قسمت دوم آيت اللهالعظمي منتظري بحث پيرامون شناخت خداوند، از خطبه 186 نهج البلاغه بود. و همانگونه كه قبلاًُ نيز تذكر دادهايم حضرت امير عليهالسّلام، براي معرفي خدا بيشتر به صفات سلبيه يا صفات اضافيه ميپردازد زيرا صفات حقيقيه خداوند عين ذاتش است و احاطه به ذات حق تعالي براي ما ميسر نيست. قسمتي از خطبه كه قبلاً بحث آن گذشت، درباره حركت و سكون بود كه حضرت ميفرمايد: حركت و سكون بر خداوند تبارك و تعالي جاري نيست. در تعريف حركت گفتيم كه وجود تدريجي از نقص به كمال است كه درباره خدا راه ندارد و درباره سكون هم تذكر داديم كه عدم حركت مطلق نيست بلكه عدم الحركهاي است كه استعداد حركت دارد. و اين هم در خدا راه ندارد. اكنون براي توضيح بيشتر و براي اينكه برادران و خواهران بدانند كه عدهاي از مسلمين به ظواهر بعضي از آيات استناد كرده و ميپنداشتند كه خداوند حركت دارد، روايتي نقل ميكنيم. در زمان امام صادق و امام كاظم عليهما السّلام، اين قول بين عدّهاي از مردم شايع بود كه خداوند از آسمان به پائين ميآيد و به مخلوقاتش مينگرد و اگر كار بدي ملاحظه كرد ناراحت شده و اگر كار خيري را ببيند خوشحال ميشود!! (والعياذ بالله).