بـديهى است كه در هر جامعه انقلابى با سقوط سيستم سياسى بلافاصله ارزشـهاىمسلط بـر آن مـحو نمى گردند تاثير ارزشهاى مزبور به طول مـدت سـلطه آنـها بـر جـامعه و نـفوذ بر مسأل فرهنگى اجتماعى و تربيتى بستگى دارد هر چه طول مدت مبارزه براى پيروزى انقلاب كمتر بـاشد آثـار ارزشهاى نظام پيشين دوام بيشترى مى يابد ازجمله اين ارزشـهـاى مـذموم از نـظر انـقلابيون, راحـت طـلبى, فـساد اخـلاق ,رشـوه خوارى و... مى باشد, در صورتى كه يك مبارزه مستمر و طولانى بـا ارزشـهاىفرهنگى گـذشته بـعمل نـيايد تدريجا با رشد مجدد آن ارزشـها مـوجبات انـحراف وآلـوده كـردن ارزشهاى اصيل انقلابى را فراهم مى سازد.
4- خستگى نيروهاى انقلابى و از دست دادن روحيه انقلابى
يـكى ديـگر از آفـتهاى انـقلابى سـستى در جـناح انقلابيون مى باشد كـناره گيرى از صـحنه به دلـيل مـوفقيت انـقلاب و به ثمر رسيدن آن خستگى و يا س از انقلاب به دليل مواجه شدن با مشكلات و عدم موفقيت در حـل آنـها نـااميدى از پياده شدن معيارهاى ايدئولوژيكى و ... همه اينها خود آفات انقلاب اند كه بايد نيروهاىانقلابى توجه داشته بـاشند و هـمان شـور و شوق زمان انقلاب را در خود حفظ نموده و در برابر مشكلات كمر خم نكرده و در مقابل همه شدأد استقامت به خرج دهـندتا انقلاب بطور كامل بثمر بنشيند و از خطر سقوط رهأى يابد وگـرنه بـا كمترين سستى و كناره گيرى انقلاب با امواج خطرها مواجه خواهد شد.
5- كناره گيرى و انزوا
يـكى ديـگر از آفـات انقلاب كناره گيرى و انزواطلبى مديران لايق و مـتعهد بـخاطر تـنزه و قـداست طـلبى اسـت چـنين افرادى با احساس مسئوليت شرعى از برخورد بامشكلات و موانع و جوسازىهاى غلط نبايد بـهراسند و كـماكان بايد در صحنه حضور داشته باشند وگرنه در غير ايـن صورت امكان نفوذ فرصت طلبها و عوامل ناصالح وجود خواهد داشت آنـگاه است كه انقلاب از مسير اصلى منحرف شده وچه بسا به ضد خود تبديل خواهد شد.