه گزاره هايى كه پس از اعمال روششناسى علوم تاريخى در مورد سخنان به جا مانده از مرجع يا مراجع فوق سؤال يك دين، صدورشان از آن مرجع يامراجع، احراز مى شود نام «دين » داد. و مى شود گفت كه در مبحث «دفاع عقلانى از دين » آنچه از «دين » مراد مى شود، اولا وبالذات، همين مجموعه گزاره هاست، كه از ديدگاه متدينان، مقدس است. البته ثانيا وبالعرض، دو دسته گزاره ديگر نيز مورد دفاع واقع مى شوند: يكى پيشفرضهاى معرفتشناختى و وجود شناختى اين مجموعه گزاره ها، و ديگرى لوازم اين مجموعه. بنابراين، روى هم رفته، مى توان گفت كه مراد از «دين »، در اين مبحث، مجموعه گزاره هاى مقدس و پيشفرضها و لوازم آن گزاره هاست. اما مراد از «عقل » مجموعه علوم و معارفى مى تواند بود كه ازراههاى عادى اكتساب علم و معرفت، يعنى از راه حس و تجربه (اعم ازحس ظاهر و حس باطن)، تفكر و استدلال و نقل تاريخى، روشمندانه حاصل آمده است. اين مجموعه علوم و معارف، بنا به تعريف،براساس روششناسى علوم تجربى، علوم رياضى، منطقى و فلسفى و علوم نقلى و تاريخى، نقادى و سرانجام تصويب Justificatio شده اند. لگنهاوزن: مقصود از تعبير «دفاع عقلانى از دين » و سازه ها (مؤلفه ها)ى آن تاحد زيادى به متن و سياقى كه در آن به كار مى رود، بستگى دارد. در مباحث كلام فلسفى يا فلسفه دين در غرب، «دين » عموما به معناى تئيسم (اعتقاد به خداى يكتا) است. هرچند اذعان مى شود اديان غيرتئيستى (غيرتوحيدى) همچون بودئيسم و ودانتا وجود دارد، اما كانون توجه آنان كه به بحث از دفاع عقلانى مى پردازد، تئيسم است. و بر طبق دائرة المعارف فلسفه مقصود از تئيسم، اعتقاد به خداى يكتايى است كه الف) انسانوار(شخصى) است، ب)سزاوار پرستش، ج)جداى از عالم است و د)به طور مداوم در آن فعال است. جان. هيك اذعان مى كند كه تئيسم... دقيقا به معناى اعتقاد به يك خداست، اما عموما اين واژه را براى اعتقاد به خداى انسانوار به كار مى برند . ريچارد سوين برن اظهار مى دارد كه تئيست كسى است كه معتقد باشد خدايى وجود دارد كه شخصى بى جسم است; يعنى روحى كه ازلى و ابدى، مختار، قادر به انجام هر كارى، عالم به همه امور، خير كامل و ذات (موضوع) درخور پرستش و اطاعت انسان، خالق و حافظ عالم هستى است. جى. ال. مكى هنگامى كه به بحث از موضوع الحاد مى پردازد، تعريف سوين برن را از تئيسم مورد تاييد قرار مى دهد. توجه به اين نكته حائز اهميت است كه همه اين تعاريف اين ايده را مشتركا دربر دارند كه تئيسم مستلزم اعتقاد به خداى انسانوار است. در قرون وسطى بحث قابل ملاحظه اى در باب معناى شخص اقنوم در ميان متكلمين مسيحى در جريان بود. زيرا در مقام تبيين آموزه تثليث اعتقاد بر اين بود كه در عين اينكه خداوند يكتاست، سه شخص (انسان، اقنوم) است. اين معنا از شخص مستقيما به تعبير «شخصى، انسانوار» تعاريف فوق مرتبط نمى گردد. معناى «انسانوار» كه در بين متكلمين مسيحى متداول است در مقابل آن چيزى است كه به عنوان ديدگاههاى غيرانسانوار از الوهيت تلقى مى شود كه برطبق آن موجود فرجامين با وجود بحث (صرف، محض) يا كمال وجودى يا يكتاى نئو افلاطونى و يا حتى نيستى (لاشيئية) يكسان گرفته مى شود. وقتى انسان معناى تئيسم رايج در بين متكلمين و فلاسفه غربى را درمى يابد، مى تواند پى به اين نكته ببرد كه هرگونه بحثى از تئيسم بايد براى مسلمين مساله انگيز باشد. چه اينكه در بين متفكرين بزرگ مسلمان در طى قرون متمادى كسانى بوده اند كه تصورشان از خداوند به تئيسم انسانوار گرايانه (شخص گرايانه) مسيحى نزديكتر است. بيشتر فلاسفه و عرفا ديدگاهى نسبت به خداوند دارند كه متكلمين غربى آن را به عنوان ديدگاه غيرانسانوار قلمداد مى كنند. موضوع اين نيست كه متفكرانى چون فارابى، ابن سينا، ابن عربى و صدرالمتالهين ديدگاه انسانوارگى را با عنايت به ديدگاهى چون حقيقة الوجود رد كرده اند، بلكه مشكل اينجاست كه آنان مى گفتند بين تصور خداوند به عنوان دوستدار انسانوار مراقب و مشرف بر همه امور ما و خداوند به عنوان موجودى بسى فراتر از هر امرى كه به تصور انسان آيد، تعارضى (تناقضى) نيست. در واقع اين نظر كه مى توان خداوند را از چشم اندازهاى مختلف به گونه اى ناقص درك نمود، خاص تصويرى قرآنى از الوهيت است كه به وسيله پيامبر اسلام و اهل بيتش عليهم السلام بيان شده است. امام خمينى رضوان الله عليه اين نظر را به طور زيبايى در تفسير سوره حمد بيان نموده و اظهار داشتند كه اختلاف فلاسفه، عرفا و متكلمين صرفا در تعبير و زبانى كه براى توصيف خداوند به كار مى بردند، است و هيچگونه اختلاف جوهرى بين ديدگاههاى آنان وجود ندارد. تاكيد بر اين نكته حائز اهميت است كه آنچه مسلمين از «دين » اراده مى كنند، شامل مفهومى از خداوند است كه به مراتب عامتر از مفهومى است كه تعاريف غربى امروزه از تئيسم مجاز مى دارد.